معلم کوهستان میگوید:
عدالت آموزشی، نوری برای همه
سراب (پانا) - در دامنههای سپیدپوش سبلان، جایی میان مه و باد، کلبهای کوچک روشن مانده است.نه از چراغ نفتی، که از نوری درون؛ نوری که از دل معلمی برخاسته است.
هر بامداد، پیش از آنکه آفتاب از پشت قلهی جنوار داغی سر برآورد، او راه باریکههای یخزده را در پیش میگیرد. صدای قدمهایش در برف میپیچد، اما در دلش گرمایی جریان دارد که هیچ زمستانی توان خاموش کردنش را ندارد. مقصدش، کلاس کوچکی است با تنها سه شاگرد. سه نهال کوچک که در باغ دانایی ریشه میدوانند.
در آن کلبهی ساده، بخاری شاید به زحمت گرمی بدهد، اما گرمای نگاه معلم، همهی سردیها را میشکند.
هر واژهای که بر زبانش جاری میشود، چون دانهایست که در خاک دل دانشآموزان کاشته میشود؛ دانههایی از امید، ایمان و عشق به آموختن.
او میداند که رسالت معلمی، نه در شمار شاگردان، که در روشنی دلهاست.
میگوید: «تعداد مهم نیست؛ مهم خدمت در راه خداست، چه برای سه دانشآموز، چه برای سی دانشآموز.»
فرشاد نامدار در این نقطهی دورافتاده از جهان، چراغ عدالت آموزشی را روشن نگه داشته است. او باور دارد عدالت یعنی آنکه حتی کودکی در دورترین روستا، از نور دانش بیبهره نماند.
در سرمای استخوانسوز و گرمای تابستانهای کوهستان، او ایستاده است؛ با لبخند، با ایمان، با دستانی که تختهی دلها را از الفبا پر میکند.
در نگاهش، کلاس کوچک روستایی، جهانی از آرزوهاست؛ جایی که درس فقط نوشتن و خواندن نیست. درس زندگی است، درس صبوری، ایستادگی و عشق.
و شاید همین است راز ماندگاری این چراغ کوچک در دل برفها، چراغی که اگرچه در کلبهای دورافتاده میسوزد، اما نوری دارد که میتواند افق یک سرزمین را روشن کند.
ارسال دیدگاه