محمدرضا دلیر
ناتور دشت؛ روایتی پر پیچ و خم در مورد خبری کوتاه!
تهران (پانا) - فیلم «ناتوردشت» در ژانر اجتماعی ساخته شده و برای اولین بار در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده است. در یک روستای کوچک، دختربچهای به مدت سه روز گم میشود و ناتوردشت با نگاهی نو، به ابعاد مبهم این واقعه میپردازد.
تعلیق داستان به خاطر این اتفاق، بالا بوده و هر لحظه مخاطب را درگیر خود میکند. به دلیل وجود همین تعلیق و موضوعی که ممکن است مخاطبین کمسن را دچار دلهره کند. فیلم ناتور دشت رده سنی+۱۵سال را به خود اختصاص داده است
در خلاصه داستان فیلم ناتور دشت آمده است: من وقتی بچه بودم و چیزی میخواستم و برام نمیگرفتن، میرفتم یه گوشه قایم میشدم تا تنبیهشون کنم…
فیلمنامه فیلم ناتوردشت با الهام از یک داستانی واقعی، توسط سید محمدرضا خردمندان و حمید اکبری خامنه به نگارش درآمده است. آنطور که مشخص است این فیلم، ربطی به ناطور دشت، رمان معروف و محبوب سلینجر ندارد و تنها نام آن شباهت به این رمان دارد و داستان فیلم به یکی از اتفاقهای مهم اجتماعی ایران برمیگردد؛ جایی که همه تلاش میکنند تا دختر گمشده روستا را پیدا کنند و در این بین، رازهایی برملا میشود…
مشکل اصلی ناتوردشت این است که فیلمنامه به اندازهای وسواسگونه در دادن اطلاعات به مخاطب عمل میکند که عملا دوسوم از زمان فیلم گذشته و تماشاگر هنوز به جز گمشدن یسنا اطلاعاتی دریافت نکرده و در واقع به تماشای عملیات جستجو برای نجات نشسته است! از سوی دیگر اشاره به المانهای مذهبی در آغاز فیلم سرنوشت احمد پیران (با نقش آفرینی حجازیفر) را برای مخاطب قابل حدس کرده و عملا مشت فیلمنامهنویس در گرهافکنی و گرهگشایی را برای مخاطب باز میکند. نقطه قوت فیلم اما در سکانسهای پایانی ناتوردشت است. کارگردان با کمک نقشآفرینی تاثیرگذار هادی حجازی فر در سکانس رهایی یسنا، اجرایی دقیق و تماشایی را به نمایش میگذارد.
حامد ثابت از معدود آهنگسازانی است که همچنان برای سینمای ایران، موسیقی اوریجینال و ارکسترال مینویسد، کارهایش را آکوستیک و در استودیو با نوازندگان واقعی ضبط میکند و نگاهش به موسیقی فیلم نگاهی است در کلاس جهانی. زمانی حامد ثابت جزو آهنگسازان نسل جدید سینمای ایران محسوب میشد که با نواهای مینیمالش نه تنها به فیلمهای بهرام توکلی رنگ و بو داده بود بلکه یک ذائقه جدید را با پرسه در مه و بعدتر در اینجا بدون من وارد موسیقی فیلم ایران کرد. بعدتر با ساخت موسیقی بینظیر تنگه ابوقریب به گمان من، موسیقی خود را در حافظه شنیداری ایران ثبت کرد. او که تا به امروز دو سیمرغ را برای بیهمه چیز و برلین منفی هفت به خانه برده است با موسیقی چند فیلم از جمله ناتور دشت، لاکپشت و ماریا در جشنواره ۴۳ ام حضور داشت
ناتور دشت فیلم نماهای واید و زیباست که پر از رنگ و لعابند؛ از تصویر هوایی مزارع گرفته تا آزاد کردن پرندههای وحشی کمیاب در یک آسمان وسیع. موسیقی در این نماها، حضوری فعال و تماتیک دارد. در این لحظات که در زمره آرامترین لحظات این فیلم محسوب میشوند و تماشاگر از معدود لحظاتی ست که میتواند نفسی تازه کند، موسیقی نیز جریانی پررنگتر دارد.
اینکه محمدرضا خردمندان قصهگویی را دوست دارد و قصد دارد فیلم قصهگو بسازد در گام اول اتفاق خوب و امیدوارکنندهای است اما از بد ماجرا، توانایی ساخت یک درام پرکشش با فراز و فرودهای دراماتیک را ندارد؛ حداقل تماشای ناتور دشت با این اسم بیمسما این ناتوانی را نشان میدهد.
فیلم قرار است یک داستان واقعی در سال ۱۴۰۳ را روایت کند اما در روایتگری داستان هم جا میماند هم کش پیدا میکند. فصل گم شدن دختر بچه طولانی میشود با اینکه اطلاعات مربوط به حضور نیروهای امدادی و مردمی در کنار نگرانی خانواده و نقش احمد خیلی زود و خوب ارایه میشود اما در اینجا فیلم درجا میزند و بارها این موضوعات را به بهانههای مختلف مطرح میکند.
ماجرای میرسعید مولویان با بازی خوب این بازیگر با همسر و پدر همسرش خیلی در روند داستان جا نمیافتد و فصل معامله او با بایرام با بازی متفاوت علی مصفا آنچنان در پیشبرد داستان و شخصیت مولویان موثر نیست برای مثال اگر ماجرای ارتباط او با همسر و پدر همسر و بایرام نبود چه اتفاق خاصی در این ماجرای واقعی میافتاد.
ناپدید شدن یک شخصیت، ایده جذابی برای نگارش فیلمنامه ای سینمایی به حساب می آید. چرا که مصالح کافی برای خلق قصه ای پرپیچ و خم را در اختیار نویسنده قرار می دهد. درست مثل خبر گم شدن دختربچه ای به نام یسنا در روستایی از استان گلستان که اردیبهشت امسال رخ داده و پایه فیلمنامه فیلم ناتور دشت به کارگردانی محمدرضا خردمندان قرار گرفته است. خبری کوتاه و تکان دهنده که با تخیل نویسندگان فیلم درآمیخته و به قصه ای جذاب و پرتنش تبدیل شده است.
به لحاظ کارگردانی هم ناتوردشت فیلم شسته رفته ای است که قاب های کاملا سینمایی و چشم نوازی دارد. در عین حال یکدست بوده و سرشار از تعلیق است که همین موضوع تماشاگر را تا پایان سر جای خود نگه می دارد. هادی حجازی فر هم ستاره ناتوردشت هست
پردههای آغازین و آخرین یعنی گم و پیدا شدن یسنا، روند و روالی سریع و قابلقبول دارد و اطلاعات را به بیننده میدهد اما چون همۀ فیلم همین است، میانۀ کار که روایت تلاشها برای یافتن دختربچه است، زیادی کشدار شده است. با آنکه داستان واقعی است اما اگر آن را ندانیم، بهمرور و از لباس بازیگران میتوان فهمید که ماجرا در استان گلستان میگذرد. و یا آنکه با وجود این نکته که یسنای واقعی را پسر کایتسوار یافت اما اینجا گویی بنا بوده بههرنحوی او را بگنجانند.
فیلم ناتوردشت مدل تخریب چهره یک قهرمان را برای روایت خودش انتخاب کرده است؛ «احمد آقا»یی که با او همدل هستیم و متوجه میشویم آنقدرها هم بیاشتباه نیست! بدمنی که اگرچه ابتدا، تصمیمش درک ناشدنی است ولی در ادامه متوجه وسوسه او میشویم و روستایی که کمکم رازهایش برملا میشود. این وجوه داستانی و دراماتیک فیلم را دنبالکردنی میکند. اگرچه فیلم برای تبدیل شدن به یک اثر درجه یک، چیزهایی کم دارد ولی با اینحال فیلم گرم و روانی است
فیلم "ناتوردشت" با استفاده از فضاسازیهای هوشمندانه و عکاسی دقیق، تلاش کرده تا به خوبی فضای ذهنی شخصیتها را نشان دهد. تصویربرداریهای تیره و مبهم در کنار صدای خفهای که در پسزمینه قرار دارد، احساس سرخوردگی و اضطراب را به خوبی به مخاطب منتقل میکند. این استفاده از تصویر و صدا به همراه کارگردانی دقیق خردمندان، به فیلم جان داده و باعث میشود تا تماشاگر درگیر داستان شده و با شخصیتها همذاتپنداری کند.
درعین حال باید بگویم یکی از ضعفهای فیلم این بود که گاهی روایت داستان به اندازه کافی متوقف نمیشد و به تامل و توسعه موقعیتها توجه بیشتری نمیکرد. مثلاً در ماجرای جستجو برای پیدا کردن دختر ربوده شده، باید توجه بیشتری به نمایش تلاشهای نیروهای مختلف مانند هلال احمر و پلیس میشد، اما فیلم از کنار این بخشها عبور کرد
زمانی که لو رفتن مکان دختر به سرعت انجام میشود، هیجان و تعلیق کاهش مییابد. اگر فضا و رویدادها بهگونهای تنظیم میشد که تعلیق بیشتر شود، فیلم میتوانست جذابتر باشد و هیجان آن بیشتر به مخاطب منتقل شود.
(منتقد سینما )
ارسال دیدگاه