فاجعه در دهانه جنوب؛ آتشی که حقیقت را بلعید
انفجار در بندر شهید رجایی دهها کشته و هزاران مجروح بر جا گذاشت
مشهد (پانا) - انفجار مرگبار در بندر شهید رجایی، نه فقط تراژدی انسانی بلکه رسوایی مدیریتی و حقوقی بود؛ حادثهای که با دهها جانباخته، هزاران زخمی و سکوت سنگین نهادهای مسئول به یکی از دردناکترین نمادهای ناکارآمدی تبدیل شد.

ظهر شنبه ۶ اردیبهشت، بندر شهید رجایی بندرعباس، قلب تپنده تجارت دریایی ایران، شاهد انفجاری مهیب بود که به آتشسوزی گستردهای انجامید. شدت حادثه به حدی بود که شعلهها از کیلومترها دورتر به چشم میآمدند و دود غلیظ، آسمان جنوب را پوشاند.
آمار رسمی تا این لحظه، از جانباختن دستکم ۵۰نفر از هموطنانمان و زخمی شدن بیش از ۱۲۴۲ نفر حکایت دارد؛ آماری که هنوز نهایی نیست. این تراژدی چنان سنگین بود که در استان هرمزگان سه روز و به صورت سراسری یک روز عزای عمومی اعلام شد.
با این حال، آنچه بر هول حادثه افزود، شرایط جوّی وخیم و وزش باد شدید بود که عملیات اطفای حریق را به کابوسی برای آتشنشانان تبدیل کرد. شعلههایی که خاموش میشدند، با وزش باد دوباره جان میگرفتند، گویی بندر در برابر خاموشی مقاومت میکرد؛ شاید نه فقط با آتش، بلکه با فریادی که شنیده نشد.
اما آنچه این رویداد را از یک فاجعه صرفاً فیزیکی فراتر برد، خلأ دردناک پاسخگویی و مسئولیتپذیری بود. در حالی که رسانهها یکی پس از دیگری اخبار ضدونقیض منتشر میکردند، مقامات مسئول با بیانیههایی مبهم، از پاسخ به افکار عمومی طفره رفتند. تاکنون هیچ مقام ارشد اجرایی نه استعفا داده، نه حتی در سطحی قانعکننده توضیح داده است که چه عواملی سبب چنین فاجعهای شدند.
بررسیهای میدانی حاکی از آن است که ضعف شدید در ایمنی صنعتی، نبود نظارت کافی بر ورود و خروج محمولههای خطرناک، و خلأهای قانونی در فرآیندهای بندری از جمله عوامل اصلی این بحران بودهاند. ماده ۲۹ قانون ایمنی کار، مسئولیت مستقیم پیشگیری از چنین حوادثی را متوجه کارفرما و نهادهای نظارتی میداند، اما تاکنون از هیچ محاکمهای خبری نیست.
در سطح سیاسی نیز باید پرسید: آیا جمهوری اسلامی ایران، که بندر شهید رجایی را شاهراه اقتصادی کشور مینامد، حاضر است شفافیت را بر مصلحت ترجیح دهد؟ آیا دستگاه قضایی با قدرت در برابر تخلفات خواهد ایستاد یا این پرونده نیز در کشوی خاکخوردهی دیگری دفن خواهد شد؟
و اما مردم؛ همانها که عزیزانشان را از دست دادند، همان کارگرانی که با دستان خالی در برابر آتش ایستادند، اکنون ماندهاند با بندری سوخته، نگاهی پر از تردید، و سؤالاتی بیپاسخ. در دل این دود، چیزی فراتر از فولاد و سیمان سوخت: اعتماد عمومی، احساس امنیت، و باور به کارآمدی.
جنوب سوخت، نه فقط در آتش بلکه در بیمسئولیتی و این بار، وجدان یک ملت است که زیر خاکستر بهدنبال پاسخ میگردد.
ارسال دیدگاه