فردوسی، صدای جاودان ایران در گذرگاه تاریخ
خانمیرزا (پانا) - فردوسی، نامی که چون نگینی درخشان بر تاریکترین شبهای تاریخ ادبیات فارسی میدرخشد، شخصیتی فراتر از یک شاعر است.

فردوسی...
زمزمهاش، ترانهای است که در گوش جان میپیچد و روح را به پرواز درمیآورد. نامش، همچون عطر گلی کهنسال، یادآور شکوه و عظمتِ تمدنی دیرپاست. او نه یک شاعر، که یک پیامبر بود؛ پیامبری که رسالتش، پاسداری از زبان، فرهنگ و هویت ملتی بود که در گذر زمان، بارها و بارها، تا مرز نابودی پیش رفته بود.
شاهنامه...
نه یک کتاب، که یک آیینه تمامنماست؛ آیینهای که در آن، تصویر جانِ ایرانیان، با تمام فراز و فرودهایش، با تمام شادیها و غمهایش، با تمام پیروزیها و شکستهایش، نقش بسته است. هر صفحهاش، داستانی است پر از درسها و عبرتها؛ داستانی که ما را به یاد میآورد که از کجا آمدهایم، کیستیم و به کجا میخواهیم برویم.
فردوسی، نه تنها کلمات را به رقص درآورد، بلکه قلبها را نیز به تپش واداشت. او به ما آموخت که عشق، بالاترین فضیلت است؛ عشقی که حاضر است برای معشوق، از همه چیز بگذرد. او به ما نشان داد که شجاعت، تنها در میدان جنگ نیست، بلکه در ایستادگی در برابر ظلم و دفاع از حقیقت نیز هست. او به ما یاد داد که فداکاری، زیباترین جلوه انسانیت است؛ فداکاری برای حفظ نام و نشانِ وطن، برای سربلندیِ هموطن.
در این لحظات باشکوه، بگذارید به یاد فردوسی، عهد ببندیم که میراث گرانبهایش را پاس بداریم. بگذارید با عشق و افتخار، زبان فارسی را زنده نگه داریم، به فرهنگ غنیمان احترام بگذاریم و برای سربلندی ایران، از هیچ تلاشی دریغ نکنیم. بگذارید با صدای رسا، سرودِ جاودانگی را زمزمه کنیم: فردوسی زنده است، ایران زنده است!
ارسال دیدگاه