هنرمند صنایع دستی:
صنایع دستی فقط یک شغل نیست، بلکه پلی بین گذشته و آینده است
اصفهان (پانا) - صنایع دستی فقط یک شغل نیست بلکه پلی بین گذشته و آینده است و ما با دستانمان تاریخ را به نسل بعد هدیه میکنیم و این صنایع نهتنها موجب حفظ هویت فرهنگی کشور میشوند بلکه به تأمین معیشت بسیاری از خانوادهها نیز کمک میکنند.

در خیالاتم سِیر میکردم که ناگهان ذهنم تلنگری زد؛ یادم آمد که امروز روزی است که هنر و اصالت در هم میآمیزند. روز صنایع دستی، هنگامهای که دستان هنرمندان خلاق، با نخهای رنگین و سوزنهای جادویی، قالیچههای زندگی را میبافند و روح فرهنگ را در کالبد چوب، سفال و فلز دمیده، آثاری خلق میکنند که هر یک روایتگر داستانی از عشق، صبر و هویت است.
امروز، روزی است که بازارهای رنگارنگ با عطر چرم دستدوز، صدای چکش مسگران و زمزمه چرخ سفالگری زنده میشوند و هر قطعه، چون گوهری درخشان، چشمها را خیره و دلها را مفتون میسازد، یادآوری اینکه صنایع دستی نهتنها میراث گذشتگان بلکه پل ارتباطی ما با آیندهای سرشار از زیبایی و اصالت است.
پس فرصت را غنیمت شمردم و وسایلم را جمع کردم و به بهانه روز صنایع دستی به سمت میدان نقش جهان برای گفتوگویی دوستانه با هنرمندان نخ و سوزن، چوب و سنگ و رنگ و نقش راهی شدم؛ وارد میدان که شدم، نقش و نگارهای گنبدها، گلدستهها و دیوارها توجهم را جلب کرد و در آن لحظه، گویی زمان متوقف شد و تاریخ زنده شد. نسیم خنکی که از میان میدان میوزید، عطر خاک و چوب و رنگهای تازه را با خود آورد و مرا به دنیایی از خلاقیت و هنر برد. با هر قدم، صدای چکش هنرمندان بر مس و چوب و سنگ، آوای دلنشین سوزن بر پارچه و زمزمههای آرامشان در حین خلق آثار بینظیر، فضا را پر کرده بود.
به یکی از مغازه ها نزدیک شدم و با پیرمردی خوشرو مواجه شدم که با دستانی لرزان اما استوار، تکهای چوب را به اثری جاودانه تبدیل میکرد. لبخندی زد و گفت: «این چوب، قصهی درختی است که سالها در باد و باران ایستادگی کرده؛ حالا نوبت من است که داستانش را روایت کنم.» در آن لحظه، احساس کردم که نه تنها با هنرمندان، بلکه با تاریخ و روح این سرزمین در گفتوگو هستم.
جلوتر که رفتم به آخر بازار رسیدم، استادی در حالی که قلمزنی میکرد، با دقت و ظرافتی خیرهکننده، نقشهایی بدیع بر فلز سرد مس خلق میکرد. دستانش با ریتمی آرام و مطمئن حرکت میکردند، گویی هر ضربه قلم، نفس تازهای به فلز میدمید. به او سلامی کردم ،با لبخندی گرم مرا به تماشا دعوت کرد.
درخشش مس زیر نور آفتاب، همراه با نقشهای اسلیمی و گل و مرغ، چشمانم را خیره کرد. استاد گفت: «هر خط و نقش، داستانی است از عشق و صبر؛ این هنر، میراثی است که از پدرانمان به ما رسیده و ما امانتدار آن هستیم.» در آن لحظه، غرق در زیبایی و عمق این هنر شدم و حس کردم که این بازار، نه تنها مکانی برای خرید و فروش، بلکه معبدی است برای ستایش خلاقیت و فرهنگ این مرز و بوم.
به استاد نزدیکتر شدم و با احترام نامش را پرسیدم. او با لحنی نرم و دلپذیر پاسخ داد: «علی باقری هستم.»
از آقای باقری خواستم تا بیشتر خودش را معرفی کنند و دربارهی صنایع دستی یک دل سیر بگویند. او با نگاهی سرشار از مهر و افتخار، لحظهای قلم را کنار گذاشت و گفت: «من از کودکی در کارگاه پدربزرگم، میان صدای قلم و فلز، بزرگ شدم. قلمزنی برای من نه فقط یک حرفه، بلکه راهی برای زنده نگه داشتن روح فرهنگ و هویتمان است.» با شوق و اشتیاق ادامه داد: «صنایع دستی، قلب تپندهی تاریخ ماست؛ هر اثر، روایتی است از زندگی، عشق و سختیهای مردمانی که با دستانشان زیبایی آفریدند. این مس که میبینید، با هر نقش، قصهای از صبر و هنر را فریاد میزند.» سخن که به اینجا رسید، چشمانش برق زد و من غرق در عمق کلامش، بیش از پیش به ارزش این میراث گرانبها پی می بردم.
استاد علی باقری گفت: «۳۰ سال در این حرفه مشغول به کار هستم.»
با شنیدن این جمله، شگفتی و احترامم به او دوچندان شد. ادامه داد: «در این سه دهه، شب و روز با این قلم و فلز همنشین بودم، گاه با شادی و گاه با سختی، اما همیشه عشق به این هنر مرا سرپا نگه داشته است.»
به اطراف کارگاه کوچکش اشاره کرد و گفت: «هر کدام از این آثار، بخشی از وجود من است؛ خاطراتی از روزهایی که با صبر و دقت، نقشهایی از دل و جانم بر این مسها حک کردم.»
سپس با لبخندی گرم افزود: «صنایع دستی فقط یک شغل نیست، بلکه پلی است بین گذشته و آینده؛ ما با دستانمان تاریخ را به نسل بعد هدیه میکنیم. در آن لحظه، غرق در کلام و ارادهی استوارش، حس کردم که پیش روی من نه تنها یک استاد قلمزنی، بلکه یک راوی عشق و فرهنگ ایستاده است.»
این هنرمند چیره دست در ادامه توضیحاتی راجع به روند خلق یک اثر قلمزنی،مدت زمان ساخت اثر،مواد اولیه و لازم برای تولید ظروف را داد و گفت:«خلق یک اثر قلمزنی نیازمند دقت و حوصله بسیار زیادی است. ابتدا باید طرح کلی بر روی سطح فلز پیادهسازی شود. این مرحله میتواند چندین ساعت یا حتی روزها طول بکشد. پس از آن، با استفاده از قلمزنی، جزئیات و نقشهای ظریف ایجاد میشود که نیاز به مهارت و تجربه زیادی دارد.»
او به اهمیت حفظ و نگهداری فرهنگ صنایع دستی اشاره کرد و گفت: «این صنایع نه تنها موجب حفظ هویت فرهنگی کشور میشوند، بلکه به تأمین معیشت بسیاری از خانوادهها نیز کمک میکنند.»
استاد باقری ادامه داد توجه به آموزش و بهروزرسانی مهارتهای هنرمندان میتواند به ارتقاء کیفیت تولید محصولات و افزایش بازار فروش آنها کمک کند.
برگزاری نمایشگاهها و بازارهای محلی به عنوان یک راهکار مؤثر برای شناساندن این محصولات به عموم مردم و جلب توجه سرمایهگذاران، مورد تأکید مسولین قرار گیرد .
وی همچنین خواستار همکاری بیشتر بین بخشهای دولتی و خصوصی شدند تا بتوانند زیرساختهای لازم برای توسعه و رونق بیشتر صنایع دستی را فراهم کنند. با توجه به پتانسیل تولید صنایع دستی بالای کشور در این حوزه، استاد باقری امیدوار بودند که صنایع دستی ایران به جایگاه واقعی خود در بازارهای جهانی دست یابد.
پس از تشکر و خداحافظی از استاد، با قدمهایی آرام از همان مسیر بازگشتم و تصمیم گرفتم به سمت حوض بزرگ وسط میدان نقش جان بروم. در طول مسیر، صنایع دستی با تنوع زیاد توجهم را جلب کردند؛ از قلمزنیهای ظریف روی مس گرفته تا پارچههای دستباف رنگارنگ که هر کدام هنر و مهارت صنعتگران را به نمایش میگذاشتند. بوی عطر گلهای اطراف میدان و صدای گفتوگوی رهگذران، فضایی زنده و دلانگیز ایجاد کرده بود.وقتی به حوض بزرگ رسیدم، نسیم خنکی که از روی آب به صورتم را نوازش کرد و حس طراوت و آرامش را به من هدیه داد.
انعکاس گنبد فیروزهای مسجد امام در آب حوض، منظرهای خیرهکننده خلق کرده بود که چشم هر بینندهای را مجذوب میکرد. چند کودک در اطراف حوض مشغول بازی بودند و صدای خندههایشان با آواز فوارهها درهم آمیخته شده بود.تصمیم گرفتم روی یکی از نیمکتهای سنگی کنار حوض بنشینم و کمی استراحت کنم.
میدان نقش جهان نه تنها مکانی برای لذت بردن از زیباییهای معماری بود، بلکه گنجینهای از فرهنگ و هنر ایران را در خود جای داده بود.
ارسال دیدگاه