محمدجعفر محمدزاده *

مردی که به فارسی می‌اندیشید

علامه محمد اقبال لاهوری شاعر، فیلسوف، حقوقدان، قرآن‌پژوه سیاستمدار، شرق‌شناس و از متفکران و اندیشمندان صاحب‌نظر در خاور زمین است که از او با عنوان «شاعر مشرق» و «حکیم امت» یاد شده‌است.

کد مطلب: ۱۲۲۹۶۰۲
لینک کوتاه کپی شد

از میان زندگی پر راز و رمز اقبال لاهوری، گرایش و علاقه او به زبان فارسی تأمل‌برانگیز است. وی سنین کودکی را در پنجاب گذراند و در لاهور سپس انگلیس ادامه‌تحصیل داد. در کمبریج با ایران‌شناسان بزرگی چون ادوارد براون و رینولد نیکلسون آشنا شد. در آن زمان علاوه بر پیشینه علاقه و آشنایی قبلی با شعر و ادب فارسی اشتیاق به ایران و زبان و ادبیات فارسی در وجود او شعله کشید.

از همان زمان به تحقیق در آثار حِکمی و فلسفی ایران روی آورد و رساله دکتری خود را با عنوان «سیر فلسفه مابعدالطبیعه در ایران» برگزید و با عرفان و حکمت ایرانی آشنا شد.
اقبال برای خود زندگی شرافتمندانه‌ و سرشار از ایمانی قلبی را برگزیده بود و با این که لقب «سِر» را از انگلیسی‌ها گرفت اما این لقب هیچ‌گاه او را از سخن حق و مسیر عدالت و خودباوری و شرقی‌بودن دور نکرد.
«حکیم شرق» در دوره زندگی خود بسیار سفر کرد اما آرزوی سفر به دو جا در دل او ماند، یکی سفر به سرزمین حجاز و دیگری به ایران؛ با این حال هیچ‌گاه از این دو غافل نبود، قبله دین و ایمان اقبال مکه بود و خاستگاه عرفان و اندیشه او ایران.
اقبال لاهوری گرچه زمانی به مجلس محلی لاهور هم راه یافت اما هیچ‌گاه به روش سیاستمداران زندگی نکرد. او ضمن حفظ صفای درونی خود، بازگشت به اسلام را دوای درد امت می‌دانست و به ملت و دولت مستقل اسلامی باور داشت و بنیان تشکیل کشور اسلامی پاکستان از پرتو اندیشه‌های او به وجود آمد.

زبان مادری او اردو بود و زبان پنجابی را هم در مدرسه فراگرفته بود؛ آثار به جامانده از اقبال به انگلیسی، فارسی و اردو است. رساله دکتری خود را به زبان انگلیسی نوشته، چند مجموعه شعر و مکتوبات او به زبان اردو به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده‌است اما اوج شکوفایی سخن اقبال را باید در اشعار فارسی او جست‌وجو کرد. او با این‌که نتوانست به ایران سفر کند و از نزدیک سرزمین حافظ و سعدی و فردوسی را ببیند اما با اندیشه وطن دینی و وطن‌پارسی در آثارش دین اسلام و ایران را برجسته و حیات‌بخش معرفی کرده‌است. دلیل این همه توجه اقبال به زبان فارسی را با این‌که او آلمانی و انگلیسی آموخته بود و آثاری نوشته‌است و در دانشگاه عربی تدریس می‌کرده و زبان پنجابی را از کودکی آموخته، آن‌گاه روشن می‌شود که بدانیم او به زبان فارسی و ظرفیت‌های فکری و فلسفی زبان فارسی باور داشته و گویی به فارسی می‌اندیشیده‌است؛ افزون بر آن مجذوب حکمت و اندیشه ایرانی به ویژه سهروردی بوده و به آن عشق می‌ورزیده‌است.

اقبال در این باره در اسرار خودی چنین صریح می‌گوید:
گرچه هندی در عذوبت شکر است/ طرز گفتار دَری شیرین‌تر است
فکر من از جلوه‌اش مسحور گشت/ خانه من شاخ نخل طور گشت
پارسی از رفعت اندیشه‌ام / درخورد با فطرت اندیشه‌ام
و در جایی دیگر در «زبور عجم» گفته‌است:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما/ ای جوانان عجم جان من و جان شما
می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند/ دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما

حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل/ آتشی در سینه دارم از نیاکان شما

*مدیر رادیو ایران

منبع: جام‌جم

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار