علی اصغر شاهزیدی خواننده موسیقی ایرانی از سال‌ها آشنایی و خاطراتش با جلیل شهناز گفت:

زخمه های شهناز بر تار

تهران (پانا) -  7 سال از درگذشت جلیل شهناز، شهنواز تار ایران می‌گذرد؛ (27 خرداد1392) نوازنده شناخته شده‌ای که نام و هنرش در تاریخ موسیقی ایران به ثبت رسیده است.

کد مطلب: ۱۰۹۰۵۳۵
لینک کوتاه کپی شد
زخمه های شهناز بر تار

به گزارش ایران، استاد جلیل شهناز متولد شهر اصفهان، مهد ساز و آواز و زادگاه بزرگانی چون نایب اسدالله اصفهانی، تاج اصفهانی، حسن کسایی و... بود و همین امرسبب شد از کودکی آشنا و علاقه‌مند به موسیقی شود، بویژه آنکه خانواده هنردوست او در ادامه این تصمیم و مسیر بی‌تأثیر نبوده‌اند. زنده‌یاد شهناز طی سال‌ها فعالیت هنری خود اجراها و کنسرت‌های بسیاری در داخل و خارج از ایران برگزار کرد، همچنین آثار ماندگاری چه در تکنوازی و چه در گروه‌نوازی با هنرمندان شناخته شده‌ای همچون فرامرز پایور، حبیب‌الله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، امیرناصرافتتاح، جهانگیرملک، حسن کسائی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، حسن زیرک، علی‌اصغر شاه‌زیدی، طباطبایی و محمد اصفهانی داشته و آثار جاویدانی از آن روزگار به یادگارمانده است. این هنرمند علاوه بر چیره‌دستی در نوازندگی تار در نواختن سازهایی چون ویولن، سنتور و تنبک و آواز سه‌تار نیز تبحر داشت.

علی‌اصغر شاهزیدی خواننده و مدرس آواز ایرانی، جلیل شهناز را «خداوندگارتار» لقب می‌دهد و می‌گوید ارتباط و دوستی من با این استاد بزرگ به 41 سال پیش برمی‌گردد. شاهزیدی مدرس مکتب آوازی اصفهان و از شاگردان استاد جلال‌الدین تاج اصفهانی است.

3 ضلع مثلث موسیقی ایران
او گفت: آشنایی و ارتباطم با بزرگانی چون جلیل شهناز و حسن کسایی بواسطه استادم تاج اصفهانی بوده است و سرانجام این دوستی تنگانگ و همکاری با آقای شهناز، اجراهای خصوصی و آلبوم‌هایی چون «چرخ گردون» و «سروش آسمانی» است که سال‌ها پیش منتشر شد. البته همکاری‌های بسیار دیگری هم بوده که اغلب در محافل خصوصی است و جمع‌آوری نشده و تصمیم دارم اگر فرصتی پیش آید این کارها را در یک آلبوم منتشر کنم.
او افزود: جلیل شهناز در خانواده‌ای اهل موسیقی متولد شده و از همان دوران کودکی با صدای ساز پدر، برادر و پسرعمه خود (سارنگ نوازنده کمانچه)آشنا بود. نکته دیگر تفاوت شیوه نوازندگی هنرمندان مکتب اصفهان با دیگر مکاتب موسیقی ایرانی است. این خواننده به بیان خاطراتی از روزگار زندگی و آموختن از محضر این استاد بزرگ اشاره کرده و گفت: جلیل شهناز سال‌ها در تهران زندگی می‌کرد و هرگاه به اصفهان سفر می کرد به منزل ما می‌آمدند و من نیز زمانی که به تهران می‌رفتم اغلب درمنزل ایشان بودم و توفیق و سعادتی برای من بود که با چنین خداوندگار موسیقی آشنا شدم. البته فراموش نکنیم 25خرداد ماه نیز سالروز درگذشت استاد حسن کسایی نوازنده پیشکسوت ساز نی بود. این دو ستاره تابناک آسمان هنرهستند و در کنار زنده‌یاد تاج اصفهانی سه ضلع مثلث موسیقی ایران را تشکیل می‌دهند که نبود هر ضلع از این مثلث کاملاً محسوس است به این علت که هر سه برخاسته از مکتب آوازی و سازی اصفهان بوده‌اند. ناگفته نماند آقایان جلیل شهناز و حسن کسایی سال‌ها در محضر تاج اصفهانی تلمذ کرده‌اند. به یاد دارم آقای کسایی تعریف می‌کرد هرگاه آقای تاج به منزل ما می‌آمد مرا روی شانه‌های خود می‌گذاشت و من آواز می‌خواندم. البته آن زمان حدوداً چهار سال سن داشتم و آقای تاج 33 سال از من بزرگتر بود.

هنرمندی منحصر به فرد
به‌ گفته شاهزیدی: «با نگاه به آثار گذشتگان و از زمان ثبت و ضبط آثار موسیقی، نوازندگان و خوانندگان بسیاری در عرصه موسیقی بوده‌اند که هرکدام بخشی از تاریخ موسیقی ایران هستند، بزرگانی چون علی اکبرخان فراهانی و آقا حسینقلی، فرزندان این دو بزرگوار چون احمد عبادی، عبدالحسین و علی‌اکبر شهنازی، کلنل وزیری، فرهنگ شریف، لطف‌الله مجد، مرتضی خان‌محجوبی، علی تجویدی، ارسلان درگاهی و... که نمی‌توان نام و هنر آنها را نادیده گرفت، اما جلیل شهناز معیار و اندازه‌ای متفاوت دارد و حرف دیگری در موسیقی زده است. سونوریته ساز آقای شهناز با هیچ صدای تاری شباهت و مطابقت ندارد و یک صدای خاص و منحصربه فرد است. در تک‌نوازی و بداهه‌نوازی کارهایی انجام داده‌اند که با اطمینان می‌توان گفت شاید به ندرت دیده و شنیده باشیم. همنوازی و دونوازی‌های این دو ستاره تابناک (جلیل شهناز و حسن کسایی) زبانزد خاص وعام است و در این روزگار غریب دیگر نظیر هنرمندان بزرگی چون این دو نخواهد آمد.»

شأن هنر به اخلاق و کردار است
شاهزیدی در پاسخ به این سؤال که چرا به گفته آقای شجریان پس از جلیل شهناز باید دفتر تار ایران بسته شود، گفت: این صحبت را ابتدا پرویز یاحقی در یک محفل خصوصی گفته است. در مجلسی آقای شهناز گرم نوازندگی تار بود، آنچنان که آقای یاحقی تحث تأثیر این نواختن قرارمی‌گیرد و می‌پرسد استاد در چه دستگاهی این ساز را نواختید و آقای شهناز پاسخ می‌دهد «شور و دشت» و در ادامه آقای یاحقی می‌گوید: «آقای شهناز برای همیشه دفتر تار را بست.» تعریف دیگری هم از آقای یاحقی بیان شده است. آقای یاحقی چند سال پیش به اصفهان آمده بود و در منزل یکی از دوستانم به‌نام حسن باقری بودند، آن روز آقای بیژن ترقی شاعر و ترانه‌سرای بزرگ هم حضور داشت. آقای باقری از استاد یاحقی سؤال کرد آن دوران که در رادیو با دیگر هنرمندان همنوازی می‌کردید، احساس‌تان نسبت به یکدیگر چه بود و آقای یاحقی پاسخ می‌دهد وقتی ساز می‌نواختم همه اسیر من بودند اما هرگاه که با شهناز ساز می‌نواختم مانند گنجشکی در پنجه شهباز قرار می‌گرفتم. این صحبت ایشان درس بزرگی برای همه ما هنرمندان است تا از کبر، غرور و خودخواهی دوری کنیم و به نیکی از دیگران نام ببریم و بدانیم و بیاموزیم که استعداد و تبحر در خوانندگی و نوازندگی بخشی از هنر است و اخلاق و کردار و مردمداری هم باید در یک هنرمند رعایت شود تا هنر او جلوه کند.

بــــرش
او خداوند بود و ما بنده...

هنرمند باید عاشق هنر و کارش باشد و در کنار آن مردم را دوست بدارد. در گذشته هنرمندان ما اگر آهنگی می‌ساختند یا برنامه‌ساز و آوازی در رادیو داشتند برای پول و مادیات نبود، چیزی که متأسفانه امروزه مرسوم شده است دلیل ماندگاری آثار بزرگان در موسیقی ایران همین استغنا است. متأسفانه در این سال‌ها بویژه سال‌های ابتدایی انقلاب دوستان و همکاران آقای جلیل شهناز جفای بسیاری در حق این نوازنده بزرگ کردند، این دوستان برای آنکه رقیبی نداشته باشند و کارها را به تنهایی انجام بدهند یک عده را خانه‌نشین کردند. و در پایان چه زیبا انوری می‌گوید: «او نه استاد بود و ما شاگرد او خداوند بود و ما بنده...»

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار