جهانگیر کرمی*
اهمیت نشست هلسینکی
فضای رسانهای در کنار نمادها و نشانههای تصویری و رفتاری در گفتوگوهای دوشنبه شب دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا و ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه در هلسینکی پایتخت فنلاند، این ذهنیت را ایجاد کرد که ولادیمیر پوتین در این نشست از جایگاه دست بالاتری برخوردار بود و از موضع سرسختانهتری برخورد کرد. دونالد ترامپ به ویژه با مواضعی که در مورد دخالت روسیه در انتخابات امریکا گرفت، به نظر میرسید که از موضع پایینتری برخورد کرده است.
این برداشت به دلیل شرایط داخلی و بینالمللی دو دولت ایجاد شده است. اینکه ترامپ در درون امریکا بهشدت از سوی مخالفانش، رسانههای منتقد و جریانهای روشنفکری تحت فشار است و در برابر پوتین بعد از برگزاری موفقیتآمیز جام جهانی، شرایط سیاسی باثباتتر و محبوبیت بیشتری در افکار عمومی دارد. همزمان از لحاظ بینالمللی هم موقعیت ترامپ مورد سوالها و تردیدهای بسیاری قرار دارد و موضعگیریهای او باعث ناخشنودی بسیاری از دوستان و متحدان امریکا شده و رفتارهایش محل اشکال بسیاری از دولتهای جهان قرار گرفته است. به نظر میرسد دونالد ترامپ برخلاف دیدار قبلیاش با رهبر کره شمالی در سنگاپور که موقعیت مناسبتری داشت و تا اندازهای میتوانست از جایگاه بالاتر گفتوگو کند، در هلسینکی و در برابر پوتین، شرایط سختتری را تجربه کرد.
اما مذاکرات رهبران روسیه و امریکا در هلسینکی، اهمیت نمادین داشت. به تعبیر پوتین میتوان این مذاکرات را نخستین گام در یک روند طولانی جهت حل و فصل مسائل مهم و اساسی بین دو قدرت جهانی دانست. اما مسائل متعددی میان امریکا و روسیه وجود دارد. شاید بتوان ١٠ مورد فعال از پروندههای اختلافی مهم میان این دو قدرت را برشمرد. برخی از این مسائل تا اندازهای پیچیده است که احتمالا به این دلیل که امیدی برای حلوفصل آنها وجود نداشت، گفتوگویی میان ترامپ و پوتین در مورد آنها انجام نشد و بیشتر با دیدگاه عملگرایانه، تلاش شد تا در مورد موضوعاتی گفتوگو شود که امکان توافق در مورد آنها بیشتر است. جرایم سایبری، بحران سوریه، همکاریهای نظامی و مراودات تجاری، مواردی بودند که در هلسینکی روی میز ترامپ و پوتین قرار داشتند. نمیتوان گفت که همه این موارد کاملا مورد توافق قرار گرفته است اما به نظر میرسد در تعدادی از موارد توافقهای مقدماتی بین دوطرف انجام شدهباشد، هرچند اینکه مواردی مانند توافق هستهای برجام و نفوذ منطقهای ایران وجود داشت که از جمله موارد اختلافی بود که پوتین و ترامپ در مورد آن اختلافنظر داشتند و در نشست خبری به وضوح مشخص بود که دوطرف کاملا در مورد آن اختلاف نظر دارند.
پوتین و ترامپ تصمیم گرفتهاند که برای موضوعاتی که دوطرف در مورد حل آنها اتفاقنظر داشتند، کارگروههایی تشکیل شود و آن کارگروهها، تفاهمهای لفظی دو رهبر را به توافق نهایی میان دو کشور تبدیل کنند. اما جدا از نتایج عملی این مذاکرات، دیدار پوتین و ترامپ وجه نمادین بارزی داشت. مکان مذاکرات در هلسینکی به لحاظ نمادین نشان از کاهش تنشها میان دو قدرت اتمی بزرگ جهان معاصر داشت. به نظر میرسد این دیدار گام اول از روند گفتوگوهای دیپلماتیکی باشد که ممکن است در آینده بتواند بخشی از مسائل امریکا و روسیه و حتی به تبع آن بخشی از مسائل جهانی را حل و فصل کند. اما نباید فراموش کرد که نظام دوقطبی دوران جنگ سرد از میان رفته است و اگر هم هنوز شبحی از آن نظام دوقطبی در جهان وجود دارد، عمدتا در حوزههای نظامی و امنیتی است و به جز توافق مسکو و واشنگتن در حلوفصل مسائل جهانی، نمیتوان نقش بازیگران منطقهای، سایر قدرتهای جهانی و حتی دیگر کشورهای کمتوانتر را نادیده گرفت. در نتیجه محض توافق میان روسیه و امریکا، به معنای حل یک مساله بینالمللی نیست و باید در هر مساله، پذیرش و توافق بسیاری بازیگران دیگر نیز تامین شود. این عامل باعث میشود که اجرای توافقهای احتمالی میان مسکو و واشنگتن، سختتر و پیچیدهتر شود.
این اولینبار نیست که در یک دهه گذشته امریکاییها تلاش میکنند از طریق دیپلماسی، برخی از مسائل مهم میان دو قدرت جهانی را حل و فصل کنند. در دولت باراک اوباما، رییسجمهور پیشین امریکا، نیز شاهد بودیم که بعد از رویدادهای گرجستان، وزیر خارجه وقت امریکا، هیلاری کلینتون، طرحی را با عنوان ریست (Reset) آماده کرد تا بر اساس آن اختلافات میان مسکو مورد گفتوگو قرار گیرد. در این دوران شاهد بودیم که بین سالهای ٢٠٠٩ تا ٢٠١٣ روابط میان دو کشور تا حدی بهبود پیدا کرد، اما بعد از آغاز بحران اوکراین، دوباره تنشها در روابط میان دو کشور احیا شد. بار دیگر در سال ٢٠١٨ شاهد هستیم که دولت امریکا، مجددا به سمت از سرگیری گفتوگوهای دیپلماتیک با روسیه رفته است که به دلیل بحران اوکراین از طرف غرب معلق شدهبود. دونالد ترامپ، معتقد است که از طریق گفتوگو با رییسجمهور روسیه میتواند بر سر برخی از فوریترین و مهمترین بحرانهای بینالمللی که دو کشور در آنها نقش دارند، به راهحلهایی دست پیدا کند. هنوز خیلی زود است که نتایج این رویکرد را پیشبینی کنیم و متغیرهای فراوانی میتواند بر عزم و اراده دو طرف برای گفتوگو موثر باشد، با این حال در شرایط کنونی به نظر میرسد که عزم و اراده جدی در دو پایتخت وجود دارد که بخشی از معضلات از طریق دیپلماسی حل و فصل شود. باید به خاطر داشت که بخشی از اختلافات ریشهدار میان مسکو و واشنگتن، دهههاست که روی میز مذاکره قرار دارند و آنقدر پیچیده و بغرنج بودهاند که از دهههای ١٩٧٠ و ١٩٨٠ میلادی تاکنون، راهکاری مرضیالطرفین برای حل آنها پیدا نشده است.
نشست هلسینکی، در کنار اهمیت نمادین دیدار رهبران دو قدرت جهانی، از عزم دو کشور برای کنترل و مهار منازعات و مسائل و تنظیم روابط نشان دارد. از سال ٢٠١٤ تاکنون، با قطعیت میتوان گفت که روابط مسکو و واشنگتن از کنترل خارج شدهبود و بین ١٠ تا ١٢ موضوع منازعه دوجانبه، تمامی گفتوگوها، تعاملات و مذاکرات معلق شدهبود. نشست هلسینکی، نمایشی از اراده برای احیای گفتوگوها میان روسیه و واشنگتن بود و نفس ازسرگیری دیالوگها در مسائل مورد اختلاف میتواند باعث کاهش تنش و هرج و مرج شود.
منبع: اعتماد
*استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل روسیه
ارسال دیدگاه