دلنوشته‌ یک دانش‌آموز درباره «حاج قاسم»: شهادت تو همان تیر غیب خدا بود

تهران (پانا) – دانش‌آموزان سراسر کشور در همذات‌پنداری با سردار سلیمانی به خلق دلنوشته‌هایی پرداختند که گزیده‌ای از این دلنوشته‌ها در کتاب «منم یک حاج قاسم دیگر» وارد بازار نشر شد.

کد مطلب: ۱۱۲۵۲۵۳
لینک کوتاه کپی شد
دلنوشته‌ یک دانش‌آموز درباره «حاج قاسم»: شهادت تو همان تیر غیب خدا بود

کتاب «منم یک حاج قاسم دیگر» مجموعه‌ای از دلنوشته‌های دانش‌آموزان سراسر کشور درباره «شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی» است که دی‌ماه سال 98 طی یک حمله تروریستی به مقام رفیع شعادت نائل آمده است.

از میان صدها دلنوشته که از سراسر کشور برای این پویش ارسال شده است، 142 دلنوشته برای درج در این کتاب برگزیده شده‌اند.

در یکی از دلنوشته‌های دانش‌آموزی به قلم پارمیدا کرم دانش‌آموز دوره متوسطه اول از استان قزوین خطاب به سردار سلیمانی می‌خوانید:

«ما فقط خودمان را می‌بینیم، حواسمان اصلاً به تو نیست؛ یعنی نبود...
می‌دانی، بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم کار خدا چقدر سخت است. می‌ماند بین دو راهی انگار، امان از دست این بنده‌هایش! بنده‌هایی مثل من، بنده‌هایی مثل تو.
آخر، دل طرف چه‌کسی را این وسط بگیرد؟ البته که طرف تو را گرفت و سر من بی کلاه ماند...
اما همان خوب شد که تو، دل خدا را بردی. با‌ آن خنده‌های گاه و بی‌گاه و اشک‌های همیشگی‌ات. یادم هست سحرگاه جمعه بود که رفتی؛ شاید زمان دوباره آمدنت هم همین موقع باشد.
دلم گرم بود به بودنت ولی کارهای خدا را که خوب می‌شناسی. مَگَسَکِ آر‌پی‌جی‌اش را می‌گیرد طرف قطورترین ستون قلبت؛ و شهادت تو همان تیر غیب خدا بود که نشست وسط خال! مرا شیدا کرد و تو را شهید.
باورت می‌شود که باورم نشده رفته‌ای؟! هنوز منتظر عکس تازه‌ات هستم؛ روی خاکریز، پیش بچه‌ها، کنار حضرت سید علی. می‌بینی؟! مدام به خودم فکر می‌کنم، حواسم اصلا به تو نیست؛ یعنی نبود! حواسم نبود به حسرت‌هایت، شرمندگی‌ها و دلتنگی‌هایت... ببخش سردار!
می‌دانی کار خدا سخت نیست، بین دو راهی هم هیچ‌وقت گیر نمی‌کند؛ اما هنوز، امان از دست بنده‌هایش. بنده‌هایی مثل تو.»

هدف از جمع‌آوری این مجموعه بست و پیوند الگوها و اسوه‌های انقلابی با نسل نوجوان و جوان کشور است.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار