پاسخ مظفر به یک سوال؛ «وزیر خاتمی بودید یا رهبری؟»

تهران (پانا) - حسین مظفر، نماینده دوره‌های هفتم و نهم مجلس شورای اسلامی است که در اختیار اصولگرایان بود. او البته تمام دوران مسئولیت خود را در جمع اصولگرایان نگذراند و در حدفاصل سال‌های 76 تا 80 یعنی در دولت اول سید محمد خاتمی، وزیر آموزش و پرورش شد.

کد مطلب: ۹۱۸۸۴۷
لینک کوتاه کپی شد
پاسخ مظفر به یک سوال؛ «وزیر خاتمی بودید یا رهبری؟»

او هم‌اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است ولی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92، رئیس ستاد محمدباقر قالیباف کاندیدای شکست خورده در مقابل حسن روحانی، رئیس‌جمهوری فعلی ایران بود اما همچنان معتقد است «که عضو هیچ جناح سیاسی در ایران نیست».

حواشی بسیاری پیرامون سال‌ها فعالیت او چه در مجلس و چه به عنوان نماینده محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری سابق ایران در هیات نظارت بر صداوسیما وجود دارد ولی یکی از مواردی که بعضا به او نسبت داده شده، این است که «بیش از وزیر دولت خاتمی بودن، وزیر رهبری بود»، او در جریان چند گفت‌وگو به این مورد پرداخته و به ابهامات موجود پاسخ داده است.

در جریان گفت‌وگوی زیر که مظفر با برنامه دست‌خط صداوسیما داشته به این مورد پرداخته است. سوال جواب‌های زیر بدون تغییر به اطلاع می‌رسد:

« شما یک دوره سخت وزارت داشتید، یک بار در جاهای مختلف توضیح دادید اینکه چگونه انتخاب شدید و آن موقع به دولت، شما در سال ۷۶ هم به آقای خاتمی رأی دادید؟

بله؛ رأی دادم، در ستاد نبودم، ولی رأی دادم.

بعد به یک چالش‌هایی خوردید که بعضی را گفته‌اید و به برخی اشاره نکرده‌اید، ولی من دوست دارم، چیزی از شما خواندم برایم جالب بود که شاید در افکار عمومی و رسانه‌ای مثل تلویزیون که خیلی نگفته باشید و بگویید، حوادث سال ۷۸ بود و برایم جالب بود که گفتید همان شب ۱۸ تیر با پاسدارانمان به خیابان رفتم، بین مردم.

بله؛ این تحلیل‌هایی که برخی‌ها می‌کنند، تحلیل‌های ساده‌اندیشانه است که تا کسی از ارزش‌ها صحبت می‌کند می گویند جزو حزب راست است، تا می‌خواهند در مورد دگراندیشی صحبت کنند می‌گویند جزو چپ و اصلاح‌طلب است.

اینجا من احساس کردم شیوه دارد شیوه براندازی، اصلاً بحث اصلاحات نیست، کسانی می‌آیند اتوبوس آتش می‌زنند، شیشه می‌شکنند، پاسگاه‌ها و پایگاه های نظامی و انتظامی را مورد هجمه قرار می‌دهند، اینها را با چشمان خودم دیدم، با پاسداران دیدم، آن شب با پاسداران رفتم، گفتند می‌خواهید ببینید، چون برایم جالب بود گفتم بله، رفتیم دیدیم بچه‌ها غمناک، ناراحت، دور خیابان‌ها نشسته‌اند. دیدم عده‌ای دارند آتش می‌زنند، شلوغ می‌کنند، اینها نمی‌دانند چه کار کنند، چون احساس می‌کردند بالأخره ممکن است دولت یا حاکمیت نقشی در این زمینه داشته باشند، دو دل بودند که چه کار کنند، ولی دلشون پرخون بود. ما را دیدند، اصلاً خوشحال شدند.

صبح من آمدم این وضع را ترسیم کردم که این وضع این‌گونه است، ما نباید سکوت کنیم، باید موضع‌گیری کنیم، البته خیلی‌ها مخالف بودند، می‌گفتند چه کار کنیم؟ گفتیم باید این دولت پشت تریبون مصاحبه کند بگوید، این افرادی که این کارها را انجام می‌دهند از ما نیستند، مردم الان نمی‌دانند، بعد هم کاری ندارد که؛ بسیجی‌ها و ملت می‌ریزند و تمام اینها را می‌شویند و از بین می‌برند، این‌گونه نیست که مردم تحمل کنند ارزش‌های نظام از بین برود.

خیلی‌ها متأسفانه در دولت بد صحبت کردند، نقد کردند، این مظفر نمی‌دانیم چطوری است به جای اینکه همیشه همراه دولت شود، هر جلسه‌ای ایشان یک زاویه‌ای می‌زند، با جایی مصاحبه‌ای می‌کند! گفتم چه گفته‌ام؟ علیه دولت حرفی زده‌ام؟ همچنان بحث من این بود که دارم از ارزش‌های نظام دفاع می‌کنم، بعد آنها انتظار داشتند آقای خاتمی بیشتر به آتش این فتنه‌ها بدمد. خُب ایشان این کار را انجام نمی‌داد، ایشان دوست نداشت این کار را انجام دهد. آقای خاتمی فرمودند باید چه کار کرد؟ گفتم بروید تلویزیون صحبت کنید. یک عده گفتند نه، فرد شریفی بود گفت بیانیه بده، گفتم کفایت نمی‌کند.

چه کسی بود؟

آقای شافعی. آقای شافعی گفت دولت بیانیه بدهد که مثلاً این کار انجام شود. گفتم نه، بیانیه الان کارساز نیست. الان باید خود رئیس دولت از پشت تریبون با مردم صحبت کند.

23 تیر هم که خود شما دوباره انجام دادید

اعتقاد داشتم وقتی شورای عالی تبلیغات اعلام می‌کند دولت باید پیشگام باشد.

آنها می‌گفتند که کسی به خیابان نمی‌آید

بله، آنها گفتند نمی‌رویم که خود من برنامه‌ریزی کردم و به تلویزیون رفتم و گفتم ای معلمان من به عنوان خادم شما، اردوگاه کلاسم را فردا در دانشگاه تهران می‌زنم، هر کسی می‌خواهد بیاید که جمعیت هم آمدند.

در جایی خواندم که در همان ایام در کتاب‌های تاریخ اسم شهید را از امثال شهید مدرس حذف کرده‌اند!

بله، متأسفانه همان زمان که من وزیر شدم به من خبر دادند که کتاب تاریخ معاصر که دارد چاپ می‌شود، آقایی دارد می‌نویسد که معتقد نیست و در این زمینه مشکلاتی دارد.

در سال اول؟

همان روزهای اول؛ من شهریور ۷۶ وزیر شدم، آخر شهریور قرار بود کتاب توزیع شود.

پخت و پز دولت قبل بوده است؟

بله. اصلاً زمان من نبود، آماده شده بود، می‌خواستند کتاب را توزیع کنند. به من خبر دادند که سریع مراقبتی کن، چنین چیزی اتفاق افتاده است، کتاب تاریخ معاصر توسط فلان شخص و مشکلاتی برای اینها بوده، من کتاب را دیدم، با چند نفر مشورت کردم، دیدم نهضت آزادی را بسیار بزرگ کرده، شهید مطهری را بسیار ضعیف کرده، امام (ره) را بسیار ضعیف کرده، در جریان مشروطه مصدق را بسیار بزرگ کرده، در جریان مشروطه شهید فضل‌الله را به شدت، هم شهیدش را انداخته و هم به شدت تنزلش داده، من بلافاصله به قسمت توزیع کتاب دستور دادم، گفتند توزیع شده است. دستور دادیم تمام کتاب‌ها را از سراسر ایران جمع کرده و خمیر کردند و یک تیم دیگری گذاشتیم.

بعد از مصاحبه‌ای که با روزنامه جمهوری اسلامی کردید، دوره هجمه دیگری شروع شد و یک چلنج جدید آغاز شد.

بله. هر چند وقت یک‌بار، مصاحبه‌ای می‌کردیم، البته برخی از مصاحبه‌های ما ایجابی و اثباتی بود که مجبور بودم، هر جا می‌رفتم از ارزش‌ها حرف می‌زدم، بدون اینکه عکس‌العملی باشد، صحبت می‌کردم، نیت من دفاع از ارزش‌ها بود.

فکر می‌کردید آقای خاتمی آن برخورد تند را با شما داشته باشد؟

نه، انتظار نداشتم. گِله من این است که هر زمان برخی از وزرا در جلسه تُند می‌شدند، یا آقای خاتمی نسبت به آنها تُند برخورد می‌کرد، بلافاصله ایشان از آنها دلجویی می‌کرد، از من دلجویی نشد. من که جایی نداشتم، اصلاً من گناهی نداشتم، جز اینکه از ارزش‌ها دفاع کردم.

شما در آن جلسه گفتید که من از ارزش‌ها و انقلاب گفتم و قطعاً آقای خاتمی هم خوشحال می‌شود.

اتفاقاً همین را گفتم، گفتم که دولت به نظر من باید خوشحال شود، شاید شما نتوانید، من وزیر می‌توانم دفاع کنم و حرف بزنم، برخی بلافاصله فکر کرده بودند که نکند من جبهه‌ای دارم، می‌خواهم تضعیف کنم، اصلاً این چیزها نبود، ولی متأسفانه دلجویی نشد و همچنان انتظار من بود که اتفاق بیفتد که نشد.

می‌شود بگویید چه گفت؟

دیگر، حالا

نمی‌گویید، دوست ندارید بگویید.

نه دیگر

پیشنهاد بنیاد شهید را دادند؟

بعد از اینکه آن گروه آمدند و وضع من را فهمیدند، - حالا با آقای خاتمی جلسه داشتند یا نه -، جلسه بعد دیدم که آقای خاتمی من را خواست، فرمودند شما را می‌خواهم بگذارم... طوری صحبت کرد که من فهمیدم نباید در آموزش‌وپرورش باشم، منفی نه، خیلی خوش‌وبش و شوخی کرد، گفتم آقا خیلی دارید تحویل می‌گیرید، نکند قرار است من نباشم؟ فرمودند نه، شما باید جزو دولت باشید، رهبری شما را قبول دارد، من هم شما را قبول دارم اما می‌ترسم مجلس به شما رأی ندهد.

من هم آنجا یک مقدار جسارت کردم، چون می‌دانستم برخورد فشار مشارکت است، گفتم؛ شما من را معرفی کنید، من می‌توانم از مجلس رأی بگیرم، در خودم این توان را می‌بینم. چون احساس می‌کردم من مشکلی ندارم، حالا از گروه‌های سیاسی تند و افراطی اظهارنظر نکنند، بروند از بدنه اجتماعی و معلمان استان‌ها ارزیابی کنند، من احساس می‌کنم آن موقع مقبول‌ترین و در کارم یکی از موفق‌ترین‌ها بودم، البته با نفت ۷ دلاری، با عدم حمایت‌هایی که می‌شدم و با فضای سیاسی طوفان دوم خرداد توانستم آموزش و پرورش را اداره کنم که تمام همتم در درجه اولویت، حفظ خط انقلاب، ارزش‌ها و آرمان‌ها بود.

دیدم ایشان فرمودند برای بنیاد شهید انتخاب شده‌اید، خیلی اصرار کردم، من عرض کردم خود حضرت آقا باید نظر بدهند، گفتند نظر آقا را هم گرفته‌ایم، من هم از حضرت آقا جویا شدم، فرمودند و همین را تأیید کردند، ولی خود من مایل نبودم، چون احساس کردم تحت‌تأثیر فشار مشارکت دارند این کار را می‌کنند و بعد هم موفقم، لذا اگر من به بنیاد شهید بروم، دوباره در معرض تهمت، افترا، عدم حمایت و … قرار می‌گیرم، لذا قبول نکردم،

چندبار هم تأکید کردم اگر شما می‌خواهید تصمیمی بگیرید، من آنجا را قبول نمی‌کنم، اینجا را تصمیم بگیرید که من باشم یا نباشم.

«شما وزیر آقای خاتمی نبودید، وزیر رهبری بودید»، رئیس دفتر رئیس جمهور

به من گفتند یکی از اتهامات - از یک جهت از افتخارات - اتهامات از این جهت که آنها استفاده می‌کردند، آنهایی که می‌گفتند شما وزیر رهبری بودید، منظورشان این بود که همه کارهایتان را با رهبری می‌بستید، به دولت بی‌اعتنا بودید، این دروغ محض بود.

بله، من در پایان دوره با آقا دردو دل کردم و مصائب و مشکلاتی که بر من گذشت و در طول دوران هر زمان با مشکل روبرو بودم، آقا کمک کرد، حتی در یک سال پول نداشتند حقوق معلمان را بدهند، دولت دید، آقای مسئول سازمان مدیریت به من نامه نداد که من از خزانه پول بگیرم، رفتم منزل آقا با دستور آقا ۶۰ میلیارد تومان پول برای معلمان گرفتم. به دستور آقا تمام مدارس تحت‌ پوشش ستاد اجرایی فرمان امام (ره) و بنیاد مستضعفان، هزاران هکتار زمین پرقیمت و صدها هزار میلیارد تومان مُفت و رایگان به آموزش‌وپرورش منتقل شد به این خاطر که آقا احساس می‌کرد. بعد من گفتم چطور حضرت آقا، آقای رئیس‌جمهور را تأیید می‌کنند می‌شود بَه بَه، اما وزیر آقای خاتمی را تأیید می‌کنند می‌شود اَه اَه، باید افتخار دولت شما باشد که حضرت آقا از یک وزیر تعریف می‌کنند.

سال ۸۰ دوره دوم دولت آقای خاتمی، به آقای خاتمی رأی ندادید؟

نه.

به چه کسی رأی دادید؟

من آن زمان احتمالاً به آقای توکلی رای دادم، چون از آقای خاتمی دلخور بودم.

۸۴ به آقای احمدی‌نژاد رأی دادید؟

خیر.

نمی‌گویید به چه کسی رأی دادید؟

خیر.

آنجا برای وزارت به شما پیشنهاد دادند؟

به من گفتند رزومه دادم، یکی دو جلسه داشتیم.»

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار