زهرا رحیمی*
مینویسم برای خواهر شهیدم، دانشجومعلم فائزه رحیمی
خواهر شهیدم فائزه رحیمی به ما درس بصیرت و ولایتمداری و زمانشناسی آموخت.
فائزه جان، برایت مینویسم که یک دانشجو معلم کوشا و با اراده و استوار بودی و به پاس اقدامات ارزشمندت چقدر عزیز کرده خدا شدی که در روز ولادت حضرت زهرا (س) به آرزویت رسیدی.
به خودم افتخار میکنم که با شما یک وجه مشترک دارم و آن هم شغل مقدس معلمی است. شما نقش خود را به نحو احسن و تمام و کمال ایفا کرده ای، افسوس برای ما دلدادگان تو و شهدا که در حسرت شهادت ماندهایم؛ نمیدانم در ایام فاطمیه از مادر چه خواستی که اینگونه اجابت شد.
معلم شهیدم، براستی که بودی و چه کردی؟ از کدام مسیر رفتی، در کجای این سرزمین دلت شکست و هوایی شدی؟ در روز شهادت سردار چه عهدی در دل داشتی که آنچنان به سوی وعدهگاه پر کشیدی؟ شنیدهام که از شدت اشتیاق بدون اندکی صبوری به زیارت سردار دلها رفتی و چه زیارت دلچسبی نصیبت شد.
شهیده عزیزم به ما آموختی که باید ولایتپذیر، بصیر و زمانشناس باشیم، همان پندهایی که خود به شکلی نیکو به آن عمل کردی، چه زیبا فرمود شهید بهشتی عزیز که: «بهشت را به بها میدهند نه بهانه و آری، تو شایسته شهادت بودی و به یقین که رستگار شدی.»
فائزه عزیزم اولین دشمنی که میتواند ما را به زمین زند، غفلت است، اما مسلما معلم نباید اسیر خواب غفلت شود، باید مراقبت نفوذ دشمن و گوش به فرمان ولی فقیه باشد که به بیراهه نرود. قبل از ظهور، امتحانات سختی را باید پشت سر بگذاریم. برایمان دعا کن که شرمنده شهدا نشویم.
شهیده رحیمی دلم میخواهد چون تو باشم. پایم نلغزد که موجب خشنودی امام زمانم باشم. خواهر شهیدم یاری ام کن تا برای وطنم، گام های مطلوبی در راستای پیشرفت دانشآموزان این مرزو بوم بردارم که دشمنان بدانند گرچه درختی بر زمین افتاد، اما جوانههای بسیاری در حال رشد و پیشروی در این مسیر هستند. دعایمان کن که بت درون که همان نفس است را بشکنیم. تو ثابت کردی که باغ شهادت باز است و خار چشم دشمنانی شدی که فکر کردند راه عشق بی رهرو است.
از عرش صدای ربنا می آید
آوای خوش خدا خدا می آید
فریاد که باز کنید درهای بهشت
جامانده گلی ز کربلا می آید
*خبرنگار و رابط خبرگزاری پانا منطقه جوادآباد
ارسال دیدگاه