شب هفتم محرم؛
شبی که آسمان کربلا بهخاطر طفل ششماهه گریست
مشهد(پانا)- امشب، دلها سنگینتر از همیشه، اشکها جاریتر از هر شب و آسمان، شرمندهتر از زمین است؛ شب هفتم محرم، شب غربت و مظلومیت طفل ششماههای است که بیهیچ گناهی، تیر عطش بر گلوی نازک و بیدفاعش نشست

کربلا را نمیتوان فقط با شمشیر و خون معنا کرد؛ گاهی یک بغض، تمام تاریخ را میلرزاند. شب هفتم محرم، شب علیاصغر(ع) است؛ طفل ششماههای که لبان خشکیدهاش، سند مظلومیت عاشورا شد. امشب، چشمها آرام ندارند؛ نه فقط از اندوه یک شهادت، بلکه از حیرت یک جنایت.
حضرت علیاصغر(ع) ، کوچکترین شهید دشت کربلا، نه شمشیر داشت و نه سپر. تنها سرمایهاش، نگاهی پر از عطش و دستان لرزان پدری بود که او را به امید جرعهای آب، به میدان آورد. اما پاسخ سپاه باطل، تیری سهشعبه بود که گلوی ششماههای را شکافت و دل تمام تاریخ را آتش زد.
در شب هفتم محرم، زائران و عزاداران، کودککشان روز عاشورا را به خاطر میآورند؛ اشکها نه تنها از داغ علیاصغر(ع)، که از عظمت صبری است که امام حسین (ع) در لحظهی بالا گرفتن این پیکر خونآلود به آسمان نشان داد و گفت:
«هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ»
(تحمل این مصیبت برایم آسان است چون در پیشگاه خداوند است.)
شب هفتم، شب دلشکستگیهاست. شب مادری است که در خیمه، منتظر شیرخوارش ماند، اما صدای گامهای پدر، با بدن بیجان علیاصغر(ع) بازگشت. این شب، روضه نمیخواهد؛ همین که کودک ششماههای در معرکهی ظلم به خون غلتیده، برای سوختن یک عمر کافی است.
امشب، کربلا در دلها برپا میشود؛ و دل هر مادری، لبیکِ خاموشی است به ندای لبتشنهای که زبان به گریه نگشود، اما با نگاهش، تمام سپاه ظلم را رسوا کرد.
ارسال دیدگاه