عباس عبدی*

اعتراض مدنی یا آشوب؟‎ ‎

فیلم جوکر یا دلقک که به نمایش در آمد، برخی معتقد بودند که این‌گونه آثار، موجب شکل‌گیری رفتارهای نشان‌داده شده در فیلم در ‏واقعیت نیز خواهد شد. ولی بعید است که چنین اتفاقی رخ دهد.

کد مطلب: ۱۰۷۷۹۲۴
لینک کوتاه کپی شد

این آثار هنری ریشه در واقعیت اجتماعی دارد، نه آنکه خودش واقعیت ‏را بسازد. آنچه در فیلم دلقک دیده می‌شد با آنچه در خیابان‌های آمریکا رخ می‌دهد، به طرز پیشگویانه و عجیبی مشابه ‏است. این امر محصول تیزبینی نویسنده و کارگردان آن فیلم است. سناریویی که به نوبه خود می‌تواند محصول مطالعات اجتماعی و ‏میدانی وسیع باشد که پژوهشگران انجام می‌دهند یا ناشی از مشاهدات میدانی افراد تیزبین از جامعه است. اگر این تشابه درست باشد، ‏آیا می‌توان گفت رویدادهای آمریکا نوعی آشوب است؟ و اگر بلی آیا حق داریم که آشوب را در آمریکا یا هر جامعه دیگر تخطئه و ‏محکوم کنیم؟‎ ‎
در پاسخ باید گفت که اعتراضات آمریکا هم یک وجه مدنی و اعتراضی قابل احترام دارد و هم یک وجه آشوبگرانه و تخریبی و ‏خشونت‌آمیز. وجه مدنی آن اعتراضات به تبعیض نژادی و حتی تبعیض در معنای فراتر از نژاد در آن کشور است. این تبعیض نه فقط در ‏جریان کشتن جرج فلوید دیده شد، بلکه آمارهای بسیار گوناگونی معرف و اثبات‌کننده این واقعیت است. آمار تعداد و نسبت سیاهان در ‏زندان، مقایسه دستمزدهای آنان با سفیدها، مقایسه شانس آنان برای ارتقای اجتماعی، مقایسه رفتارهای تبعیض‌آمیز پلیس در متهم ‏کردن سیاهان و سفیدها و... شاید گفته شود که سیاهان بیشتر مرتکب جرم می‌شوند. قطعاً همین طور است. ولی این امری ذاتی نژاد ‏آنان نیست، بلکه این به علت تبعیض‌هایی است که با آن مواجه هستند. به علاوه رفتار پلیس با آنان به صورت معناداری نشان‌دهنده ‏پیش‌فرض برچسب‌زنی پلیس بر سیاهان است. درواقع بسیار بیش از آنچه مرتکب جرم شوند، از طرف پلیس مظنون شناخته و دستگیر ‏می‌شوند‎.‎

بنابراین تمایز میان نژادهای گوناگون به‌ویژه میان سیاهان و انگلوساکسون‌های اروپایی در ایالات متحده عیان است و انتظار می‌رفت که با ‏انتخاب اوباما این مسأله تخفیف پیدا کند، ولی گویی که آمدن ترامپ آن را تشدید کرد و اکنون در اوج ادبیات نژادپرستانه در چند دهه ‏اخیر هستیم. با وجود این باید پرسید که چرا نباید بخش آشوبگری و خشونت‌ورزی این اعتراضات را محکوم کرد؟ پاسخ روشن است. در ‏روی کاغذ می‌توانیم میان اعتراض مدنی علیه تبعیض با رفتارهای خشونت‌آمیز و اغتشاش و اوباش‌گری و غارت مغازه‌ها و آتش زدن ‏اماکن و خودروها تفاوت قائل شویم، ولی در عمل چنین تمایزی به سادگی میسر نیست. رفتار خشن آن پلیس و نیز سایر تصمیمات ‏تبعیض‌آمیز منشأ شکل‌گیری خشونت است، زیرا که فرد یا گروه یا نژاد مورد تبعیض را از دایره تعلقات به نظام اجتماعی خارج می‌کند ‏و ضرورت رعایت خطوط قرمز رفتاری را برای او از میان برمی‌دارد. بنابراین خشونت‌ورزی و آشوب نتیجه روشن تبعیض است. از این‌رو ‏صرف وجود رفتار مجرمانه یا آشوب مستلزم محکوم کردن این رفتار نیست. در سطح فردی می‌توانیم چنین رفتارهایی را محکوم کنیم ‏ولی در سطح تحلیل اجتماعی اینها واقعیات یک جامعه است. اگر در یک جامعه آشوب و غارت به پا شود و ساختمان‌ها به آتش کشیده ‏شود، به معنای آن است که یک یا چند جای آن جامعه دچار ایراد است و نمی‌توان آن حرکت‌های آشوب‌گرانه را بدون توجه به عوامل ‏ایجاد‌کننده آنها در آن جامعه؛ محکوم و رد کرد. این وظیفه مدیریت جامعه است که باید به بازنگری خود بپردازد و نشان دهد که ‏کجای کارش ایراد دارد که جوانان و مردمش چنین بی‌پروا علیه آن جامعه سر به شورش و آشوب برمی‌دارند.‏

*روزنامه‌نگار

منبع: شهروند

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار