چكیده ای از ترجمه و شرح ابیات اشعار حافظ

حافظ در مورد حق و اوامر حق عزاسمه یقینش همچون نور خورشید است و نقطه ای تاریک در دل او نیست.

کد مطلب: ۴۰۸۶۸۰
لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرگزاری پانا از فارس، دكتر جهاندار مهرافشا در یادداشتی نوشت: چون راهنمای سالک در باطن، وجود مقدس امام است و او ویرا تا بسر منزل توحید و مقام فنا رهبری می کند آنوقتیکه سالک به کلی از چنگال نفس و هوی بدم عیسوی این آیات الهی خلاصی یافت زبان حالی هم با این مشعل داران راه توحید دارد:
ساقیا عمر دراز و قدحت پر می باد
که بسعی توام اندوه خمار آخر شد
برای اینکه راه نرفته را کسی طی شده نپندارد دلی که در حکومت نفس است در دست حق نه بیند قلبی که مکدر است مصفا نداند شمه ی از او صاف و حالات آن کسانیکه بکمال رسیده و از چنگال نفس و هوی رهائی یافته اند و در دل آنان نقطه تاریک موجود نیست و با انوار الهی منورند، مطالبی از امیر المومنین (ع) ذیلاً نقل و ترجمه می شود.
فهو من الیقین علی مثل ضو الشمس.
او در مورد حق و اوامر حق عزاسمه یقینش همچون نور خورشید است نقطه ای تاریک در دل او نیست.
و سلک سبیله و عرف مناره و قطع غماره.
او راه خود را رفته و جائیکه از آن کسب نور می کند شناخته است او از لغزش و خطا مصون و از سقوط و فرو رفتگی به هلکات محفوظ شده است ماده ی که ویرا بدین و رطه ها سوق دهد از او قطع گردید.
قد خلع سرابیل الشهوات، تخلی من الهموم الاهما واحداً انفرد به.
لباس شهوت و خواهشهای نفس را از تن بیرون کرده و از همه منظورها خود را تهی کرده است منظوری ندارد مگر یکی حافظ می گوید:
من بهر آن یکی دل و دین داده ام بباد
عیبم مکن که حاصل هر دو جهان یکی است
فخرج من صفه العمی و مشارکه اهل الهوی.
او چشم دلش باز و دیگر باهوی پرستان رفاقتی ندارد (تا چشم دل باز نشود هوی پرست را نمی توان شناخت.)
و ارتوی من عذب فرات سهلت له موارده فشرب نهلاً
او از نهر گوارائی آب نوشیده که دست رسی بسر چشمه اش برایش سهل شده و چنان نوشیده که رفع عطش او شده است.
کسیکه بسر چشمه فیوضات الهی رسید و از آن شرب بهره مند شد چنان سیراب می شود که دیگر ویرا بعلوم و معارف خارج اختیاجی نیست.
کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
و صار من مفاتیح ابواب الهدی و مغالیق ابواب الردی.
وجود او چون کلیدی است که درهای هدایت بدو باز و چون قفلی است که ابواب هلاکت بدو بسته می شود.

یعنی در هر محفلی که نشست و مشکلی در پیش بود زبان به تکلم باز نمود اشکال بر طرف می شود به بیان او شنوندگان از هلاکت مصون هستند.
مصباح ظلمات، کشاف عشوات، مفتاج مبهمات.
وی چراغ تاریکیها، نشان دهنده ظلمت ها، اشکار کننده هر امر مبهمی است.
دفاع معضلات، دلیل فلوات، یقول فیفهم و یسکت فیسلم.
شدائد و سختی ها را بر طرف می کند، در وادی پر خوف و خطر از سالکین دستگیری و راه به آنها نشان می دهد به سخن در آید مطلب را می فهماند و چنانکه ساکت باشد سکوتش برای سلامتی است زیرا در تکلم نفعی نمی بیند.
قدا خلص لله فاستخلصه فهو من معادن دینه و اوتاد ارضه
او در طریق عمل اخلاص پیش کشیده خدای متعال هم ویرا از چنگال نفس و هوی رهائی بخشیده او بائین بندگی کاملاً واقف است و از جمله کسانی است که وجودش موجب بقاء دیگران است.
قد لزم نفسه العدل فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه.
او خود را ملزم نموده است که جز از حق و عدالت پیروی نکند چون پیروی از هوی خلاف عدل و حق پرستی است بنابراین اول قدمی که او در راه عدالت خواهی برداشته دور کردن هوی است از نفس خود
قد نصب نفسه لله سبحانه فی ارفع الامور من اصدار کل وارد علیه، و تصییر کل فزع الی اصله.
چون وجودش قائم بحق و منصوب به حق شده است و حق در وجود او حاکم است در برگشت دادن هر موضوع به محل خود و هر فرع باصل، در ورود امری بسوی او و ارجاع کاری بر او عالیترین فکر را او ابراز داشته و رفیع ترین نظر از اوست.
قد امکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و امامه یحل حیث حل ثقله ، و ینزل حیث کان منزله.
آیات آلهی و کتاب آسمانی راهنما و پیشوای او است و در اخذ مفاهیم زمام را در دست دارد باین معنی ترجمه آیات و تفاسیر آنها را از حقیقت شریعت می گیرد با آیات الهی در سیر است و واقف است باینکه هر آیه مربوط به چه مقامی است، آیات را به تناسب مقام توجیه و تفسیر می کند.
یصف الحق و یعمل به لا یدع للخیر غایه الا امها و لا مظنه الا قصدها.
او حق را بیان می کند و خود نسبت به آنچه می گوید عامل است آنچه از اعمال خیر در قلب آن خطور می کند قصد انجام آنرا دارد، مایل است هر امر خیری بدست او انجام شود در انجام امور خیر به غایت و نهایت مورد نظر اوست.
مطالبی که امیر المومنین ع عنوان فرموده اند با اینکه اوصاف کسانی است که به کمال رسیده اند برای ما راه است و از طرف وجود مقدسش برای خلق ارائه طریق است ذات مقدس الهی در هر زمانی برای اهل آن زمان راه را خود نشان داده است کسی طالب باشد در راه هدایت گمراه نیست چیزی که هست مردم راه را می بیند چون طالب نیستند آنرا اختیار نمی کنند این است که فرمود:
و ان یروا سبیل الرشد لایتخذوه سبیلاً 0
و به عکس راه ظلالت و گمراهی را که می بینند اختیار می کنند و ان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلاً .

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار