علی عسکری*

آنچه از دریاست به دریا می‌رود از همانجا کآمد آنجا می‌رود

نظر به اینکه همه ما ماهیتی از او و به سوی او داریم و لازمه حیات معنوی و فرآیند تکاملی پایدارمان رهایی از قفس تن و قالب تهی کردن است به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار،‌ پندآموز و سازنده.

کد مطلب: ۹۴۷۴۲۰
لینک کوتاه کپی شد

در خبرها شنیدیم که مثل دیگر بزرگان ایران زمین،‌ دکتر غلامعلی بسکی معروف به بابا بسکی عروج آسمانی پیدا کرد و روحش به ملکوت اعلی پیوست. پیکر پاک و نحیف او در میان جنگل و طبیعت و باغی که خود ساخته بود به خاک سپرده شد.

درگذشت غمبارش را به بستگان،‌ حامیان محیط‌زیستی و همچنین ایرانی‌های عزیز داخل و خارج کشور تسلیت گفته و بنا به شناخت طولانی مدتی که از او دارم به رسم ادب و وظیفه مطالبی تقدیم می‌دارم. شروع آشنایی بنده با ایشان مربوط است به دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است،‌ آن هنگام این عزیز سفر کرده با اشتغال در درمانگاه تازه تأسیس شهرستان فاروج در خراسان شمالی، مشغول طبابت بود. فردی شیک‌پوش،‌ با ادب و جذابی که در اولین ارتباط با طرف مقابل او را تحت تأثیر قرار می‌داد. با مردم،‌ علما و طلاب حوزه علمیه به ویژه پدر خانمم مرحوم حاج اسماعیل توافقی واقف و متصدی حوزه علمیه شهرستان رابطه‌ای صمیمانه و در عین حال مطالبه‌جویانه داشت و به عنوان یک فعال اجتماعی شناخته می‌شد. پس از گذشت قریب به یک دهه از زمان آشنایی اولیه و پس از بازگشت از قم به مشهد در مقطعی که در دفتر نماینده ولی فقیه و تولیت آستان مقدس رضوی مرحوم آیت‌الله واعظی طبسی اشتغال داشتم به دیدنم آمد، اما با کوله‌باری از نقد و ناراحتی که در دل داشت.

با طرح مطالبات زیست‌محیطی گریه شدیدی کرد و از اینکه باغات و فضاهای سبز، دستگاه مقدس آستان قدس رضوی با تغییر کاربری تبدیل به ساختمان و آهن و بتن می‌شد سخت ناراحت بود. با وساطت من با تولیت فقید رضوی دیدار کرد و گفتنی‌ها را گفت. همان روز با هم به دیدار استادم آیت‌الله العظمی سیدعزالدین حسینی زنجانی رفتیم، گله‌مندی‌های خودش را بازگو کرد و اشعاری از مولانا تقدیم ایشان کرد و گفت: تجاوز به طبیعت و قطع درختان ظلم به خدا و بشریت است و فردای قیامت خدا، همه ما را بازخواست خواهد کرد، او می‌گفت درخت بکارید تا هوای پاک و اکسیژن تولید شود. با زندگی ماشینی و مرگ‌بار مقابله می‌کرد و سبزی خوردن را جانبخش انسان‌ها می‌دانست و گیاه‌خواری را برای سلامتی خودش بهترین وسیله معرفی می‌کرد و بدان پایبندی داشت.

بارها می‌گفت: نسبت به آنچه که به محیط زیست روا داشته می‌شود اگر شنیدید دکتر بسکی سکته کرده و عامل مرگش تجاوز و ظلم به محیط زیست در ایران بوده است تعجب نکنید. در بسیاری از وقت‌ها در میان جنگل و کوهستان‌های خطه شمال راه می‌رفت و با خدا و خالق آفریننده درختان،‌ کوه‌ها حرف می‌زد. همیشه خودش را خیرخواه انسان در حوزه سلامت و محیط‌زیست معرفی می‌کرد و می‌گفت: مردم و مسئولین! من بابای شما هستم و شما با بی‌توجهی به محیط‌زیست،‌ خودتان و بستگان خودتان را در مخاطره و مرگ تدریجی قرار می‌دهید. شما را به خدا قسم به خود آیید و از ظلم به خودتان و هم‌نوعان‌تان دست بردارید.

نگاه او به انسان و طبیعت واقع‌گرایانه، موشکافانه و اثرگذار بود. یافته علمی و تجربی خودش را برای تعالی انسان در نگاه طبیعت و محیط زیست زنده و جاندار که موهبتی انسان و محیط زیست مورد انتقاد قرار می‌داد. او یک کنشگر فعال و خستگی‌ناپذیر در دو حوزه سلامت و محیط‌ زیست بود و نگاهش به محیط زیست نگاهی عارفانه و انسانی بود.

در دورانی که بنده به عنوان نماینده مشهد در مجلس حضور داشتم به بهانه‌های مختلف به مجلس می‌آمد و به فراکسیون محیط‌ زیست مجلس اطلاع‌رسانی‌های خوبی داشت. در طراحی احیای جنگل‌ها و مراتع به شکل میدانی نقش‌آفرینی داشت و از همه مهمتر اینکه محل سکونت و زندگی خودش را در جنگل قرار داده بود. بطوری که بنده بارها در مسیر گذر از شمال و استان گلستان به خراسان،‌ به سکونت‌گاه او در تنگراه ابتدای جنگل گلستان می‌رفتم و آنجا با ایشان بیتوته می‌کردم. باغ و میوه‌های اورگانیکی که در شمال ایران داشت، ‌در تصرف زوار امام رضا(ع) در رفت و برگشت قرار می‌گرفت.

آخوند ترکمنی را در مجاورت باغ ساکن کرده بود و به محض ورود هر آشنا و غیرآشنایی، به او دستور می‌داد با نان تنوری، و سنتی تازه،‌ خرما،‌ عسل،‌ چای و سبزی از او پذیرایی کنند و در ورودی باغ و ساختمان‌های اقامتی و سکونتگاه مسافران،‌ در لوحی سنگی این شعر را با خطی زیبا نگاشته بود: آنکه بر این خانه درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید/ چو آنکس در درگاه خدا به جان ارزد در خانه خواجه به نان ارزد.

او چهره مانا و ماندگاری از نوع‌دوستی بود. خانه مشهد و تمامی دارایی و درآمد خودش را صرف مردم و خیرات کرد. بیمارستانی را در شهر گنبد کاووس تأسیس کرد و تا جان در بدن داشت با طبابت شبانه‌روزی در خدمت مردم بود. در همین شهرستان مدرسه تیزهوشان، خانه ریاضی و سرای گاندی راه‌اندازی کرد. ضمن اینکه زندگی ساده و بی‌تکلف او شبیه به زندگی گاندی بود، آزاد و بی‌ریا تمام موجودیت عمر و اموالش را صرف امور عام‌المنفعه کرد و لقب بابا بسکی و پدر طبیعت ایران را از آن خود کرد. او آمده بود تا در زلال چشمه‌ها و جنگل‌ها پیدا شود. شمیم لحظه‌های ما را پر از احساس نماید. سرزنده بودن با هم‌نوعان و محیط زیست را به مردم آموزش دهد و الگوسازی کند. او می‌گفت: تا بندگی نکنی،‌ تابندگی نکنی؛ از همین جهت هم بود که با خضوع مثال‌زدنی و افتادگی از نوع خودش در آسمان ایران درخشید و در عاقبت امر به سوی معبود شتافت. مرد عمل بود و نه حرف و با رفتنش همه ما ایرانیان شیفته خودش را عزادار ساخت. روحش شاد و یاد و نام پرآوازه‌اش گرامی باد.

*معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار