مجتبی عابدی*

سرزمین سایه‌ها؛ روایت عاشقانه‌ای از تجربه مستقیم رنج...

سرزمین سایه‌ها روایت تطور فلسفی-الاهیاتی سی.اس.لوئیس الاهیدان مسیحی معاصر است. تجربه مستقیم و بی‌واسطه، معرفت بسیار متفاوتی از مطالعه و تامل را ایجاد می‌کند. تا آنجا که نظام اندیشه‌ای متفکری چون لوئیس را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

کد مطلب: ۱۱۶۱۲۵۷
لینک کوتاه کپی شد
سرزمین سایه‌ها؛ روایت عاشقانه‌ای از تجربه مستقیم رنج...

این فیلم سه لایه دارد؛ در سطح نخست درامی عاشقانه است که راوی دل‌باختگی لوئیس به معشوقه‌اش «جوی» و تحمل اندوه بیماری اوست که با مرگ جوی و گریه‌های سوزناک لوئیس در آغوش داگلاس ختم می‌شود.
لایه دوم، از سطح هنری عمیق‌تر شده و به مسئله فلسفی شر و رنج می‌پردازد. براستی چرا آدمیان باید رنج بکشند؟ و دلیل وجود شرور در عالم چیست؟ شر و رنج مسئله‌ایست که سالهاست ذهن فلاسفه را به خود مشغول کرده است و کمتر فیلسوفی را می‌توان یافت که در این خصوص اظهار نظری نکرده باشد؛ لوئیس هم در مقام یک الاهیدان در دو نوبت نظرات خود را درباره مسئله شر ابراز می‌کند قبل از تجربه عشق و پس از مرگ معشوقِ مبتلا به سرطان. او در ابتدا رنج کشیدن را موهبتی الاهی و صدای بلند خداوند می‌داند که باعث می‌شود جهان ناشنوا بیدار شود و به تکامل برسد، مانند ضربه‌های تیشه پیکر تراشی بر یک سنگ که موجب تکامل آن می‌شود، و معتقد است که رنج عامل گذار بشر از کودکی به بلوغ است. لوئیس بر این عقیده استوار است تا این که دلباخته یکی از مخاطبان خود می‌شود، با او ازدواج می‌کند و پس از مدتی متوجه می‌شود که همسرش جوی به سرطان مبتلا شده است، لوئیس شب‌ها را بر بالین جوی به صبح می‌رساند و شاهد رنج کشیدن محبوب خود است و بی‌واسطه، تالمات کسی را که از جان دوست‌تر می‌دارد را تجربه می‌کند. این تجربه مستقیم باعث دگرگونی آراء وی می‌شود .
به تعبیر سی.اس.لوئیس اساساً این درد، در قلب است نه در ذهن، و مرهمی نیاز دارد که قلب را آرام سازد، نه نظریه‌ای که به پرسش ذهن پاسخ دهد.
لایه سوم، پرداختن به مساله تجربه مستقیم است. براستی معرفت از چه طریقی حاصل می‌شود؟ چه کسی می‌تواند به کُنه مسئله‌ای پی ببرد؟ معرفت از طریق برهان و استدلال حاصل می‌شود یا داستان و روایت و یا از طریق تجربه مستقیم؟ به زعم نگارنده ادعای فلسفی این فیلم این است که معرفتِ حاصل از تجربه مستقیم، نه درکی عمیق‌تر بلکه متفاوت و دیگرگون از انواع طرق کسب معرفت را به دست می‌دهد. لوئیس در دقائق پایانی فیلم میگوید:
حرفی برای گفتن نیست، حالا این را میدانم من فقط در مقابل مقدار کمی تجربه قرار گرفته‌ام تجربه آموزگاری بی‌رحم است... اما می‌آموزی... به خدا قسم می‌آموزی.

پژوهشگر حوزه فلسفه دین

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار