*محمد رضا سلمانی عبیات

محنت سبط در سرزمین ساباط

دوران محنت تاریخ اسلام و ظلم بزرگی که خاندان بنی امیه به سیر اعتلای اسلام محمدی روا داشتند از دوران امام علی (ع) و نافرمانی ها و دشمنی های معاویه آغاز شد و پس از جریان حکمیت صفین پر رنگ تر شد.

کد مطلب: ۱۱۳۱۲۶۲
لینک کوتاه کپی شد
محنت سبط در سرزمین ساباط

معاویه که پس از شهادت امیر المومنین علی علیه السلام انتظار فراهم شدن شرایط برای اجرای منویات خود را در سر می پروراند و انجام اقدام تقابلی از سوی جانشین امام علی (ع) را دور از ذهن تصور می کرد. با نخستین مکاتبات خود و امام حسن (ع) به نتیجه ای عکس آن چیزی رسید که ابتدا فکر کرده بود.

روند تقابل و تخاصم فی مابین با شیطنت های معاویه در گوشه و کنار اراضی اسلامی گسترش یافت و امام حسن(ع) اینبار عزم برخود جدی با راس فتنه های اسلامی را که از شکست مفتضحانه در جنگ صفین با ملعبه ی حکمیت، قسر در رفته بود را داشت.

اما تاریخ باز روی تکرار خود را نشان داده و پیش قراولان لشگر کوفه به سرکردگی "عبیدالله بن عباس" و افرادی دیگر از قبایل" کنده و مراد" خام حربه ی کهنه ی تطمیع فرزند ابوسفیان شدند و قافیه جنگ را باختند.

حتی گروهی از سران سپاه امام حسن علیه‌السلام و دیدند که معاویه در حال تقسیم ممالک و اراضی و دینار و درهم است برای اینکه آنها هم از این قافله ی پرسود شامی عقب نمانند، به طور محرمانه برای معاویه نوشتند: ما تسلیم فرمان تو هستیم، تو به سوی ما بیا ما متعهد می‌شویم که یا حسن علیه‌السلام را تسلیم تو نماییم، یا او را غافلگیر کرده و بکشیم!


اما ، محنت بزرگ در ساباط رخ داد و نشان داد که حسن بن علی (ع) این سبط گرامی رسول خدا( ص) تا چه میزان در شرایطی بد ، فضایی آلوده از نیرنگ و در میان مردانی نامرد قرار داشت!
در شبی از شب ها در منطقه ساباط که جزیی از اجزاء مدائن بود، گروهی کور دل به خیمه‌ی حسن علیه‌السلام یورش بردند و آن را غارت کردند؛ تا آن جا که جانماز را از زیر پایش کشیدند. و عبدالرحمن بن عبدالله بن جعال أزدی پیش تاخت و ردای حسن علیه‌السلام را از دوشش کشید ، و حسن علیه‌السلام شمشیر به کمر، بی‌ردا نشست. سپس حسن علیه‌السلام اسب خود را خواست و سوار شد.

و وقتی امام حسن(ع) به تاریکی ساباط (مداین) رسیدند، مردی از بنی اسد، به نام «جراح بن سنان»، به پیش آمد و دهنه‌ی اسب امام حسن علیه‌السلام را گرفت و خطاب به آن حضرت گفت: الله اکبر! ای حسن! تو مشرک شدی، چنانکه پدرت قبل از این مشرک شد!!!

سپس آن مرد، با آن شمشیری که در دست داشت، چنان ضربه‌ای بر ران پای حضرت امام حسن علیه‌السلام زد، که گوشت ران را شکافته و به استخوان آن رسید.

شرایط پیش آمده به خوبی نشانگر آن است که کوفیان نه دل به جنگ داشتند و نه دل بسته ی امامت بودند ، آنها هم ردای حسن(ع) را از تنش در آوردند و هم ردای حسین (ع) را ....

*پژوهشگر تاریخ اسلام

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار