پانا گزارش میدهد؛
تئاتر خیابانی؛ آینه نگاه مردم در کوچه و میدان
تهران (پانا) - تئاتر خیابانی در ایران، تنها یک اجرا در دل خیابان نیست؛ «تئاتر اعتراض» است، آینهای برای نشان دادن دردها و دغدغههای مردمی که شاید هرگز به سالنهای پرزرقوبرق تئاتر راهی پیدا نکنند. بازیگران و کارگردانان این حوزه میگویند این گونه نمایشها با زبان طنز و جسارت، معضلات اجتماعی را فریاد میزنند؛ گاهی با اشک یک رهگذر معنا میگیرند و گاهی با واکنش پیشبینیناپذیر تماشاگر، مسیر اجرا تغییر میکند.

تئاتر خیابانی در ایران، نه صحنهای مجهز دارد و نه نورافکنهای پرزرقوبرق سالنها را. صحنهاش آسفالت داغ تابستان است یا هوای سرد زمستان، و تماشاگرانش رهگذرانند؛ مردمی که شاید هیچوقت بلیت سالن تئاتر نخرند اما بیاختیار در ازدحام خیابان یا میدان، دقایقی پای اجرای زنده میایستند. همین بیواسطگی، نمایش خیابانی را از سایر گونههای نمایشی متمایز میکند؛ رسانهای زنده و پویا که مستقیم با دل مردم سخن میگوید.
آرزو علیپور، بازیگر و کارگردان این حوزه، معتقد است که اساساً تئاتر خیابانی «تئاتر اعتراض» است: «چون در خیابان و میان مردم اجرا میشود، حرف دل بسیاری از مخاطبان را بازگو میکند. وقتی موضوع معضلات اجتماعی و خانوادگی با زبان طنز بیان شود، تاثیرگذاریاش چند برابر میشود.» علیپور میگوید مردم وقتی با چنین نمایشهایی روبهرو میشوند، حس میکنند خودشان در صحنه حضور دارند و واکنشهای آنیشان بخش مهمی از اجراست.
او البته به محدودیتها هم اشاره میکند: «باید همیشه روی لبه تیغ حرکت کنیم. خیلی وقتها ناچاریم مسائل را غیرمستقیم یا طنزآمیز مطرح کنیم تا پذیرفتنی باشد و حساسیت ایجاد نکند. بارها پیش آمده برای موضوعات مربوط به جنگ یا زنان آسیبدیده، مجبور به اصلاحیه شوم.»
در کنار این نگاه اعتراضی، سمیه مهری، دیگر کارگردان تئاتر خیابانی، بر «مشارکت فعال تماشاگر» تاکید میکند.
او میگوید: «واکنشهای مخاطب بخشی از بدنه اجراست. گاهی یک مداخله مستقیم یا حتی یک جمله ساده از سوی تماشاگر میتواند مسیر نمایش را عوض کند.» به همین دلیل، گروههای نمایشی برای مواجهه با شرایط خیابانی، در تمرینهای خود موقعیتهای غیرقابل پیشبینی را بازسازی میکنند تا بازیگران به لحاظ روانی و اجرایی آماده باشند.
مهری همچنین یکی از بزرگترین چالشهای این گونه نمایشها را «ایجاد تعادل میان ساختار منسجم و فضای آزاد خیابان» میداند: «نمایش خیابانی باید طرح دراماتیک داشته باشد اما بهاندازهای منعطف باشد که در مواجهه با شرایط محیطی دچار اختلال نشود. ما از اتود آزاد و تمرینهای تعاملی استفاده میکنیم تا این تعادل حفظ شود.»
اما شاید آنچه تئاتر خیابانی را فراتر از یک تجربه هنری میبرد، همان لحظههای انسانی و عاطفی باشد که در دل خیابان رقم میخورد.
فاطمه رنجبر، بازیگر و کارگردان، از چنین تجربهای یاد میکند: «یکبار نمایشی درباره فراموشی سالمندان اجرا میکردیم. بعد از اجرا، پیرمردی جلو آمد و گفت: "شما صدای من بودید." همان لحظه رسالت تئاتر خیابانی برایم معنا پیدا کرد.»
رنجبر معتقد است که این گونه نمایشها در ایران بیش از آنکه جنبه درآمدی داشته باشند، دغدغهمحور هستند: «اغلب اجراها نیمهداوطلبانهاند و با حداقل امکانات روی صحنه میروند، اما هدفشان ایجاد بیشترین تاثیر است.»
او خطاب به جوانان علاقهمند به این عرصه توصیه میکند: «برو خیابان و بشنو! مردم را بشناس، بعد قلم به دست بگیر. اجرای خیابانی جسارت، انعطاف و عشق میخواهد. سه کلید موفقیت در این مسیر هم تمرین زیاد، شناخت جامعه و داشتن تیمی وفادار است.»
نگاهی کوتاه به پیشینه تئاتر خیابانی
تئاتر خیابانی سابقهای دیرینه دارد؛ ریشههای آن را میتوان در آیینها و نمایشهای مردمی قرون وسطی اروپا جستوجو کرد. گروههای سیار، در میدانها و جشنها با اجرای نمایشهای کوتاه، مردم را سرگرم میکردند و در عین حال پیامهای اجتماعی و دینی خود را منتقل میساختند. در سدههای بعد، این گونه نمایشها به ابزاری برای اعتراض سیاسی و بیان دیدگاههای انتقادی بدل شدند؛ از کارناوالهای اعتراضی گرفته تا آثار پیشروانی چون آگوستو بوال در برزیل، که با «تئاتر ستمدیدگان» مرز میان بازیگر و تماشاگر را شکست.
در ایران نیز، ریشههای تئاتر خیابانی را میتوان در نمایشهای سنتی چون تعزیه، نقالی و سیاهبازی دید؛ اجراهایی که در میدانها و قهوهخانهها شکل میگرفتند و بدون فاصله طبقاتی میان اجراکننده و مخاطب، پیام خود را منتقل میکردند. در دهههای اخیر، با شکلگیری جشنوارههای رسمی مانند «جشنواره بینالمللی تئاتر فجر» و رویدادهای استانی، تئاتر خیابانی بار دیگر رونق گرفت و به بستری برای بیان دغدغههای اجتماعی معاصر تبدیل شد.
صدای زنده مردم
این روایتها نشان میدهد که تئاتر خیابانی، هم عرصهای برای اعتراض است و هم بستری برای همدلی. هنرمندانش با وجود محدودیتها، فشارها و نبود امکانات، همچنان پای صحنههای خیابان میایستند تا صدای مردم باشند. این صدا گاهی در قالب طنز به نقد گرانی و مشکلات معیشتی میپردازد، گاهی بغض جنگ و زخمهای پنهان جامعه را بازمینمایاند و گاهی با روایت دردهای فردی، پلی میان تماشاگر و بازیگر میسازد.
تئاتر خیابانی بیش از هر چیز یادآور این حقیقت است که هنر، پیش از آنکه در سالنهای لوکس و روی صحنههای پرنور تعریف شود، در میان مردم و برای مردم معنا دارد. و شاید راز ماندگاریاش همین باشد: مردمی بودن، اعتراضی بودن و زنده بودن.
ارسال دیدگاه