به نقل از نتایج آزمون تیمز در مدارس ایران:
چرا از هر ۵ دانشآموز ایرانی ۲ نفر به حداقل سطح یادگیری نمیرسند؟
بهارستاندو (پانا) - نتایج آزمون بینالمللی تیمز زنگ خطری جدی برای آموزش ایران به صدا درآورده است؛ بهطوری که بر اساس این نتایج، ۲۱ درصد از دانشآموزان ایرانی عملکردی بسیار ضعیف دارند و از هر پنج دانشآموز، دو نفر به حداقل سطح یادگیری نمیرسند. آماری که بار دیگر این پرسش را مطرح میکند که ریشه این وضعیت چیست و نظام آموزشی چگونه میتواند آن را اصلاح کند؟
برای درک بهتر این نتایج، ابتدا باید با آزمون تیمز آشنا شد. طبق پژوهشهای انجامشده، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی یکی از مهمترین ابزارها برای سنجش کیفیت نظامهای آموزشی است؛ چراکه علاوه بر دانش، تواناییهایی مانند فراگیری، کاربرد، تجزیه و تحلیل و ترکیب اطلاعات را نیز میسنجد. در همین راستا، آزمون تیمز یک مطالعه بینالمللی است که هر چهار سال یکبار برگزار میشود و عملکرد دانشآموزان مقاطع چهارم و هشتم را در حوزههای علوم و ریاضیات ارزیابی میکند.

اطلاعات بهدستآمده از این آزمون به کشورها کمک میکند تا نقاط ضعف و قوت سیستم آموزشی خود را شناسایی کرده و برای بهبود روشهای آموزشی تصمیمگیری کنند. با این حال، انتشار نتایج تیمز تنها بیانگر یک عدد یا رتبه نیست، بلکه زنگ خطری برای نظام آموزشی کشور به شمار میرود و پرسش «چرا از هر پنج دانشآموز دو نفر چیزی یاد نمیگیرند؟» را پررنگتر میکند.
علی فرهادی، سخنگوی وزارت آموزش و پرورش، در ۱۶ دیماه ۱۴۰۳ درباره افت نتایج دانشآموزان ایرانی در آزمونهای بینالمللی تیمز و پرلز گفت: «آزمون تیمز و پرلز مطالعهای همزمان درباره دانشآموز، معلم و والدین است و با یک آزمون صرفاً دانشی تفاوت دارد.»
وی افزود: «میانگین جهانی سؤالات بدون پاسخ در این آزمون حدود ۱۰ درصد است، اما دانشآموزان ایرانی ۲۲ درصد سؤالات را خالی گذاشتهاند. این موضوع الزاماً به معنای بلد نبودن نیست، بلکه نشان میدهد تمرکز دانشآموزان پایین است و باید در آموزش علوم و ریاضیات مقاطع چهارم و هشتم بازنگری شود.»
فرهادی همچنین به تأثیر تعطیلی مدارس در دوران کرونا اشاره کرد و گفت کشورهایی که مدارس خود را تعطیل نکردند، نتایج بهتری کسب کردهاند و پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش در حال بررسی دقیق این موضوع است.
با این حال، بررسی نتایج آزمون تیمز نشان میدهد ضعف یادگیری دانشآموزان ایرانی تنها به پایین بودن تمرکز یا شرایط مقطعی محدود نمیشود، بلکه ریشه در ساختار آموزش دارد. آزمونی مانند تیمز بیش از آنکه حافظه دانشآموز را بسنجد، توانایی او در درک مفاهیم، حل مسئله و بهکارگیری آموختهها را ارزیابی میکند؛ موضوعی که نظام آموزشی ایران در آن همچنان با چالش جدی مواجه است و آموزش حافظهمحور، جای یادگیری عمیق و مهارتمحور را گرفته است.

در عمل، این وضعیت به معنای حضور دانشآموزانی در کلاس درس است که قادر به حل سادهترین مسائل کاربردی ریاضی یا توضیح مفاهیم پایه علوم نیستند، حتی اگر بارها همان مطالب را حفظ کرده باشند؛ وضعیتی که نشان میدهد فاصلهای جدی میان آموزش رسمی و یادگیری واقعی شکل گرفته است.
از سوی دیگر، نابرابری آموزشی میان مدارس مختلف، بهویژه مدارس مناطق محروم و کمبرخوردار، یکی از عوامل مؤثر در شکلگیری «فقر یادگیری» است. تفاوت در کیفیت معلمان، امکانات آموزشی و دسترسی به آموزش مکمل باعث شده بخشی از دانشآموزان حتی به حداقل استانداردهای یادگیری نرسند؛ مسئلهای که در آزمونهای بینالمللی بهصورت شکاف معنادار در عملکرد دانشآموزان خود را نشان میدهد.
در چنین شرایطی، بهبود نتایج تیمز صرفاً با افزایش ساعات تدریس یا تغییر شیوه آزمون ممکن نیست، بلکه نیازمند اصلاحات بنیادین در نظام تعلیم و تربیت است. حرکت به سمت آموزش مفهومی، توانمندسازی معلمان، اجرای برنامههای جبرانی برای دانشآموزان آسیبدیده از دوران کرونا و توجه جدی به عدالت آموزشی میتواند از تداوم روند فعلی جلوگیری کند؛ در غیر این صورت، تداوم این روند نهتنها کیفیت آموزش را کاهش میدهد، بلکه در بلندمدت میتواند بر سرمایه انسانی کشور و توان رقابت علمی ایران در سطح منطقه و جهان نیز تأثیرگذار باشد.
ارسال دیدگاه