قصه «خانم‌دکتر» و اقامت اجباری

تهران (پانا) - آینه کوچک را جلوی صورتش می‌گیرد و زل می‌زند به خودش؛ به چند خط ممتد ظریف گوشه چشم‌هایش. سرمه‌دان را بر می‌دارد و شروع می‌کند به سرمه کشیدن. کارش که تمام شد با لبخندی تاییدآمیز، زیبایی چشم‌هایش را تحسین می‌کند.

کد مطلب: ۸۸۸۰۴۰
لینک کوتاه کپی شد
قصه «خانم‌دکتر» و اقامت اجباری

به گزارش ایسنا پلاس، زن‌های دیگر هم به او لبخند می‌زنند و تحسینش می‌کنند. او را تحسین می‌کنند به خاطر زیبایی‌اش و به خاطر صلابت‌ چشم‌هایش که باعث می‌شود به خودشان اجازه شوخی کردن با او را ندهند.

همه آدم‌های اینجا او را «خانم‌دکتر» صدا می‌کنند؛ نه اینکه واقعا دکتر باشد؛ نه. دلیش این است که سایر زن‌های مرکز او را زیباتر و باجذبه‌تر از خودشان می‌دانند؛ اما واقعیت این است که قصه «خانم‌دکتر» هم فرق چندان زیادی با قصه بقیه زن‌های مرکز درمان اقامت اجباری مشهد ندارد. او هم معتاد است و اعتیاد زندگی‌اش را از هم پاشیده اما حالا به مرکز آمده است تا درمان شود و او هم بتواند به جامعه برگردد و مثل همه آدم‌ها یک زندگی معمولی و سالم داشته باشد.

درست است که اینجا همه به «خانم‌دکتر» عزت و احترام بیشتری می‌گذراند اما سرگرمی‌او هم مثل بقیه است. اصلی‌ترین سرگرمی او در این مدت غذا دادن به پرندگان و حضور در کارگاه‌های خیاطی است. مرکز اقامت اجباری دارای کارگاه‌های خیاطی است و زنان اینجا به دوختن لباس‌های اتاق عمل مشغول هستند. خیلی وقت‌ها هم زن‌ها دور هم جمع می‌شوند و زیورآلات درست می‌کنند.

«خانم دکتر» و بقیه در مرکز اقامت اجباری هستند تا یاد بگیرند بهتر زندگی کنند. زندگی که دیگر در آن خبری از افیون نیست.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار