*سیمین بایرامی

«سهراب سپهری» شاعر سیر و سلوک

من به آغاز زمین نزدیکم. تحولات ادبی جامعه ایرانی چه در نظم و چه در نثر از زمان امضای فرمان مشروطیت اتفاق افتاد. شعر این دوره با پویایی و تازگی محتوا و طرح مسائلی هم چون آزادی، وطن، قانون، کارگران و... توانست با جنبش مشروطیت هم گام شود.

کد مطلب: ۱۱۹۲۰۴۶
لینک کوتاه کپی شد
«سهراب سپهری» شاعر سیر و سلوک

با این همه هنوز اندیشه تغییر در ساخت و صورت شعر به طور جدی و عمیق مطرح نشده بود. در همین سال ها عشقی، لاهوتی، دهخدا، اشرف الدین حسینی(نسیم شمال) و ایرج میرزا هر یک کوشیدند تا راهی نو در شعر بگشایند. تقی رفعت، شمس کسایی، جعفر خامنه ای و لاهوتی نیز از چهره هایی بودند که با سرودن اشعاری فارغ از قید تساوی مصراع ها و قافیه بندی های معمول به ایجاد شیوه ای تازه کمک کردند و سرانجام نیما (علی اسفندیاری) با سرودن قطعه «افسانه» آغازگر تحول بزرگی در ادبیات فارسی شد. پس از آن شعر ققنوس را در سال ۱۳۱۶ نخستین شعر خود را که از نظرگاه تخیل و وزن آرایی و قافیه بندی با شعر گذشتگان کاملا متفاوت بود را عرضه کرد. و اما در این میان سهراب سپهری را می بینیم. وی یکی از نخستین کسانی بود که راه نیما را شناخت و به پیروی از وی پرداخت. زبان شعر سپهری در برخی از اشعارش ساده و بی آلایش و در برخی دیگر آمیخته با مضامین عرفانی و فلسفی و همراه با نمادهایی است که محصول سفرها و آشنایی وی با عرفای بزرگ اسلامی_ایرانی و آشنایی وی با فلسفه و عرفان شرق و آیین های بودایی، برهمایی و اندیشه های کریشنامورتی عارف معروف و معاصر هندی است. جز این سهراب با ادبیات اروپایی نیز آشنا بود و ترجمه هایی چند نیز از او باقی مانده است. وجود و ساختار سهراب مثال شکلی است هندسی، دارای وجوه مختلف که هر ضلع و زاویه آن در نهایت کمال و دقت است. شعر و ادبیات، عرفان و معرفت و خداشناسی و درخشش وی در زمینه هنر نقاشی خود نشان از چند بعدی بودن روح این هنرمند و شاعر بزرگ است.
آرامش ذاتی وی و پناه بردن خاص او به دنیای معرفت نشان از روح بزرگ او دارد.
سهراب سپهری از معدود شاعرانی است که دستگاه منسجم فکری مخصوص به خود را دارد و برای فهمیدن شعر او باید با کلید آن ساختمان فکری آشنا بود. او سبک شعری خاصی را با زبان و اصطلاحات خاصی عرضه می کند. اثر شاعرانه و ارزشمند وی هشت کتاب در سطح زبان دارای همان واژگان و ترکیباتی است که در زبان فصیح ادبی امروز هم دیده می شود. شعر سهراب سپهری از یک جهان بینی خاص و عمیقی برخوردار است و هرچند ساده اما دارای قاب معنوی خاصی است که در ادبیات ما سابقه دار و شناخته شده است. از این رو او را یک شاعر عرفانی می توان یاد کرد که وجودش می تواند از هر کجا سرچشمه گرفته باشد و در نهایت به هستی یکپارچه و خدای واحد منتهی می شود.
در میان آشنایی و رفاقت سهراب با ستون های بزرگ ادب فارسی بیش از همه نیما و فروغ فرخزاد نشان از کشش و ذوق ادبی او است. سپهری از شاگردان نیما بود که مدتی هم از او تاثیر گرفت اما به زودی از این تاثیر دست شست. سهراب علیرغم آشنایی با بزرگان ادبی آن زمان خود سکان دار ادبیات خود بود و استقلال ذاتی خویش را حفظ می کرد.
در هیچ یک از صفحات زندگی سهراب نمونه ای از تنش و بحران مشهود نیست. راه سپهری راه هنر است و در این راه سکوت را برهر چیزی ترجیح می دهد. بهترین شاهد این ادعا انتشار آرام و تدریجی آثارش است. سپهری آثار خود را در فضایی آرام ودر ساکن ترین و بی جنجال ترین بخش های دهه ۳۰ تا ۴۰ به دست چاپ سپرد و از سال ۱۳۴۵ تا مدت های مدیدی شعر نگفت. در هیچ یک از زندگینامه های موجود از علت این موضوع سخن به میان نیامده است که چرا سهراب تا زمان مرگش تنها ۱۴ قطعه سرود!
او انقلاب سال۱۳۵۷ را به چشم خود دید. شاید به دلیل داشتن روح حساس و اخلاق ویژه دلایل انزوا طلبی وی در پیچ و خم نوسانات تاریخی زمانش نهفته باشد. انتشار دوشعر بلند صدای پای آب و نیز مجموعه شعر حجم سبز از افتخارات این شاعر بلند آوازه است. او فرزندی بود زاده کاشان؛ دارای ذوق و قریحه به لطافت برگ گلی که بر آن قطرات شبنم نشسته است. شاعر،نقاش و ... و بعدها رهرو و مسافر این کره خاکی...، کسی که به داشتن دوستان خود افتخار می کند و خدا را همیشه به جان خویش نزدیک می بیند. سینه اش مالامال از وحی عاشقانه و سروده هایش تشویق طبیعت است در نگاه فرزندان آدم گاه از سر دلسوزی پدرانه و اغلب به قید شاعرانگی ما را با خود همراه می کند. در یادآوری ما به خویشتن خویش ؛رستگاری را در تماشای شقایق و سلوک را به گاز زدن سیبی سرخ غلتیده در آغوش رود می بیند.

به شیطنت مهتاب میان برکه ای خاموش می اندیشد و به قانون طبیعت عشق می ورزد و سکوت را در خلق آثارش به زیبایی می ستاید.سهراب سپهری یکی از پر مخاطب ترین شاعران مدرن ایران است.گرچه همیشه چنین نبوده است در واقع زمانی که مبتلا به سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت تولدی دوباره برایش رقم خورد و شعرهایش توجه مخاطبان عام را به خود جلب کرد. تا آن جا که چند نسل با شعرهایش زندگی کردند و از افقی نو به جهان پیرامون خویش نگریستند. البته او به عنوان نقاش مدرن پیش از مرگ نیز دارای آوازه ای فرامرزی بود. اما شعرهایش به دلیل بایکوت فضای روشنفکری ایران فرصت دستیابی به مخاطبان بسیاری را نیافت البته سهراب خود نیز چندان در بند ابراز و حضور در رسانه های جمعی نبود. بسیاری بزرگ ترین تاثیر او را بر شعر مدرن در کتاب های چهارم و پنجم فروغ فرخزاد می بینند تاثیر ی مشهودتر از حضور فروغ در استودیو گلستان و آشنایی وی با سینما و حتی مشهودتر از تاثیری که از نثر ابراهیم گلستان در داستان هایش گرفت. داستان هایی که در چارچوب وزن عروضی شکل گرفته است. سهراب شاعر عرفان و سیر و سلوک در دنیای خویش بود. دنیایی که خود شناخت و خود به وجود آن پی برد. بی آنکه بخواهد نمایشی برای اندیشه های خود به راه اندازد ...
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من ...

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار