آیینه عبرت

زخم خوش‌خیالی

بیرجند (پانا) - زوج جوانی در یکی از کلانتری‌های بیرجند حضور پیدا کرده‌اند. علت مراجعه را از آقا جویا شدم. مجتبی ۲۷ ساله، ماجرا را این‌گونه بیان می‌کند: اوایل ازدواجم بود و یک سال از استخدامم می‌گذشت. مقدار پولی که پس‌انداز کرده بودم برای خرج و مخارج مراسم عروسی که البته ساده و مختصر هم بود، خرج شد. من ماندم و شروع زندگی مشترک و بی‌پولی. تازه برای مخارج عروسی، از نزدیکان قرض هم گرفته بودم و دیگر روی قرض گرفتن هم نداشتم.

کد مطلب: ۱۵۶۷۷۵۶
لینک کوتاه کپی شد
 زخم خوش‌خیالی

با خانمم مشورت کردم و به این نتیجه رسیدیم که برای رهایی از فشار مالی، مقداری وام بگیریم؛ البته به اندازه‌ای که کمی دست و بالمون باز بشه و برای بازپرداخت دچار مشکل نشیم.

خلاصه رفتم بانک، ۳۰ میلیون تومان وام درخواست کردم. یک روز که برای انجام کار اداری وام در بانک منتظر بودم، پسر جوانی کنارم نشست و بعد چند لحظه گفت: شما هم برای گرفتن وام آمده‌اید؟ گفتم: بله. سر صحبت این‌طوری باز شد و کمی از گرفتاری‌های مالی و مشکلات اقتصادی گفتیم و درد دل کردیم. پسر مؤدب و باشخصیتی به نظر می‌رسید. گفت: من هم می‌خواهم وام بگیرم اما هر ضامنی که می‌آورم بانک می‌گوید: ضامنتان شرایط لازم را ندارد. اصرار دارند که ضامن باید کارمند باشد و گواهی کسر از حقوق بیاورد. درآمد خودم خیلی بیشتر از یک کارمند است و اصلاً مشکلی برای بازپرداخت وام ندارم. الان حاضرم ۳۰ میلیون تومن به یه کارمند بدم که ضامنم بشه و کلک کار را بکنم! شما کسی را سراغ ندارید؟

گفتم: مبلغ وام شما چقدره؟ گفت: دویست تومن. گفتم: شماره تلفنت رو بده بهت خبر می‌دم. اون روز بدون این‌که ادامه کارم رو از باجه بانک پیگیری کنم، از بانک زدم بیرون و به این فکر افتادم که به‌جای سی تومن وام، سی تومن بلاعوض بدون زحمت، فقط با چند تا امضا بگیرم! موضوع رو به خانمم گفتم. گفت: اگه بشه که عالیه! ولی چه ضمانتی هست که طرف اقساطش رو بده؟ ما که شناختی ازش نداریم! کمی فکر کردم و دیدم خانمم بی‌راه نمی‌گه! من تا اون موقع غیر از وام ازدواج، وام دیگه‌ای نگرفته بودم که البته بیشتر کارهای اداری اون وام رو هم خانمم انجام داده بود. خیلی دلم می‌خواست کار درست بشه و بی‌دردسر سی تومن رو بگیرم. از طرفی نمی‌خواستم کسی از موضوع باخبر بشه. به همین خاطر روز بعد به خود اون آقا که اسمش بهرام هست زنگ زدم و ازش پرسیدم که: اگه من ضامن شما بشم چه تضمینی هست که شما اقساط رو پرداخت کنین؟ بهرام گفت: حق با شماست، ولی برای اینکه خیالت راحت باشه من به اندازه‌ کل مبلغ وام، سفته معتبر بانکی به شما می‌دم. وقتی اینو گفت، یادم آمد که بانک هم برای ضمانت وام ازدواج از ما سفته گرفت. دیگه خیالم راحت شد و بهش گفتم: با همون شرایطی که دیروز گفتی، خودم ضامنت می‌شم. بهرام گفت: خدا خیرت بده، عمری باشه جبران کنم.

من که برای گرفتن پول عجله داشتم، سریع مدارک هویتی خودم رو به‌عنوان ضامن به بانک دادم. بانک استعلام انجام داد و من به‌عنوان ضامن وام بهرام تأیید شدم. بهرام گفت: بعد از اینکه کار اداری وام تمام شد پول شما را می‌دم. دو برگ سفته به مبلغ دویست تومن هم که قبلاً امضا شده و روی اون نوشته شده بود: «بابت ضمانت پرداخت وام...» به من داد و گفت: این هم از سفته که خیالت بابت اقساط راحت باشه.

بهرام به قولش عمل کرد و سی تومن رو قبل از واریز وامش به حسابم زد و هر دو خوشحال و راضی رفتیم دنبال زندگیمون.

قسط وام بهرام، ماهی ۱۲ تومن و حقوق منِ تازه استخدام، ۱۶ تومن بود. از همان موقع سررسید قسط اول، اخطار برداشت از حساب ضامن برایم آمد. با بهرام تماس گرفتم، گفت: شرمنده؛ یادم رفته؛ چشم؛ خیالت راحت باشه مشکلی نیست! دو ماه دیگه گذشت و این بار علاوه بر برداشت اقساط، حساب حقوقی من هم مسدود شد.

الان هشت ماه است که آب خوش از گلوی ما پایین نرفته و به خاک سیاه نشسته‌ایم، انگار که اصلاً حقوقی نداریم. گوشی بهرام خاموش است و هرچه دنبالش گشته‌ایم؛ خبری ازش نیست. به‌ناچار برای شکایت به دادگاه مراجعه کردیم که معلوم شد قبل از ما سایر طلبکاران حکم جلب بهرام را گرفته‌اند! سفته‌ها را نشان دادیم، کارشناس گفت: روی سفته نوشته شده که برای ضمانت است و قابلیت اجرا گذاشتن ندارد، تازه فهمیدیم امضای روی سفته‌ها اصلاً امضای بانکی بهرام نیست!

درِ منزل و مغازه‌ پدرش رفتیم؛ پدرش گفت: من چنین فرزندی ندارم، آبرویم را برده؛ اگه ببینمش خودم تحویلش می‌دم! خلاصه با این ضمانت چشم و گوش بسته و طمعی که برای گرفتن پول مفت کردیم؛ زندگی ما فلج شده، حتی اگه بهرام رو بگیرن و بندازن زندان باز هم برای ما پول نخواهد شد، ظاهراً باید بسوزیم و بسازیم!

الان فقط دوست و آشنا به من سرکوفت می‌زنن و می‌گن: تو که باسواد و کارمند هستی چرا همچین کلاهی سرت رفت..!؟

کارشناس آموزش همگانی معاونت فرهنگی و اجتماعی پلیس استان در این باره می‌گوید: آموزه‌های دینی ما همواره بر تعقل، تدبر و تأمل در کارها تأکید داشته و به ما توصیه می‌کند که حتی اگر با برادرمان معامله می‌کنیم، حتماً آن را با لحاظ کردن جزئیات، مکتوب کرده و شاهد و گواه نیز داشته باشیم. نکته‌ دیگر این است که افراد عادی باید شناخت اولیه‌ای از قوانین و مسائل مربوط به چک و سفته که استفاده از آن در انواع مختلف معاملات و ضمانت‌ها معمول است، داشته باشند و در صورتی‌که فرد، سواد، آگاهی و یا تجربه‌ لازم را در این خصوص ندارد، می‌بایست قبل از گرفتن هرگونه تصمیم یا پذیرفتن هر نوع تعهد، از افراد آگاه و مطمئن مشورت و راهنمایی بخواهد تا مثل مجتبیِ پرونده‌ ما این‌طور مورد سوءاستفاده قرار نگیرد و گرفتار نشود.

نویسنده / فاطمه رجب زاده

 

 

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار