بحران ۳۰ سالگی؛ چرا از سی ساله شدن میترسیم؟
تهران (پانا) - بحران سی سالگی معمولا بین سنین ۳۲-۲۸ سالگی رخ می دهد که می تواند با حالت هایی مانند افسردگی، مقایسه خودتان با دیگران، احساس پوچی، اتلاف وقت، بی حوصلگی، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، کاهش انرژی، بی اشتهایی، زود رنجی و گوشه گیری همراه باشد.

آیا تا به حال چیزی در مورد بحران سی سالگی شنیده اید؟ در سنین سی سالگی تفکرات و احساسات جدیدی را تجربه می کنید که تا پیش از این دغدغه ای برایتان نبوده یا زیاد به آن فکر نمی کردید؛ تفکرات و احساساتی مانند سردرگمی، ابهام، تردید، افسردگی یا احساس پوچی به سراغ تان میآید. بحران سی سالگی معمولا بین سنین ۳۲-۲۸ سالگی رخ میدهد که میتواند با حالتهایی مانند افسردگی، مقایسه خودتان با دیگران، احساس پوچی، اتلاف وقت، بی حوصلگی، ناامیدی، عدم رضایت از زندگی، کاهش انرژی، بی اشتهایی، زود رنجی و گوشه گیری همراه باشد.
حال این سوال پیش میآید که قبلا چیزی به عنوان بحران ۳۰ سالگی در جامعه وجود داشت؟ در پاسخ به این سوال باید گفت به طور کلی بحران هنگامی ایجاد میشود که ما در برابر اتفاقهایی که برایمان رخ میدهد، شناخت کافی نداریم؛ بنابراین دو عنصر ناشناختهبودن و عدم آمادگی، ما را با بحران مواجه میکند. بحرانهایی که سن در آنها دخیل است. روابط شغلی، کاری، تواناییها همه و همه تحت تاثیر قرار میگیرد؛ مثلا سن برای بانوان و شغل برای آقایان بحران است. در گذشته مثلا پنج دهه پیش داشتن شغل برای بانوان آن قدر مرسوم نبود و اگر زنی شغل یا جایگاه اجتماعی بالا نداشت به آن صورت دچار بحران نمیشد و خود را با هم سن سالانش مقایسه نمیکرد چرا که آنها هم اکثرا به دنبال جایگاه اجتماعی و شغل پردرآمد نبودند اما در جامعه کنونی که دختران و زنان از سن کم به دنبال استقلال مالی و یافتن جایگاهی برای خود در جامعه هستند، هنگامی که یک دختر به سن ۲۸-۲۹ میرسد و هنوز جایگاه اجتماعی مشخصی ندارد علائمی مانند یاس، ناامیدی و افسردگی به سراغش میآید که همان بحران ۳۰ سالگی را به تصویر میکشد.
از طرفی در گذشته هم ممکن بود افراد هنگامی که به سن ۳۰ نزدیک میشوند و مثلا دختران هنوز ازدواج نکردند یا مردان هنوز استقلال مالی نداشتند نگرانیهایی درونشان ایجاد میشد که زندگی آنها را تحت تاثیر قرار میداد اما با این اصطلاح بحران ۳۰ سالگی آشنا نبودند. رفته رفته در گذر زمان در چند دهه گذشته روانشناسان این اسم را برای این گونه اظطرابها انتخاب کردند.
در نظر داشتن تفاوت های فردی و شخصی
معمولا فرض بر این است که شما در سنین سی سالگی باید ازدواج کرده باشید یا به فکر بچه دار شدن باشید. شاید این جمله را از اطرافیان خود شنیده باشید که “دیگر سن ات داره بالا می رود ” اما این یک قانون ثابت برای تمام افراد نیست. شما متفاوت با دیگران هستید. شاید دوست دارید ازدواج کنید یا ممکن است هدف های دیگری داشته باشید. بنابراین خودتان را با دیگران مقایسه نکنید.
شرایط زندگی شما با دیگران تفاوت دارد و بسیاری از این عوامل خارج از اراده شما بوده و زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده است با این حال اختیار و اراده ای که اکنون دارید سهم زیادی در ساختن آینده شما دارد. دلیلی وجود ندارد که برنامه های زندگی تان شبیه دیگران باشد ولی مهم است که برای بهبود شرایط تلاش کنید.
راه خودتان را بروید و به رویاهاتون بپردازید
تنها یک نفر مسئول تصمیمات شماست و آن هم خودتان هستید. فشارهای اجتماعی همیشه وجود دارند و مدام تمام کارهایی را که شما باید تاکنون انجام داده باشید را به شما یادآوری میکنند؛ بنابراین کلید موفقیت شما در نگرش درست است. به خاطر داشته باشید این کاملا به شما بستگی دارد که مسیری را بروید که همه میروند یا بخواهید از راهی بروید که کمتر طی شده است.
خوشبختی نتیجه انجام آنچه دیگران از شما انتظار دارند نیست، بلکه در این است که بتوانید بفهمید واقعا در زندگی چه میخواهید و همان کار را انجام دهید. برای اینکه بفهمید چه میخواهید به جای اینکه به دیگران نگاه کنید، نگاهی به آینه بیندازید.
وقتی گذشته خودتان را مرور میکنید، میبینید درگذشته آرزوهای دور و دست نیافتنی زیادی داشتید. به تدریج برخی از آرزوهایتان را واقعبینانه حذف کردید برخی دیگر را به دلیل اینکه پشتوانهای نداشتید مجبور شدید رها کنید و برخی دیگر از آرزوهایتان را با جدیت دنبال کردید. با وجود این که الان دستاوردهای کوچک و بزرگ زیادی دارید به مرحله ای رسیدید که می گویید خب حالا چی؟
اما الان فرصت مناسبی است، میتوانید برای رسیدن به رویاهایی که داشتید تلاش کنید به شرطی که با آگاهی، مدیریت و مطابق با توانمندی های خودتان باشد. انتخاب درست و منطقی، برنامه ریزی و تعیین اهداف می تواند علاقه و اشتیاق شما را به زندگی بیشتر کند. جالب است که بدانید زکریای رازی بعد از چهل سالگی زکریای راضی شد! یا خیلی از انسان های موفق با اینکه دیر هنگام به سمت علایق خود رفتند ولی موفقیت های چشمگیری داشتند.
اگرچه بحران سی سالگی ممکن است تمام رویاها و اهدافی که هنوز به آن نرسیدهاید را به یادتان بیاورد، در عین حال میتواند یادآوری کند که هنوز زمان زیادی برای زندگی کردن باقی مانده است. ممکن است در این مدت اولویتهای شما تغییر کرده باشد و حتی دیگر نخواهید آن اهداف را دنبال کنید. این تصمیمات شخصی شماست که مسیر زندگیتان را مشخص میکند و همه آزادند که مسیر شخصی خودشان را انتخاب کنند.
بحران ۳۰سالگی یک بحران نوظهور است
امیر طیبی جامعه شناس در گفتوگو با پانا در این باره بیان کرد: «مفهوم بحران ۳۰ سالگی و بحران ۴۰ سالگی از جمله مفاهیمی است که بهویژه در چند سال اخیر در میان مردم رواج یافته است. برای فهم بهتر تفاوتهای میان این دو بحران، باید به اختلاف در دلایل بروز و بازهی زمانی ظهور آنها توجه کرد. برای درک دقیقتر این موضوع، لازم است ابتدا به دو مفهوم «گذار» و «بحران» بپردازیم. واژهی گذار به معنای پیشرفتهای طبیعی و ضروری در زندگی است و بحران اصطلاحی است که برای تعریف موقعیتی زمانی به کار میرود که فرد در سازگاری با این گذار دچار مشکل یا دشواری شده است. در نتیجه، بحران در خلال یک گذار اتفاق میافتد، اما این به آن معنا نیست که هر فردی که از مرحلهای از زندگی به مرحلهای دیگر وارد میشود، لزوماً دچار بحران شود. مفهوم بحران ۴۰ سالگی نسبت به بحران ۳۰ سالگی حضوری پررنگتر و دیرینهتر در گفتار عمومی دارد و بهعنوان مفهومی تاریخیشده، در حافظهی فرهنگی مردم بیشتر جای گرفته است. با این حال، برای پذیرش و مقبولیت این مفهوم در جامعه میتوان به سه دلیل اشاره کرد: نخست آنکه این سندروم پدیدهای نوظهور در تاریخ است و آنچنان که به نظر میرسد، قدمتی طولانی ندارد؛ دوم، امروزه بیش از گذشته افراد را تحت تأثیر قرار میدهد؛ و سوم، شاید این سندروم همواره وجود داشته، اما اکنون از مجموعهای از ذهنیتها به یک عینیت روانشناختی تبدیل و نامگذاری شده و بهصورت عمومی مورد بحث قرار گرفته است.»
مفهوم پیرهراسی
طیبی به دلایل این بحران اشاره کرد و گفت: «از دلایل ظهور این بحران میتوان به دو دستهی کلی از عوامل فرایندهای درونی و فرایندهای بیرونی اشاره کرد. فرایندهای درونی شامل عواملی همچون ژنتیک، پزشکی و زیستشناسی میشوند، مانند تغییرات هورمونی و عدم تعادل شیمیایی بدن، یا دلایل روانشناختی مانند پویشهای روانی و تحولات شخصیت. فرایندهای بیرونی نیز به عواملی نظیر ابهام در نقشهای اجتماعی، آگاهی فرد از روند پیری، و فرهنگی که در آن پیرهراسی (ترس از پیری) وجود دارد، بازمیگردند. در تمامی موارد مربوط به فرایندهای بیرونی، مفهومی اساسی به نام «ناهنجاری زمانی» مطرح است. ناهنجاری زمانی، به این معناست که نقشهای اجتماعی که جامعه برای فرد در هر سن مشخص کرده است (مانند ورود به دانشگاه یا یافتن شغل در سنی خاص)، در سنین میانسالی محقق نشدهاند. فشار اجتماعی بر افراد میانسال، بهویژه در فرهنگی که پیرهراسی در آن رایج است، نارضایتی فرد را از موقعیت و سنی که در آن قرار دارد، تشدید میکند. این نارضایتی نهتنها ناشی از عدم تطبیق زمان با ریتمهای رشد فردی است، بلکه مربوط به ناهماهنگی با نظامهای زمانی اجتماعی و تاریخی نیز میشود. در واقع، بحران ۴۰ سالگی بحرانی است مرتبط با «شدن»؛ شدنهایی که جامعه آنها را تعیین میکند، نه «بودن»هایی که بیشتر به شغل، میزان درآمد یا موقعیتهای مشابه مربوطاند.»
بحران ۳۰ سالگی و بیتصمیمی!
طیبی به اولین باری که این مفهوم مطرح شد، اشاره میکند: «در مقابل، بحران ۳۰ سالگی مفهومی است که نخستینبار در سال ۲۰۰۱ در پژوهشی که گروههای سنی ۱۸ تا ۲۵ و ۲۵ تا ۳۵ سال را بررسی میکرد، مطرح شد. از دلایل مهم این بحران در بزرگسالان نوظهور، نگرانی و اضطرابی است که نسبت به مسیر و کیفیت زندگی خود دارند. نارضایتیهایی که ممکن است از مسائلی چون شغل، خانواده، روابط عاشقانه و اجتماعی، وضعیت مالی یا محل زندگی ناشی شوند. برای نمونه، در مطالعهای که از دانشجویان دانشگاه انجام شد، بیشتر آنها آرزو داشتند که در مکانی زندگی کنند که خودشان انتخاب کردهاند، نه جایی که مجبور به سکونت در آن هستند.»
وی با بیان اینکه نداشتن تصمیم از عوامل مهم ایجاد این بحران است، گفت: «یکی از عوامل مهمی که بر بحران ۳۰ سالگی تأثیر میگذارد، «بیتصمیمی» یا ناتوانی در تصمیمگیری است. بزرگسالان نوظهور اغلب ناگهان در موقعیت تصمیمگیری برای آیندهی شغلی یا شخصی خود قرار میگیرند و حجم بالای گزینهها و اطلاعات، ممکن است منجر به بیتصمیمی شود. دنیای جهانیشده و فناورانهی امروز نیز میتواند این وضعیت را تشدید کند. این بحران حتی در دانشجویانی که هنوز فارغالتحصیل نشدهاند نیز دیده میشود. تغییرات مهمی مانند پایان تحصیل، شروع شغل جدید یا ورود به یک رابطهی عاطفی جدی، میتوانند موجب بروز بحران شوند. با این حال، در تحقیقاتی که انجام شده، تنها ۲۰ درصد از افراد خود را در بحران میدیدند، ۳۵ درصد احتمال میدادند که در بحران باشند و ۴۵ درصد خود را در بحران بزرگی نمیدانستند. بنابراین، بحران ۳۰ سالگی را نمیتوان بحرانی شایع در میان همهی افراد این بازهی سنی دانست.
سیسالگی و چالش «گرفتاری در تعهد»
بهطور کلی، ۳۰ سالگی را میتوان دورهی «گرفتاری در تعهد» نامید. این تعهد ممکن است در دو شکل بروز یابد: نخست، فرد با انگیزه و اشتیاق تلاش میکند تا به اهداف خود یا ایفای نقش در جامعه دست یابد، اما با سرخوردگی و ناکامی مواجه میشود. دوم، فرد تصمیم به پذیرفتن تعهدی بزرگ (مانند شغل، ازدواج یا مهاجرت) میگیرد، اما بهمرور درمییابد که این انتخاب برایش رضایتبخش نیست. با این حال، بهدلیل ارزش اجتماعی یا شخصی آن، تصمیم به ماندن در آن وضعیت میگیرد و نارضایتی درونیاش را پنهان میکند.
سه شاخصهی اصلی بحران ۳۰ سالگی را میتوان استرس، رضایت شغلی، و مشکلات خانوادگی و روابطی همراه با چالشهای سلامت روان دانست. عواملی مانند روابط، محل سکونت، وضعیت شغلی و مالی، و رشد هویتی نیز به این بحران دامن میزنند. در حوزهی روابط، فشار والدین برای مستقل شدن یا ادامهی رفتار آنها با فرزند مانند یک کودک، از منابع استرسزا بودهاند. در حوزهی سکونت، بسیاری از شرکتکنندگان که هنوز با والدین خود زندگی میکردند، احساس میکردند که باید مستقل شوند، اما مشکلات مالی مانع آن بود. در زمینهی کار و امور مالی نیز تجربههای منفی و دشواری در یافتن شغل، از دلایل اصلی استرس گزارش شدهاند. وضعیت اقتصادی و آیندهی نامعلوم شغلی، تصمیمگیری را برای آنها دشوارتر کرده بود. در زمینهی هویت نیز، مقایسهی خود با هنجارهای اجتماعی، منبعی مهم برای اضطراب به شمار میرفت.
در نهایت، باید گفت این جمله که «بحران ۳۰ سالگی به بحران ۴۰ سالگی تبدیل شده» حرفی کاملاً نادرست است. چراکه همانطور که پیشتر گفته شد، بحران ۳۰ سالگی ناشی از دشواری عبور از گذار بزرگسالی اولیه است، در حالی که بحران ۴۰ سالگی از گذار میانسالی نشئت میگیرد. هر یک از این بحرانها دلایل متفاوتی دارند. بحران اول از استرس و اضطراب ناشی از مسائل تحصیلی، شغلی، مالی و بهطور کلی از نوعی «هستن» اجتماعی سرچشمه میگیرد؛ اما بحران دوم، ناشی از ناامیدی و سرافکندگی از عدم تحقق نقشها و وظایف اجتماعی، و بهطور کلی از «شدن»هایی اجتماعی است که زمان اجتماعی-تاریخی تحقق آنها گذشته است.
ارسال دیدگاه