«اختصاصی پانا»؛ خبرنگار پانا گزارش می‌دهد؛

ردیابی نخستین گام‌های نمایشنامه‌نویسی کودک در ایران؛ از مکتب‌خانه‌های قاجار تا تجربه‌های باغچه‌بان

تهران (پانا) - در نخستین نشست از سلسله‌برنامه‌های «قرار هفت؛ اهالی هنر، فرهنگ و تربیت» سید علی کاشفی‌خوانساری و احمد بیگلریان با مرور تاریخ ادبیات و تئاتر کودک، از نقش صنعت چاپ، آثار کلاسیک فارسی، فعالیت‌های جبار باغچه‌بان و مدارس نوین تا اقتباس‌های نمایشی و تجربه‌های اقلیت‌های دینی سخن گفتند؛ روایتی که نشان می‌دهد تئاتر کودک در ایران ریشه‌ای بیش از ۱۳۰ ساله دارد و همواره پیوندی ناگسستنی با آموزش، اخلاق و تربیت داشته است.

کد مطلب: ۱۶۱۰۴۴۴
لینک کوتاه کپی شد
ردیابی نخستین گام‌های نمایشنامه‌نویسی کودک در ایران؛ از مکتب‌خانه‌های قاجار تا تجربه‌های باغچه‌بان

نخستین نشست از سلسله‌برنامه‌های «قرار هفت؛ اهالی هنر، فرهنگ و تربیت» با محور «نخستین گام‌های نمایشنامه‌نویسی برای کودکان در ایران» در کارستان بهارستان برگزار شد.  

در نخستین نشست از سلسله‌برنامه‌های «قرار هفت؛ اهالی هنر، فرهنگ و تربیت» که با موضوع «نخستین گام‌های نمایشنامه‌نویسی برای کودکان در ایران» در کارستان بهارستان برگزار شد، سید علی کاشفی‌خوانساری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک، با اشاره به ضرورت ثبت و عرضه پژوهش‌ها و تجربیات در حوزه تئاتر کودک گفت: «هدف این نشست‌ها پرداختن به موضوعاتی است که کمتر در کتاب‌ها یا منابع رسمی مطرح شده و بستری برای تبادل نظر و یادگیری متقابل میان پژوهشگران و علاقه‌مندان فراهم کند.»

InShot_20250921_085539912

وی در سخنان خود ضمن قدردانی از میزبانی اندیشکده امید و توضیح درباره اهداف این مجموعه نشست‌ها، بر اهمیت مطالعه پیشینه مکتوب و چاپی در حوزه کودک و نوجوان تأکید کرد. کاشفی‌خوانساری نقطه آغاز بررسی تاریخ ادبیات کودک در ایران را صنعت چاپ دانست و توضیح داد: «اگر بخواهیم درباره نخستین کتاب‌های کودک صحبت کنیم، باید میان چند پرسش تفاوت قائل شویم؛ نخستین کتابی که برای کودکان در ایران چاپ شد، نخستین کتابی که به زبان فارسی منتشر شد، یا نخستین کتابی که با هدف سرگرمی کودکان به زبان فارسی انتشار یافت.»

این پژوهشگر با مرور تاریخچه چاپ در ایران و خارج از ایران یادآور شد که نخستین کتاب‌های چاپ‌شده در ایران به زبان ارمنی و در دوره صفویه بوده و بعدها کتاب‌های فارسی نیز در اروپا و سپس در ایران منتشر شده است. او تأکید کرد که گلستان سعدی یکی از مهم‌ترین متون آموزشی برای کودکان و نوجوانان در سراسر جهان اسلام و فراتر از آن بوده و عملاً در طول قرن‌ها به‌عنوان اولین متن جدی آموزش فارسی برای کودکان شناخته می‌شده است.

کاشفی‌خوانساری افزود: «شناخت این پیشینه نه تنها به درک جایگاه ادبیات کودک در ایران کمک می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که چگونه سنت‌های آموزشی و فرهنگی ما با دیگر کشورها پیوند خورده است.»

این پژوهشگر در ادامه سخنانش با اشاره به تاریخ چاپ و نشر در ایران و کشورهای همسایه، مسیر انتشار کتاب‌های فارسی برای کودکان را تشریح کرد. او توضیح داد که پس از گسترش صنعت چاپ در اروپا و هند، کتاب‌های متعددی به زبان فارسی منتشر شد، زیرا در آن زمان فارسی زبان آموزش رسمی و مشترک در سرزمین‌های وسیعی از هند تا آسیای مرکزی بود.

به گفته وی، نخستین کتاب‌های فارسی که به‌طور مشخص برای آموزش کودکان به کار رفت، به اوایل قرن سیزدهم هجری قمری بازمی‌گردد. برای نمونه، مثنوی «کریم» در هند (۱۲۲ قمری) به‌عنوان کتاب فارسی‌آموزی در مکتب‌خانه‌ها استفاده می‌شد. در ایران نیز در دوره فتحعلی‌شاه قاجار، آثاری مانند گلستان سعدی با عنوان «کتابی برای استفاده در مکتب» به چاپ رسید و عملاً به‌عنوان متنی آموزشی برای کودکان و نوجوانان به کار رفت.

او همچنین به ظهور ژانری با عنوان «بچه‌خوانی» در دوره محمدشاه قاجار اشاره کرد و گفت: «این اصطلاح به متونی اطلاق می‌شد که برای کودکان و نوجوانان تهیه می‌شد، اغلب مجموعه‌هایی از شعر و قصه‌های عامیانه مانند خال‌سوسکی، که نویسندگان مشخصی نداشتند، اما در مکتب‌خانه‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفتند.»

کاشفی‌خوانساری افزود: «با آشنایی روشنفکران ایرانی با تمدن غرب، آثاری تألیف یا ترجمه شد که رنگ و بوی ادبیات کودک به معنای مدرن آن داشت. از جمله در سال ۱۲۶۹ قمری، کتاب حکایات دلپذیر با استفاده از ترجمه متون خارجی منتشر شد و در سال ۱۲۹۳ قمری، کتاب تعدیل‌الاطفال به‌عنوان ترجمه‌ای اقتباسی از متون تربیتی فرانسوی در تهران به چاپ رسید. او تأکید کرد که هرچند این آثار به نام «ادبیات تعلیمی» برای کودکان معرفی می‌شدند، اما در عمل جنبه سرگرمی و تجاری پررنگ‌تری داشتند.»

وی در ادامه سخنانش یادآور شد: «تا این مقطع هنوز نمایشنامه‌ای برای کودکان در ایران چاپ نشده است. باید توجه داشت که آغاز ادبیات نمایشی در ایران، از نظر نوشتن نمایشنامه، زودتر از شکل‌گیری سالن‌های تئاتر و اجرای نمایش اتفاق افتاده است. به بیان دیگر، نمایشنامه به‌عنوان قالبی ادبی پیش از تئاتر به معنای اجرایی آن وارد ایران شد.»

کاشفی خوانساری در ادامه سخنان خود به ریشه‌های تاریخی نمایشنامه‌نویسی در ایران پرداخت و نخستین نمونه‌های مدرن این حوزه را مرتبط با آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده دانست. او تأکید کرد که هرچند آخوندزاده در ایران به دنیا نیامد و هیچ‌گاه هم شهروند ایرانی به‌معنای حقوقی کلمه نبود، اما به ایران می‌اندیشید و درباره مسائل فرهنگی و اجتماعی آن بسیار نوشت. آثار او که با عنوان تمثیلات و به زبان ترکی منتشر شدند، از نخستین نمایشنامه‌های مدرن در جغرافیای خاورمیانه به شمار می‌آیند.

به گفته کاشفی، میرزا جعفر قرچلانی و میرزا آقا تبریزی در ایران نخستین کسانی بودند که نمایشنامه‌های آخوندزاده را ترجمه کردند یا با الهام از او دست به خلق آثار تازه زدند. تبریزی حتی نسخه‌های نمایشنامه‌هایش را برای آخوندزاده می‌فرستاد تا از او مشورت بگیرد. با وجود این، آخوندزاده هیچ‌گاه به تئاتر کودک توجهی نشان نداد و گرچه دغدغه‌هایی چون اصلاح خط فارسی، سوادآموزی آسان و لزوم گسترش مدارس را پی می‌گرفت، هیچ اثری در حوزه ادبیات کودک یا تئاتر کودک از او باقی نمانده است.

کاشفی افزود: «با این حال، برخی اطرافیان و شاگردان آخوندزاده به حوزه کودک وارد شدند و آثاری برای کودکان نوشتند. حتی میرزا جعفر در ترجمه‌های خود بارها تأکید می‌کند که این نمایشنامه‌ها می‌توانند برای آموزش کودکان مورد استفاده قرار گیرند. به همین دلیل می‌توان گفت که خود آخوندزاده نیز با این کاربرد موافق بوده است.»

او سپس به دوره جبار باغچه‌بان اشاره کرد و توضیح داد که نخستین نمایشنامه‌های چاپ‌شده او در سال‌های ۱۳۰۷ به‌طور غیررسمی و داخلی در مدارس شیراز منتشر شدند. به دلیل فضای سخت‌گیرانه سانسور در دوران رضاشاه، این کتاب‌ها مجوز رسمی نداشتند و بیشتر در قالب کتاب‌های درون‌مدرسه‌ای مورد استفاده قرار می‌گرفتند. باغچه‌بان نیز همچون تجربه مهدکودک، در تئاتر کودک پیشگام به شمار می‌رود، هرچند برخی هم‌عصرانش ایرانی‌بودن او را زیر سؤال می‌بردند.

در ادامه، کاشفی به مجموعه‌ای با عنوان «خواندنی‌های کودکان و افسانه‌ها» اشاره کرد که در سال ۱۳۱۷ در سه جلد منتشر شد. این آثار، که بیشتر ترجمه بودند، حاوی نمونه‌هایی از نمایشنامه‌های مناسب‌سازی‌شده برای کودکان بودند و می‌توانند از نخستین مجموعه‌های رسمی نمایشنامه کودک در ایران محسوب شوند. او همچنین یادآور شد که تا پیش از دهه ۳۰ خورشیدی و انتشار کتاب‌های آموزشی مانند آثار جنتی عطایی، مجموعه‌ی مستقلی که تماماً به نمایشنامه کودک اختصاص داشته باشد در دست نیست.

کاشفی سپس به موضوع اجراهای نمایشی در مدارس پرداخت و با اشاره به منابع تاریخی گفت: «بر اساس اسناد مطبوعاتی، نخستین اجراهای نمایشی مدارس به اواخر دوره قاجار و حدود سال ۱۳۱۸ قمری بازمی‌گردد؛ زمانی که در مدارس تازه‌تأسیس، نمایش‌هایی با اهداف آموزشی و حتی برای تأمین هزینه‌های مدرسه اجرا می‌شد.» به باور او، این نشان می‌دهد که مدارس نوین نه‌تنها محل آموزش، بلکه مکانی برای نوگرایی فرهنگی و اجتماعی بودند.

او این روند را در بستر اجتماعی و سیاسی ایران تحلیل کرد و افزود: «پس از جنگ‌های ایران و روسیه، همه اقشار جامعه از شاه و شاهزادگان گرفته تا علما، تجار و روشنفکران متوجه عقب‌ماندگی ایران نسبت به غرب شدند. این دردِ عقب‌ماندگی در همه‌ی جامعه رسوخ کرده بود و هر کس راهی برای جبران آن پیشنهاد می‌کرد. اما تقریباً ۹۰ درصد جامعه بر سر یک راه‌حل توافق داشتند: مدرسه و آموزش.»

به گفته کاشفی، در چنین بستری بود که تئاتر، همچون دیگر جلوه‌های تمدنی غرب مثل روزنامه‌نگاری، عکاسی و بعدها سینما، وارد مدارس ایران شد و به‌عنوان ابزاری برای آموزش و روشنگری به‌کار رفت. او تأکید کرد: «وقتی صحبت از مدرسه می‌شود، یعنی توجه اصلی به کودکان است. از همین‌جا بود که نمایش در خدمت تربیت کودکان قرار گرفت و به‌تدریج مسیر نمایشنامه‌نویسی برای کودک هموار شد.»

احمد بیگلریان، نویسنده کودک، در سخنان خود با مرور پیشینه تاریخی توجه به کودکان و تربیت آن‌ها در ایران، تأکید کرد که بحث آموزش و پرورش نسل‌های آینده تنها مسئله‌ای امروزی نیست و از دوران باستان تا امروز در اندیشه حاکمان و اندیشمندان جایگاه ویژه‌ای داشته است. او با اشاره به نظام‌های تربیتی در دوره هخامنشیان و آموزش مهارت‌هایی مانند اسب‌سواری از سنین پایین گفت: «دولت‌ها در طول تاریخ همواره نگاهی تربیتی به کودکان داشته‌اند؛ هرچند این موضوع در برهه‌هایی تنها مختص اشراف‌زادگان و ثروتمندان بوده است.»

بیگلریان سپس به بررسی تاریخ نمایش کودک در ایران پرداخت و با اشاره به سه رویداد مهم تاریخی، قدمت ۱۳۰ ساله‌ی این جریان را یادآور شد: تأسیس مدرسه‌ای در ملایر توسط سیف‌الدوله در سال ۱۲۸۵ و اجرای نمایشی به نام «چهار فصل گل‌ها، پادشاه فرانسه و ستاره‌ها» در سالن آن مدرسه.

فعالیت جبار باغچه‌بان در سال ۱۲۹۸ که نخستین نمایشنامه‌ی مدون و مکتوب ویژه کودکان را با مشارکت کودکان کودکستان خود در مرند روی صحنه برد.

اجرای نمایش‌هایی چون «یوسف و زلیخا» در مدرسه اتحاد همدان به مدیریت اسحاق رسان، حدود ۱۲۰ سال پیش.

او تأکید کرد این شواهد نشان می‌دهد که نمایش کودک در ایران نه یک استثنا بلکه جریانی ریشه‌دار و مستمر بوده است. بیگلریان در ادامه از نقش اقتباس در نمایش کودک سخن گفت و توضیح داد که بسیاری از نمایشنامه‌های نخستین بر پایه متون ادبی و افسانه‌های کهن نوشته می‌شدند. به باور او، آثار بزرگان ادبیات فارسی مانند سعدی ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به نمایشنامه دارند. او با استناد به پژوهشی دانشگاهی یادآور شد که در دهه ۸۰ بیش از ۳۰۰ اقتباس نمایشی از حکایات سعدی صورت گرفته است.

این نویسنده کودک همچنین تفاوت میان روایت داستانی و نمایشنامه‌نویسی اصولی را تشریح کرد و گفت: «در برخی متون کهن تنها قصه‌گویی وجود دارد، اما آنچه نمایشنامه را متمایز می‌کند، رعایت اصولی چون دیالوگ‌نویسی، شرح صحنه، تعلیق و پایان‌بندی است.» او در همین زمینه به فعالیت‌های علی‌نقی وزیری در دهه ۱۳۰۰ اشاره کرد که با ترجمه و بومی‌سازی نمایشنامه‌هایی مانند «۱۲ ماه» و انتشار آن‌ها در قالب «کتاب خواندنی‌های کودکان»، نقش مهمی در معرفی ساختار نمایشنامه‌نویسی مدرن به مخاطب ایرانی ایفا کرد.

بیگلریان در ادامه سخنان خود، نمایشنامه‌نویسی کودک در ایران را پیوندی میان سنت‌های ادبی کهن و تجربه‌های مدرن دانست و تأکید کرد: «تداوم این جریان نیازمند توجه به میراث فرهنگی، بهره‌گیری از متون کلاسیک و همزمان شناخت اصول علمی نمایشنامه‌نویسی است.»

بیگلریان در ادامه‌ی صحبت‌هایش به نقش پررنگ اقلیت‌های دینی به‌ویژه ارامنه و یهودیان در تاریخ تئاتر و آموزش کودک در ایران اشاره کرد. به گفته او، بسیاری از نخستین تجربه‌های نمایش در مدارس و حتی راه‌اندازی کودکستان‌ها به همت این گروه‌ها صورت گرفت و همین امر تأثیر قابل توجهی در صنعت چاپ و ادبیات نمایشی ایران داشت. او با یادآوری روایت‌هایی درباره تأسیس نخستین مهدکودک توسط یک بانوی ارمنی در ایران، تأکید کرد: «هرچند کارهای پیشگامانی چون جبار باغچه‌بان و سیف‌الدوله بر اساس اصول کلاسیک نمایشنامه‌نویسی نبود، اما شجاعت آنان در ورود به این عرصه سرآغاز راهی شد که بعدها جدی‌تر دنبال شد.»

او با ذکر نمونه‌هایی از آرشیوهای آموزش و پرورش یادآور شد که بسیاری از نمایش‌های تربیتی و اخلاقی در مدارس دهه‌های گذشته اجرا می‌شدند. به عنوان مثال در سال ۱۹۵۲ در مدرسه اتحاد همدان، معلمان و دانش‌آموزان داستان‌های درسی را به نمایش تبدیل می‌کردند. همچنین در دهه ۱۹۵۰، مدرسه‌ای در همدان برای تأمین هزینه ساخت سالن نمایش خود نمایشی با عنوان «ارباب و رعیت» اجرا کرد؛ نمایشی که حتی با استقبال حاکم شهر روبه‌رو شد و او با کمک مالی و تشویق مردم، زمینه ساخت سالن را فراهم آورد.

بیگلریان این رویدادها را نشانه‌ای از حمایت اجتماعی از تئاتر کودک دانست و گفت: «جذاب است که بدانیم در شرایطی که مدارس مدرن با مخالفت‌های جدی متعصبان روبه‌رو بودند تا جایی که گاهی مدارس را آتش می‌زدند یا مؤسسان را تبعید می‌کردند باز هم نمایش توانست در فضای آموزشی جایگاه پیدا کند.»

او در ادامه به اهمیت اسناد تاریخی و آرشیوی اشاره کرد و افزود که برای شناخت دقیق‌تر تاریخ نمایشنامه‌نویسی کودک در ایران باید بایگانی‌های آموزش و پرورش و منابع محلی شهرهای مختلف بررسی شود. به باور او، بسیاری از این آثار در دل روزنامه‌های قدیمی، خاطرات بزرگان یا حتی سفرنامه‌های خارجی پنهان مانده‌اند.

بیگلریان تأکید کرد: «بخش مهمی از تاریخ نمایش کودک هنوز ناشناخته است و پژوهشگران باید با دقت و حوصله، از میان اسناد و منابع محلی، رد این جریان را پیدا کنند. تنها در این صورت است که می‌توانیم تصویری جامع‌تر از مسیر طی‌شده به دست آوریم.»

بیگلریان توضیح می‌دهد که در ۱۵۰ سال گذشته، تئاتر کودک و نوجوان در ایران تحت نظارت رسمی اداره‌ای به نام اداره انتفاعات بوده که مجوزهای اجرا را صادر می‌کرده است. مجوزها چهار محور اصلی داشتند:

۱. فنی بودن متن

۲. عدم مغایرت با سیاست‌ها

۳. رعایت اخلاقیات

۴. عدم مخالفت با دیانت

این چهار معیار، مبنای صدور مجوز نمایش‌ها برای کودکان و نوجوانان بود و باعث می‌شد که محتوای نمایش‌ها حول محورهای تربیتی، اخلاقی و آموزشی شکل بگیرد.

موضوعات رایج نمایشنامه‌های آن دوره شامل:

عشق به تحصیل و علم

وطن‌دوستی

تربیت انسانی و اخلاقی

مسائل مربوط به نظام وظیفه و جوانان

جلوگیری از انحراف و تنبلی

به گفته بیگلریان، این موضوعات نشان می‌دهد که تئاتر کودک نمی‌تواند از تربیت و اخلاق جدا باشد و حتی مفاهیم غیرمستقیم آموزشگاهی، در قالب نمایش، برای کودکان ارائه می‌شده است.

او سپس به نمونه‌های مشخصی اشاره می‌کند:

۱۳۰۹ شمسی: مسعود فرزاد نمایشنامه‌ای به نام معلم کم آزاد منتشر کرد که در دبیرستان‌ها اجرا می‌شد.

۱۳۱۶ شمسی: نمایشنامه بنیان ترجمه و بین استان‌ها توزیع شد، با مستنداتی که نشان می‌دهد برای فرمانداری‌ها ارسال و چندین اجرا ثبت شده بود.

۱۳۱۷ شمسی: وزارت معارف به اهمیت تئاتر به‌عنوان ابزاری تربیتی پی برد و اجرای آن را برای کودکان به شکل کلاس درس تلقی کرد.

۱۳۳۶ شمسی: جنتی عطایی مجموعه‌ای از نمایشنامه‌های مدارس را منتشر کرد و این روند ادامه یافت.

بیگلریان همچنین اشاره می‌کند که مطبوعات، به‌ویژه روزنامه‌ها، اخبار اجراهای نمایشی را پوشش می‌دادند و مردم عادی نیز امکان حضور و دیدن این اجراها را داشتند. نمونه‌ای از آن، نمایش نظام وظیفه در دبیرستان مشهد بود که برای دانش‌آموزان کلاس دیپلم اجرا شد و قبل از نمایش توضیحاتی هم ارائه می‌شد.

نکته مهمی که او بر آن تأکید می‌کند این است که در دوره رضا شاه، تئاتر کودک و نوجوان بخشی از ایدئولوژی رسمی دولت نیز بود؛ سازمان‌هایی مانند جوانان شیر خورشید شکل گرفتند تا ارزش‌های ملی و مذهبی را به کودکان منتقل کنند و زبان فارسی به‌عنوان ابزار وحدت فرهنگی و آموزشی تثبیت شود.

به گفته بیگلریان، این نشان می‌دهد که تئاتر کودک در ایران نه‌تنها یک فعالیت فرهنگی یا تفریحی بود، بلکه ابزاری آموزشی، تربیتی و حتی سیاسی برای شکل‌دهی به نسل جوان محسوب می‌شد.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار