در گفت‌وگو با پانا

آرش سنجابی کارگردان فیلم «بازدم»: به مفهوم واقعی کلمه متعلق به سینمای «بی‌چیز» هستم، نه سینمای مستقل

سینمای هنر و تجربه برای من همیشه لبریز از هیجان است

تهران (پانا) - آرش سنجابی، سینمای هنر و تجربه را هیجان انگیز توصیف می‌کند و عقیده دارد سینمای تجربی لزوما نباید مخاطبان بسیاری داشته باشد.

کد مطلب: ۸۵۶۶۷۹
لینک کوتاه کپی شد
آرش سنجابی کارگردان فیلم «بازدم»: به مفهوم واقعی کلمه متعلق به سینمای «بی‌چیز» هستم، نه سینمای مستقل

آرش سنجابی کارگردانی است که هم در عرصه‌ سینمای مستند و هنروتجربه و هم در عرصه تئاتر آثار درخور توجهی تولید کرده است. او در کنار هنرهای نمایشی، دستی نیز بر قلم دارد و علاوه بر نوشتن مجموعه داستان، آثاری را از ادبیات کردی به فارسی ترجمه کرده است.

سنجابی بیش از 17 فیلم درباره شخصیت‌های تاثیرگذار فرهنگ و هنر ایران ساخته است که از میان آنها می‌توان به 3 مستند از زندگی «محمدعلی سپانلو»، «شمس لنگرودی» و «عباس کیارستمی» اشاره کرد.

تازه‌ترین فیلم این کارگردان «بازدم» نام دارد که از تیرماه امسال در گروه سینمایی هنروتجربه به اکران عمومی درآمده است. حامد رحیمى نصر، ملیکا شریفى نیا، لیندا کیانى، نرگس محمدى، مهرداد ضیایى، آزیتا حاجیان و بهنام تشکر در این فیلم سینمایی نقش‌آفرینی می‌کنند. آنچه می‌خوانید ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار پانا با این فیلمساز درباره سینمای هنروتجربه، فیلمسازی مستقل و «بازدم» است:

پیشتر در صحبت‌هایتان از علاقه‌ به سینمای هنر و تجربه گفتید. چه جذابیت‌هایی در این حوزه از سینما توجه شما را به خود جلب می‌کند؟

بیش از 12-13 سال است که دربخش تجربی کار می‌کنم. از سال 86 مستندهایی ساختم که هریک از آنها فیلم‌های تاثرگذار و مطرحی در عرصه سینمای مستند بودند. دوستداران ادبیات و فیلم‌های مستند هنوز آثاری مثل «از کوچه تا کن» درباره عباس کیارستمی، «سخت مثل آب» درباره شمس لنگرودی، یا فیلم «نام تمام مردگان یحیی است» درباره محمدعلی سپانلو را فراموش نکرده‌اند. همه این کارها که قبل از دهه 90 ساخته شدند، نشان از آن دارد که من طی این مدت در پی استایل مشخصی نبودم، بلکه به دنبال چیزی بودم که از نظر من می‌تواند در ادامه کارهای موفق سینماگران تجربی ما باشد.

تصور کنید فیلمسازی مثل فریدون رهنما فیلمی می‌سازد به نام «تخت جمشید» که هنوز بعد از گذر سال‌ها درشمار یکی از مهم‌ترین آثار تاریخ سینمای تجربی ما قرار دارد. بله، ذائقه من سینمای تجربی است؛ به همین علت بعد از دوره مستند، در فیلم‌هایی که کار کردم امر تجربی اتفاق افتاده است. به‌طور مشخص، اخیرا فیلمی ساختم به نام «شهر همنوازان سفید» که در این فیلم تلاش کردم اعترافات آدم‌ها را به عنوان یک امر تجربی نشان دهم، و اینکه رشد یک انسان از درون خودش اتفاق می‌افتد. در همه این سال‌ها به دنبال آن بودم که شکلی را وارد سینمای ایران کنم که به آن رئالیزم جادویی می‌گوییم.

سینمای هنر و تجربه را چطور دیدید؟

سینمای هنر و تجربه برای من همیشه لبریز از هیجان است؛ چه زمانی که در آن گروه فیلمی از من اکران شود یا نشود. چه در سالن‌های سینمایشش فقط 5 نفر نشسته باشند، یا بیلت‌ها سولدات شده باشد. همینکه یک فیلم در رده‌ای به نام هنر و تجربه اکران می‌شود برای من هیجان‌انگیز است. مهم نیست یک فیلم چند مخاطب داشته باشد. فیلم می‌تواند مخاطبی نداشته باشد اما صاحب اثر را متحول کند.

تعریف شما از سینمای مستقل چیست؟ آیا خودتان را فیلساز مستقل می‌دانید؟

سینمای مستقل سینمایی است که انشعاب‌های بسیاری می‌گیرد. خیلی‌ها گرچه مایلند فیگور و پز سینمای مستقل را داشته باشند، اما در عمل می بینیم وابستگی به رانت‌های دولتی دارند. اما من به مفهوم واقعی کلمه متعلق هستم به سینمای «بی‌چیز»، نه سینمای مستقل. سینمای مستقل انشعابی دارد به نام سینمای بی‌چیز و سینمای «تنها» که من در آن رده دسته‌بندی می‌شوم. سینمایی که شبیه جنبش «دگما 95» است که لارس فون تریه و وینتربرگ و دیگرسینماگران اروپایی راه انداختند.

خوشحالم که در سینمای کشور من فیلمسازانی مهمی مثل علیرضا داوودنژاد و محمدعلی سجادی در سال‌های اخیر فعالیت خود به سینمای بی‌چیز پیوستند!

چرا اینهمه تلخی در «بازدم» به تصویر کشیده شده است؟

بازدم به دنبال نشان دادن تلخی‌ها نبوده؛ اگر اینطور فکر می‌کنید، پیشنهاد می‌کنم بیننده فیلم‌های کمدی باشید که انبوهی از آنها روی پرده سینماهاست. فیلم من تنها آیینه‌ای پیش روی یک طبقه اجتماعی قرار داده، طبقه‌ای که الان احساس می‌کند دیگر نمی‌تواند زندگی کند. شاید این آیینه آیینه تخت نباشد و تحدب داشته باشد اما تلخ نیست.

حال و هوای آدم‌های فیلم شما بسیار شبیه حال امروز آدم‌های جامعه ماست گرچه فیلم چند سال پیش ساخته شده است. ریشه اینهمه اضطراب و انزوا کجاست ؟ چرا همه آدم های فیلم به نوعی دچار سردرگمی هستند و بغض نهفته دارند؟

بله فیلم چند سال قبل ساخته شده، اما بسیاری از آثار تاویل‌پذیرند و می‌توانند مابه‌ازای خارجی تکثیرشده داشته باشد؛ به همین جهت «بازدم» اگر 10 سال بعد هم به نمایش درآید قطعا می‌تواند مابه‌ازای خارجی خود را پیدا کند، چون از الگوی متداول تاریخ مصرف پیروی نمی‌کند.

اینکه چرا آدم‌ها بغض نهفته دارند به این برمی‌گردد که افراد یک زندگی بیرونی و یک زندگی درونی دارند. از نظر من آدم‌ها در مواجهه با کاراکتر «کسرا» در فیلم «بازدم» این فرصت را پیدا می‌کنند که نقبی به زندگی درونی خود بزنند و اصطلاحا برون‌ریزی کنند.

آیا خود را وامدار سینمای کیارستمی می‌دانید؟

من همیشه عباس کیارستمی را ستایش کرده‌ام. او را شیفته‌وار دوست دارم و برای او فیلمی به نام «از کوچه تا کن» ساخته‌ام و ایشان هم لطف کردند و برای یکی از کتاب‌های من طرح جلد زدند. کتابی به نام «چینه‌دان ترک‌خورده درناها» که ایشان دوستش داشتند. اما اگر بخواهم خود را وامدار بدانم، دلم می‌خواهد وامدار سینمای تجربی باشم نه وامدار شخص.

البته باید بگویم اگر بخواهم نشانه‌هایی از سینمای یک فیلمساز را در سینمای خودم ببینم، بیشتر دلم می‌خواهد شبیه محمدرضا اصلانی فیلم بسازم. اینکه آیا این خواسته در آثار من هم نمایش داده می‌شود، باید بگویم نمی‌دانم، اما سینمای اصلانی را یکی از مهم‌ترین سینماهای 50 سال اخیر می‌دانم.

در جایگاه یک فیلمساز چگونه می توانید به بهبود و اصلاح جامعه کمک کنید ؟

تمایلی ندارم از فیگور یک فیلمساز خارج شوم و شمایل یک مصلح اجتماعی به خودم بگیرم. زندگی خودم و حرفه خودم را دارم و در آن فضا سعی می‌کنم کارهایی بسازم که حداقل بخشی از ذائقه منحرف‌شده مخاطب به جریان اصلی‌اش بازگردد. بیش از این دیگر در توان من و هیچ فیلمساز دیگری نیست.

گفت‌وگو: عاطفه بزرگ‌نیا

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار