در گفتوگو با پانا:
ایوب آقاخانی: فضای زرد آموزشگاهها مانع رشد آموزش هنر شده است
تهران (پانا) - ایوب آقاخانی، نویسنده، کارگردان و مدرس باسابقه تئاتر با انتقاد از وضعیت کنونی آموزشگاههای هنری کشور، تأکید میکند که بسیاری از این مراکز بهجای تکیه بر تعهد آموزشی و تربیت هنرمند، به شهرت و منافع مالی توجه دارند. او از ضرورت بازنگری در آموزش بازیگری برای کودکان و نوجوانان سخن گفت و بر اهمیت کشف استعداد پیش از ورود به مسیر آموزش تأکید کرد.

با وجود فراوانی آموزشگاههای هنری در سطح کشور، بسیاری از خانوادهها همچنان با تردید به این مراکز نگاه میکنند. دغدغه اصلی، کیفیت آموزش، سلامت فضای تربیتی، و آینده فرزندانشان در حوزه هنر است. در این میان، تجربه و دیدگاه هنرمندان باسابقه میتواند چراغ راهی برای خانوادهها و مسئولان باشد.
ایوب آقاخانی، نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر، از جمله چهرههایی است که سالها تجربه فعالیت در عرصه آموزش هنر دارد. او در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی پانا، از دلایل ناکارآمدی آموزشگاههای هنری، اهمیت روانشناسی کودک در آموزش هنر، و آسیبهایی که ممکن است فرزندان هنرجو را تهدید کند، صریح و بیپرده سخن گفت.
ایوب آقاخانی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی پانا درباره وضعیت آموزشگاههای هنری گفت: «من هنوز هم به این هستهها، نهادها و مراکز آموزشیِ شبهآموزشی بدبینم. دلیلش هم این است که آنچه در آموزشگاههای هنری امروز میبینم، بیشتر تبلیغات ژورنالیستی و منفعتطلبی مالی است. اولویت این مراکز، سود است، نه کیفیت آموزش. با سرعت بسیار کمتری ممکن است نمونهای را ببینیم که دغدغه مالی نداشته باشد و واقعاً بر تعلیم تمرکز کند. البته منکر وجود چند آموزشگاه خوب یا معلم معتبر نیستم، اما تعداد این مراکز بهقدری کم و انگشتشمار است که نمیتوان به آنها دل بست.»
وی افزود: «در یک نگاه کلان، آموزشگاهها امروز در تئاتر کشور ما نقشی ایفا نمیکنند، هرچند جایگاه فرضی و بالقوهشان در آینده میتواند بسیار متعالی باشد. متأسفانه آموزشوپرورش ما، برخلاف کشورهای توسعهیافته، زنگ تئاتر را وارد مدارس نکرده، و این باعث شده نوجوانان برای دریافت آموزشهای هنری به ناچار به مراکز غیررسمی مراجعه کنند. اگر این فضاها درست طراحی شوند، جایگاه مشخص و روشنی خواهند داشت.»
وی درباره اینکه چرا آموزش هنر در سنین پایین اهمیت دارد و چه تأثیری بر رشد فردی دارد، تصریح کرد: «قدرت جذب کودکان و نوجوانان در آموزش، بسیار بیشتر از بزرگسالان است. ذهن آنها مثل لوح سفید است و اگر در فضایی سالم و متعهد قرار بگیرند، میتوانند از آموزشهای هنری برای رشد شخصیت، ارتقاء تحلیل، درک زیباییشناسی و حتی بلوغ ذهنی و اجتماعی بهرهمند شوند. البته این تأثیرگذاری وابسته به کیفیت تعالیم است؛ اگر تعالیم ناقص یا اشتباه باشد، نتیجه هم منفی خواهد بود.»
آقاخانی از تجربه خودش درباره راهاندازی یک آموزشگاه گفت: «من سال ۷۴ گروه تئاتر «پوشه» را تأسیس کردم، با تأکید که "پوشه" با «پ» و «شین» و «ه» نوشته میشود. این گروه از دوران دانشجویی فعال بود و امسال ۳۰ ساله شده است. در سال ۹۴، برای توسعه کار، آموزشکده هنرهای دراماتیک «پوشه» را نیز راهاندازی کردم که زیر نظر مؤسسه «پوشه هنر پارس» فعالیت میکرد.»
وی افزود: «متأسفانه این آموزشکده فقط چند سال دوام آورد، چون آموزشِ سالم و متعهد، با معلمهایی که بیشترشان شهرت ژورنالیستی نداشتند اما واقعاً عالی بودند، باعث شد نتوانیم مثل آموزشگاههای زرد هنرجو جذب کنیم. ما فقط در حد ظرفیت کلاسها پذیرش داشتیم، حتی در بحرانهای اجتماعی هم تعهد خودمان به هنرجو را حفظ میکردیم. شهریهها هم متعادل و منطقی بود، چون میخواستیم خانوادههای نیازمند هم امکان بهرهمندی داشته باشند. اما همین دلایل باعث شد آموزشکده دوام نیاورد. درحالیکه آموزشگاههای زرد، با اتکا به شهرت و ظاهرپرستی، همچنان پررونقاند.»
آقاخانی در پاسخ به این سوال که آیا تنها مشکل، ضعف آموزشگاههاست؟ یا دلایل دیگری هم در این فرایند نقش دارند، گفت: «قطعاً مجموعهای از عوامل دخیل است. نمیتوان فقط آموزشگاهها یا سیستم آموزشی را مقصر دانست. گاهی خمیره و آمادگی کودک یا نوجوان هم در عدم موفقیت مؤثر است. در کنار این، سیستم جذب استعداد در کشور ما نیز معیوب است. حتی بزرگسالان تحصیلکرده هم بهسختی وارد بازار حرفهای میشوند، چه برسد به کودکان و نوجوانانی که دورهای کوتاه گذراندهاند و قرار است بهعنوان استعداد معرفی شوند.»
وی ادامه داد: «از سوی دیگر، در فیلمنامهها و نمایشنامههای ایرانی، کمتر نقشهایی برای این سنین نوشته میشود. سختی تولید و مسئولیتپذیری کار با کودک، باعث میشود نویسندهها از ابتدا بهکلی از پرداختن به این شخصیتها صرفنظر کنند.»
ایوب آقاخانی همچنین در رابطه با اینکه برخی خانوادهها جذب شهرت مدرس میشوند و آیا این میتواند ملاک درستی باشد، گفت: «بههیچوجه. من با ۲۵ سال سابقه تدریس در دانشگاه و مسئولیت فعلیام بهعنوان مدیر گروه تئاتر دانشگاه سوره، تأکید میکنم که یک بازیگر درخشان لزوماً مدرس خوبی نیست و بالعکس. این در تمام هنرها صادق است. مثلاً سید فیلد یکی از معتبرترین نویسندگان کتب فیلمنامهنویسی است، اما خودِ او فیلمنامهنویس بزرگی نیست. بنابراین خانوادهها نباید صرفاً براساس شهرت فرد، فرزندشان را ثبتنام کنند. ممکن است بازیگری را دوست داشته باشید، اما این دلیل نمیشود او معلم خوبی باشد.»
وی درباره اینکه آیا آموزشگاهها در پرورش استعداد موفق عمل کردهاند و مصداقی در ذهن دارد، تصریح کرد: «هم موفق بودهاند، هم شکست خوردهاند. بعضی از هنرجویان تبدیل به ستارههای سینما و تلویزیون شدهاند. البته ترجیح میدهم در این گفتوگو از کسی نام نبرم، اما مثالهای روشن وجود دارد. در دانشگاه هم همینطور است؛ من همکلاسیهایی داشتم که اکنون ستونهای تئاتر و سینمای کشورند، مثل کامبیز باز، علیرضا ثانیفر، حامد بهداد، آیت نجفی، حمید گودرزی و دیگر عزیزان. اما در همین جمع، کسانی هم بودند که مستعد بودند ولی به دلایل مختلف مسیرشان منحرف شد.»
آقاخانی در ادامه به تفاوتهای آموزش هنر به کودکان با آموزش به بزرگسالان اشاره کرد و گفت: «تفاوت زیاد است. آموزش به کودکان نیازمند دانش روانشناسی عمیقتری است. برخورد نادرست در این سن میتواند کودک را برای همیشه از مسیر هنر دور کند یا بالعکس، او را بهدرستی شکوفا کند. بنابراین آموزشگاههایی که با کودک کار میکنند باید الزاماً متخصص روانشناسی کودک را در تیم آموزشی خود داشته باشند.»
وی با تاکید بر اینکه آموزش هنر به سنین پایین ریسک به معنای خطر را دارا نیست توضیح داد: «مزایای فراوانی دارد. کودک در این مسیر، زودتر به بلوغ اجتماعی میرسد، قوهی تحلیل و تشخیص پیدا میکند و کمتر در دامهای اجتماعی میافتد. اساساً هنر میتواند ابزاری مؤثر برای رشد متعادل شخصیت باشد.»
ایوب آقاخانی در پایان گفت: «من بهجای خط قرمز، یک اصل دارم: کشف استعداد. اگر معلمی بدون سنجش استعداد، هنرجویی را وارد مسیر آموزش کند، بزرگترین خطا را مرتکب شده است. برای خودم، دو سه جلسه اول هر دوره را صرف سنجش استعداد واقعی میکنم. بدون این ارزیابی، آموزش درست و نتیجهبخش ممکن نیست.»
ارسال دیدگاه