در گفت‌وگو با پانا

معلم بازنشسته‌ای که بازیگر شد: فرصت کوتاه و بی‌تکرار زندگی را پای موبایل و اینترنت از دست ندهیم

رابعه مدنی: مربی کودک باید مادری بلد باشد

تهران (پانا) – رابعه مدنی بازیگر سینما و تلویزیون و مادر امیرشهاب رضوی (کارگران) در گفت‌‍‌وگویی با پانا از سال‌های معلمی خود در آموزش و پرورش گفت.

کد مطلب: ۸۵۲۸۶۶
لینک کوتاه کپی شد
معلم بازنشسته‌ای که بازیگر شد: فرصت کوتاه و بی‌تکرار زندگی را پای موبایل و اینترنت از دست ندهیم

یکی از مهمانان جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان رابعه مدنی بازیگر سینما و تلویزیون بود که با ورودش به جمع جشنواره‌ای‌ها در اصفهان مهربانی می‌پراکند و گفت‌وگو با او برای میهمانان همیشه انگیزه‌بخش و دلگرم کننده بود.

از او درباره دلیل حضورش در جشنواره می‌پرسم می‌گوید امسال فیلمی در جشنواره نداشتم و پسرم امیرشهاب را همراهی می‌کنم.

گاهی می‌خواهم لعنت کنم سازنده این دستگاه [موبایل] را که این روزها فکر و ذکر بچه‌های ما را مال خودش کرده است

رابعه مدنی متولد 1320 همدان است که سال‌ها در لباس معلمی به فرزندان این سرزمین خدمت کرده است و شاگردانش امروز در جایگاه‌های مختلف ازجمله در عرصه سینما و تئاتر و تلویزیون در کشور ایفای نقش می‌کنند. از کودکی عاشق سینما بود ولی نخستین تجربه حضورش در یک فیلم بعد از بازنشستگی و زمانی بود که فرزندش امیرشهاب رضویان وارد تحصیلات و حرفه فیلمسازی شد.

این بازیگر که در دوران فعالیت‌های حرفه‌ای خود در سریال‌های «وضعیت سفید»، «بوسیدن روی ماه »، «پایتخت ۲»، و فیلم‌هایی مثل «سفر مردان خاکستری» نقش‌‌آفرینی کرده است درباره فعالیت‌های اخیرش می‌گوید: این روزها جایی مشغول کار نیستم اما اگر پیشنهادی باشد می‌پذیرم. راستش موقعی که سر کار فیلمبرداری هستم احساس زندگی و زنده بودن می‌کنم. دنیایم رنگ و بویی تازه می‌گیرد و زندگی را زیباتر می‌بینم.

او در ادامه از دوران معلمی و خدمت در آموزش و پرورش این‌طور می‌گوید: 30 سال مربی کودک بودم و طی این 30 سال بچه‌ها را عاشقانه دوست داشتم. مربی کودک به دلیل اینکه بچه‌ها برای اولین بار از خانه و مادرشان جدا می‌شوند باید مادری بلد باشد و بعضی وقتها باید نقش مادر را ایفا کند. بهترین روز زندگی من روزی بود که معلم شدم و به عنوان معلم وارد اولین کلاس شدم.

بازیگر فیلم «وضعیت سفید» ادامه داد: همیشه روز معلم که نزدیک می‌شد از شاگردانم می‌خواستم به جای خرید کادو برای من نقاشی بکشند و برایم بیاورند. یک نقاشی از خودشان، آرزوهایشان، کلاس و معلمشان و خانه و خانواده و بازی‌های‌شان. امروز که سال‌های زیادی از آن دوران گذشته هنوز بعضی نقاشی‌ها را دارم و با نگاه کردن به آن خاطره بچه‌هایی برایم زنده می‌شود که یک روز با جثه‌های کوچک‌شان پشت نیمکت‌ها نشسته بودند و امروز پشت میزهایی بزرگ‌تر در حال اداره امور مهم‌تر و ساختن آینده این مملکت هستند.

روز معلم از بچه‌ها می‌خواستم به جای آوردن کادو برایم نقاشی بکشند

می‌پرسم «به یکی از شاگردان خودتان که امروز به میز مهمی رسیده و قاضی و وکیل و وزیر و مدیر شده دوست دارید چه بگویید؟» می‌گوید: چه خوش گفت زالی به فرزند خویش/ چو دیدش پلنگ افکن و پیل‌تن/ گر از عهد خردیت یاد آمدی/ که بیچاره بودی در آغوش من/ نکردی در این روز بر من جفا/ که تو شیر مردی و من پیرزن. به او می‌گویم به مردم جفا نکند. این مردم سختی‌ها کشیدند و می‌کشند، اگر توان انجام کارهای مهم را داری آن را از مردم دریغ نکن. تو همان کسی بودی که زمان خردسالی آرزو می‌کردی آدم بزرگی شوی تا کارهای بزرگی برای اطرافیانت بکنی ولی حالا که به آرزویت رسیدی همه چیز را فراموش کردی و فقط به خودت فکر می‌کنی. اشکالی ندارد به فکر خودت باش ولی به فکر همه آنهایی هم باش که بزرگ و قدرتمند نیستند و نمی‌توانند کارهای بزرگ کنند. تو دستشان را بگیر.

مدنی درباره دانش‌آموزان نسل امروز و خطرهایی که متوجه آنهاست می‌گوید: این موبایل‌ها زندگی بچه‌های ما را تسخیر کرده است. گاهی می‌خواهم لعنت کنم سازنده این دستگاه را که این روزها فکر و ذکر بچه‌های ما را مال خودش کرده است. کاش موبایل نبود. یا اگر بود می‌توانستیم یک وقت‌هایی آن را کنار بگذاریم و با پدرومادرمان با خواهر و برادرمان و با خانواده و دوستانمان حرف بزنیم و به هم محبت کنیم. زندگی کوتاه است و بعضی فرصت‌ها بی‌تکرار؛ کاش این فرصت‌ها را پای موبایل و اینترنت از دست ندهیم. مخصوصا زمان درس و مدرسه که بهترین زمان انسان‌سازی است.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار