آزاده و جانباز جنگ تحمیلی:

اسارت جسم هرگز به معنای شکست روح نبود

کرج (پانا) - آزاده و جانباز جنگ تحمیلی در دفاع مقدس گفت: اسارت جسم هرگز به معنای شکست روح نبود؛ ما در بند آموختیم که زنجیرها فقط پیکر را می‌بندند اما عشق به خدا، وطن و خانواده، بال‌های پرواز روح است.

کد مطلب: ۱۵۸۴۳۱۴
لینک کوتاه کپی شد
اسارت جسم هرگز به معنای شکست روح نبود

سرهنگ علی کهندانی در گفت‌وگو با پانا با بازگویی خاطرات سال‌های اسارت در زندان‌های رژیم بعث عراق، به مناسبت یازدهم محرم، روز «تجلیل از اسرا و مفقودان»، روایتی از مقاومت و امید را تشریح کرد و گفت:« این مناسبت که همزمان با یادبود اسارت کاروان اهل‌بیت(ع) در کربلا است، نماد پیوند نسل‌های دفاع مقدس با مکتب عاشوراست .  

وی افزود:«سحرگاه ۳۱ تیر ۱۳۶۷، پس از نماز صبح، نیروهای عراقی سنگرهای ما را با سلاح شیمیایی هدف گرفتند. تنها سلاحمان ملحفه‌های خیسی بود که بر صورت می‌فشردیم. ۲ ساعت بعد، هنگام عقب‌نشینی، غافلگیر شدیم زیرا عقبه جبهه در اشغال دشمن بود.»  

کهندانی ادامه داد:«چشم‌بند و دست‌بند، نخستین تصویر اسارت بود. ما را نخست به خانقین و سپس به پایگاه بعقوبه بردند. ۷ روز بعد، راهی زندان‌های مخوف الرشید و تکریت شدیم.»  

وی با اشاره به تاثیر معنویت در تحمل اسارت، خاطره‌ای نادر را بازگو کرد:«یک روز بی‌خبر، ما را سوار چند اتوبوس کردند؛ هر اتوبوس کاملا زیر نظر نگهبانان عراقی بود.گمان بردیم برای بازجویی می‌برند، اما ناگهان خود را در حرم امیرالمؤمنین(ع) یافتیم! بعد به زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) رفتیم. در مهمانسرای اطراف حرم، هنگام ناهار، اشک می‌ریختم. نه از درد اسارت، که از شوقِ این معجزه دشمن ناخواسته، زنجیرهایش را به زیارت تبدیل کرده بود این زیارت، چراغی شد برای تمام روزهای تاریک زندان.» 

این آزاده اظهار کرد:«فکر به خانواده، مثل نسیمی در سلول‌های گرم الرشید بود. می‌دانستم خانواده‌ام برایم دعا می‌کنند و این ایمان، مرا زنده نگه می‌داشت. در پیامی به خانواده‌های اسرا و مفقودان بیان شد صبر شما ققنوس‌وار از خاکستر رنج، بال‌های پیروزی آفرید. امروز می‌گویم: این قدردانی یک اسیر نیست؛ دین ملتی است به شما.»  

  وی تاکید کرد:«اسارت به من آموخت که آزادی، تنها رهایی جسم نیست؛ رهایی روح از کینه و ترس است. در زندان فهمیدم انسان حتی در تاریک‌ترین چاه‌ها، با ایمان می‌تواند آسمان را لمس کند.صبری که در ما رشد کرد، مانند ریشه‌های درختی بود که طوفان‌ها آن را محکم‌تر می‌کنند. شجاعت، نه نبرد بی‌ترس که مقاومت در برابر یأس بود.»  

کهندانی خطاب به جوانان گفت:«سختی‌های امروزتان را باور کنید؛ این‌ها معبری است، نه مقصد. من که در سلول‌های تکریت، روی دیوارهای نمور، با ناخن نام امام(ره) را می‌نوشتم، امروز به شما می‌گویم: نگذارید هیچ چشمی، نور امیدش را از دست دهد. از خاکستر ناامیدی، درختان بلند قامت رویش می‌کند.»  

وی در پایان خاطرنشان کرد: «آرزویم این است که هیچ مادری اشک اسارت یا مفقودشدن فرزندش را نریزد. ایران، سرزمینی که با خون اسرا و شهدا آبیاری شد، امروز باید باغ صلح و نوع‌دوستی باشد.به آینده امید دارم؛ چراکه جوانان این سرزمین، وارثانِ آزادگی‌اند که در مکتب عاشورا آموخته‌اند.»

 

خبرنگار : دانش‌آموز:فاطمه زهرا تجری

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار