پاسخ تبریز به ندای کربلا، دردی که گل می‌شکفاند

تبریز (پانا) - روایت تبریز از عشق و وفاداری به حسینِ شهید است که با گره خوردن زبان ترکی با اشعار مذهبی و روایتِ دل‌های زخمی روشن می‌شود. از گل‌های خونین کربلا تا پژمردنِ دردِ انسانیت، شهرستان‌ها و شهر تبریز به زبانِ عشق می‌گویند و به سوی نور حرکت می‌کنند.

کد مطلب: ۱۵۹۷۱۸۰
لینک کوتاه کپی شد
پاسخ تبریز به ندای کربلا، دردی که گل می‌شکفاند

سلام بر یار زخم‌خورده

سلام و علیکیم حسینیم...

این را مردان تبریز با لهجهٔ شیرین ترکی می‌گویند، همانگونه که مادران کربلا با لهجهٔ عربی گریستند. تفاوتی ندارد زبان چه باشد، وقتی دل‌ها به یک درد اشاره می‌کنند: درد عشق به آنکه جان داد تا انسانیت زنده بماند.

گوزل گولشنینده، نه گولر آچیر...

(در زیباترین باغچه‌ات، چه گل‌هایی می‌شکفند؟)

اینجا اشاره به گل‌های خونین کربلاست؛ گل‌هایی که از خاکستر ظلم روییدند.

گاهی زیباترین رستاخیزها، از تاریک‌ترین لحظات می‌آید.

کناریندا سروی، سنوبر یاتیر...

(در کنارت سرو و سَنَبُر آرمیده‌اند)

یاران وفادار که تا پای جان ایستادند.

وفاداری، درخت همیشه‌سبزی است که حتی پس از مرگ، قد می‌کشد.

زخم‌هایی که نور می‌دهد:

یارالی حسینیم...

(حسینِ زخمی‌ام!)

زخم‌های حسین(ع) نشان‌های شکوه هستند، نه ضعف.

هر زخمی می‌تواند دریچه‌ای به نور باشد، اگر برای حق باشد.

دیم درد عشقه، دوا گلمیشم...

(گفتم درد عشق است، درمانم آمد)

عجیب نیست؟ درمانِ درد عشق، بیشتر عاشق شدن است!

کربلا به ما یاد داد که عشق واقعی، درد را به تقدس تبدیل می‌کند.

وقتی تبریز به زبان ترکی برای حسین(ع) می‌گرید، یادمان می‌افتد که زخم‌های عشق، زیباترین نشان‌هاست و وفاداری، همیشه سبز می‌ماندو فریاد حق، از مرزها می‌گذرد.

این روایتِ تبریز، از عشق به کربلا می‌گوید که زبان را کنار می‌گذارد و قلب را می‌آورد. دردی که به گل‌ها می‌انجامد و وفاداری که همچنان سبز است، یادآور این حقیقت است که عشق به عدالت و حق می‌تواند از هر زبان و هر زمان، بلند و روشن بماند.

 

نویسنده : دانش‌آموز: هلیا گلکار

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار