سارا بتولی*

شوق یک دانش‌آموز از دیدار با رهبر انقلاب

‌آن روز استرس داشتم، استرس نه، بیشتر بی‌قرار بودم؛ از همان بی‌قراری‌هایی که وقتی پدرت را بعد از مدت‌ها می‌خواهی ببینی بود.

کد مطلب: ۱۴۲۱۲۶۷
لینک کوتاه کپی شد
شوق یک دانش‌آموز از دیدار با رهبر انقلاب

صبح روز چهارشنبه بود، عاشقان همه آمده بودند، نسلی حاج قاسم بودند همه انگار؛ ‌همه را نظاره می‌کردم من. آن روز اما این نسل ‌چشم‌هایشان با کودکان غزه بود، با آن‌ها عهد بسته‌ بودند انگار.

گویا در این روز تمام دانش‌آموزان از جمله خودم در جایی قدم برداشته‌ بودیم که احساس آرامش می‌کردیم. ‌همه آمده بودند؛ هر کدام از گوشه‌ای از وطن، هر کدام که رهبرمان را پدر خود می‌دانیم. همان‌هایی که می‌دانیم او صلاح همه ما و این مملکت را می‌داند. همان‌هایی که می‌دانیم اگر کاری بر صلاح ما نباشد تحت هیچ شرایطی آن را اجرایی نخواهد کرد.

دانش‌آموزان حاضر در این دیدار، اشک از چشم‌هایشان جاری شد اما من چشم‌هایم نباریدند و به جای آن قلبم از شدت تپش در جای خود ساکن نمی‌ماند و گویا قلبم مشتاق‌تر بود تا حضرت آقا را ببیند. در میان جمعیت آقا را نمی‌توانستم در آن جلو ببینم.

با شنیدن «بسم‌الله الرّحمن الرّحیم‌» ‌حضرت آقا، نفس‌‌ ‌در سینه‌ها حبس شد و چشمان من هم دنبال آقا می‌گشت. می‌دانستم که این سخنرانی رنگ و بوی دیگری دارد. حضرت آقا شروع کردند: «بسیار جلسه‌ی پُربرکت و پُرشور و پُرمعنایی است جلسه‌ی شما عزیزان، جوانان، نوجوانان. تشکّر میکنم از کسانی که برنامه اجرا کردند، سخنرانی کردند، سرود خواندند، قرآن تلاوت کردند، و از مجری محترم برنامه.»

با شنیدن همین صحبت‌ها بود که انگار به مرادم رسیده‌ بودم، خوشحال بودم، به خودم افتخار می‌کردم، ذوق داشتم، می‌خواستم همه صحبت‌ها را به دل بسپارم و بازگو کنم.

رهبر انقلاب، کمی هم درباره فلسطین، غزه و اقتدار آن‌ها صحبت کرد. اما من جنگ میان غزه و اسرائیل را این‌گونه در ذهن خود تداعی کردم که غزه روزی پیروز خواهد شد و این روز نزدیک است، این همان وعده رهبر عزیزم است.

د‌ر میان همین صحبت‌ها بود که با خودم می‌گفتم خدا را شکر که با وجود تمام این ناامنی‌ها در کشورهای دیگر، کشور ایران از جمله کشورهایی است که با تمام توان و قدرت امنیت را در کشور حاکم کرده و اجازه نمی‌دهد دشمنان آرامش ایرانیان را بر هم بریزند و به اینجا می‌رسیدم و با خوشحالی از ته دل با خودم می‌گفتم تنها دلیل این امنیت ‌وجود رهبر عزیزمان است.

من هیچگاه نگاه‌ مهربانانه و لبخند‌ زیبای آقا را فراموش نمی‌کنم، چقدر زیبا، چقدر مهربانانه، چقدر پدرانه، تمام آینده‌سازان ایران اسلامی را می‌نگریستند.

چشم از آقا برنمی‌داشتم، چشم از آقا برنمی‌دارم.

آری، دشمنان ایران بدانید که سید‌علی خامنه‌ای رهبر عزیز ما دانش‌آموزان است و ما از او همیشه فرمانبری می‌کنیم و اگر فرمان دهند ‌با شما به پیکار خواهیم آمد.

*دانش‌آموز خبرنگار‌

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار