مهدیهسادات نقیبی
«ماهی در قلاب»؛ درسی نو برای زندگی در جهان معاصر
تهران (پانا) - فیلم ماهی در قلاب (Fish On The Hook) محصول مشترک ایران و تاجیکستان، در نگاه نخست اثری برای کودکان است؛ قصهای درباره پسربچهای یتیم به نام دلیر که سفری پرکشمکش را آغاز میکند. اما فراتر از این ظاهر ساده، به متنی نمادین بدل میشود که روی مرز باریک روایت انسانی و بازنمایی روابط بینالملل حرکت میکند. اینجا سینما، تنها رسانهای برای سرگرمی کودکان نیست؛ بلکه ابزاری است برای پیوند فرهنگی و دیپلماسی نرم میان ملتها.

در سطح داستانی، «ماهی در قلاب» با سنت سینمای کودک ایران پیوند میخورد؛ سنتی که از «خانه دوست کجاست» عباس کیارستمی تا آثار دیگر، کودکان را بهعنوان حاملان معصومیت و حقیقت معرفی کرده است. تعامل دلیر با صمد، شوهر نگاره خانم ـ زنی که پرورشگاه را اداره میکند ـ میان تنش و صمیمیت در نوسان است و در نهایت بدل به استعارهای از گفتوگوی میان نسلها و حتی میان ملتها میشود: کودکی که حقیقت و امید را میطلبد و بزرگسالی که در دام بازیهای بیپایان قدرت گرفتار است. فیلم در ظاهر قصهای شخصی روایت میکند، اما در عمق، جستوجویی جمعی برای دغدغههای مشترک و آشتی با ریشهها را به نمایش میگذارد.
چالش بیننسلی استعارهای از سیاست و نسلها
یکی از نقاط درخشان فیلم، صحنههایی است که دلیر بیپروا صمد را سرزنش میکند. این واکنش کودکانه، نماد صدای نسلی است که دیگر نمیخواهد در برابر خطاها و خیانتها سکوت کند. دلیر، نماینده نسلی تازه است که حقیقت و شفافیت را میطلبد، در حالی که صمد تجسم نسلی گرفتار در قمار سیاست و منفعتطلبی است. اگر این رابطه را به سطح روابط بینالملل تعمیم دهیم، میتوان گفت که ملتها و نسلهای نو، همچون دلیر، بهدنبال پیوند، صداقت و صلحاند، در حالی که قدرتمندان دورمانده از حقیقت در بازیهای پرخطر ژئوپلیتیکی و اقتصادی غرق میشوند. آشتی نهایی میان این دو شخصیت در فیلم، همان ضرورتی است که جهان امروز به آن نیاز دارد و جز با آن نمیتوان به رستگاری رسید: بازگشت به اخلاق، عدالت و معنای تازهای از همزیستی.
رودخانه؛ استعارهای از جریان فرهنگ
یکی از مهمترین صحنههای فیلم، سقوط پولها در رودخانه است. دلیر زخمی، بیرمق بر زمین میافتد و آخرین جملهاش این است: «پولها افتاد توی آب.» پولهایی که نماد قمار و منفعتطلبیاند، در نهایت در جریانی رها میشوند که از آن فراترند: رودخانهای که نماد زندگی، فرهنگ و پیوند مشترک ملتهاست. رودخانه، استعارهای از زبان فارسی و میراث ادبی مشترک است که همچون جریان آب، از همه مرزهای سیاسی عبور میکند و بستری برای دیپلماسی نرم میسازد.
وطن یا ریشه فراموششده
سفر دلیر، از نظر عاطفی و نمادین یکی از نقاط اوج فیلم است که با قرار گرفتن دلیر در چالشی بیسرانجام، دروازهای نو به روی او میگشاید و جهانی تازه را نوید میدهد. این نقطه نشانگر آن است که پیوند واقعی نه همیشه در خون و نسب، بلکه در مسئولیت و عشق مشترک نهفته است. این پیام در سطحی نمادین، یادآور این نکته است که ریشههای فرهنگی ملتهای همتاریخ و همتمدن اگرچه گاه در معرض فراموشی قرار میگیرند، اما در نهایت در بستر محبت و مسئولیت مشترک بازتعریف میشوند.
سینما بهمثابه دیپلماسی نرم
ایران سالهاست از سینما بهعنوان ابزاری برای دیپلماسی فرهنگی استفاده میکند. همکاری مشترک با تاجیکستان در ساخت «ماهی در قلاب» نمونهای بارز از این رویکرد است. در جهانی که مرزهای سیاسی هر روز پررنگتر میشود، سینما نقش پلی فرهنگی را ایفا میکند؛ پلی که ملتها را نه از طریق قراردادهای رسمی، بلکه با زبان قصه و تصویر به هم پیوند میدهد.
انتخاب مخاطب کودک و نوجوان برای این فیلم نیز هوشمندانه است. کودکان، هم مخاطب اصلیاند و هم حامل پیام. پیامی از امید، صداقت و امکان تغییر. به همین دلیل، «ماهی در قلاب» نهتنها یک فیلم سینمایی، بلکه یک پروژه دیپلماسی فرهنگی است که میتواند در جشنوارهها و بازارهای جهانی، چهرهای تازه از همکاری ایران و تاجیکستان ارائه دهد.
زیباییشناسی مینیمالیستی و جهانیشدن روایت
از دیگر سو، فیلم قابلیتهای هنری قابلتوجه دارد. کارگردانی محیالدین مظفر، با بهرهگیری از زیباییشناسی مینیمالیستی، فیلم را از دام اغراق نجات داده است. چهره صادق دلیر، سکوتهای سنگین میان او و صمد و تصویر رودخانه، همگی در «ماهی در قلاب» به زبان استعاره بدل میشوند. این نگاه ساده و صمیمی، همان چیزی است که آثار سینمای کودک دو کشور را در سطح بینالمللی متمایز کرده و اکنون میتواند برای محصول مشترک ایران و تاجیکستان نیز امتیازی ویژه باشد. از جانب دیگر، تلاش برای حضور فیلم در جشنوارهها و بازارهای جهانی، بخشی از راهبرد اصلی آن است.
همانطور که دلیر از پرورشگاه کوچک خود راهی سفری بزرگ میشود، فیلم نیز از ریشههای بومی به سوی افقهای جهانی حرکت میکند؛ حرکتی که خود مصداقی از دیپلماسی فرهنگی است.
در نهایت «ماهی در قلاب» که اکنون در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان، در بخش مسابقه بینالملل حضور دارد، فراتر از یک قصه کودکانه، روایتی است درباره فقدان، امید، پیوند و امکان تغییر با نمادها و نشانهگذاریهایی که یادآور میشوند آنچه ماندگار است نه بازیهای زودگذر قدرت، بلکه جریان فرهنگ و همدلی است. این فیلم نشان داد که سینما میتواند قلابی باشد در دل رودخانه دیپلماسی؛ قلابی که بهجای صید ماهی، صلح، دوستی و همبستگی را شکار میکند.
ارسال دیدگاه