مدیر روابط عمومی منطقه ۱۴:

بیشتر از یک معلم، رفیق بچه‌ها بودم

تهران (پانا) - مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش منطقه ۱۴ تهران از تجربیات و خاطرات شیرین خود در دوران تدریس گفت و افزود که با به‌کارگیری روش‌های خلاقانه، توانسته بود دانش‌آموزانی که از ریاضی گریزان بودند را به این درس علاقه‌مند کند تا جایی که زنگ ریاضی برای آن‌ها تبدیل به لحظه‌ای منتظرماندنی در طول روز شده بود.

کد مطلب: ۱۵۶۶۲۱۰
لینک کوتاه کپی شد
بیشتر از یک معلم، رفیق بچه‌ها بودم

یکی از مدیران موفق آموزش‌ و پرورش منطقه ۱۴ تهران از روزهایی روایت می‌کند که نه پشت میز مدیریت، بلکه در دل کلاس و کنار نیمکت‌های چوبی با پسرهای ده‌ساله‌ای زندگی می‌کرد که حالا برایش به یکی از ناب‌ترین خاطرات مسیر شغلی‌اش تبدیل شده‌اند.

ندا کیایی، مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش منطقه ۱۴، پیش از پیوستن به آموزش‌ و پرورش، در حوزه‌هایی چون تدوین، اجرا، گویندگی و فیلم‌سازی فعالیت حرفه‌ای داشت، اما با ورود به عرصه آموزش، توانست تجربه‌های هنری خود را با شیوه‌های نوین تدریس تلفیق کرده و فضای متفاوتی در کلاس درس ایجاد کند.

وی با اشاره به نخستین سال فعالیت خود در مدرسه امام موسی کاظم واقع در منطقه ۱۴ تهران، بیان کرد: «هرگز تصور نمی‌کردم تدریس در مدرسه‌ای پسرانه، آن‌ هم در پایه چهارم ابتدایی، تا این اندازه برایم خاطره‌انگیز و دوست‌داشتنی شود. در ابتدا تردید داشتم و حتی از پذیرش این کلاس واهمه داشتم، اما خیلی زود همه چیز تغییر کرد.»

کیایی در ادامه افزود: «بیشتر از آن‌که یک معلم باشم، یک دوست و همراه واقعی برای بچه‌ها بودم. رابطه‌ای سرشار از مهر و اعتماد میان ما شکل گرفت که هنوز هم خاطره‌اش برایم زنده است.»

وی درباره شیوه تدریس خود گفت: «در مقطعی از سال، زمانی که معلم ورزش حضور نداشت، من خودم با بچه‌ها ورزش می‌کردم. چون سال‌ها فوتسال را به‌صورت حرفه‌ای دنبال کرده بودم، فوتبال را خوب بلد بودم و بچه‌ها هم دوست داشتند با من بازی کنند. همیشه وقتی در درس‌ها و فعالیت‌هایشان موفق می‌شدند، جایزه‌شان فوتبال بازی‌کردن با من بود و اغلب هم پنالتی زدن بخشی از این جایزه بود. همین تجربه‌های ساده، پیوندی عمیق و دل‌نشین بین ما ایجاد کرد.»

کیایی همچنین با اشاره به علاقه دانش‌آموزان به ریاضی گفت: «بچه‌ها در ابتدا از درس ریاضی متنفر بودند؛ اما وقتی آموزش با بازی همراه شد، علاقه‌شان شکوفا شد. آن‌قدر این شیوه برایشان جذاب بود که هر روز با اشتیاق منتظر زنگ ریاضی بودند.»

کیایی به فضای خاص کلاس خود اشاره کرده و ادامه داد: «درس فارسی و انشا را با تکنیک‌هایی مانند صداپیشگی، دوبله، نمایش و بازی ترکیب می‌کردم. همچنین با آن‌ها کارهای هنری انجام می‌دادیم، آموزش تصویربرداری و گویندگی را در دل برنامه‌های درسی جا داده بودم. کلاس من تنها محلی برای آموزش نبود، بلکه محیطی زنده، هنری و پُر از خلاقیت بود که بچه‌ها از آن لذت می‌بردند.»

وی درباره دوران شیوع کرونا نیز گفت: «آموزش مجازی برای من تجربه‌ای بسیار سخت بود. نه‌تنها نشاط کلاس از بین رفت، بلکه دوری از بچه‌ها و نداشتن ارتباط چهره‌به‌چهره، فضای آموزش را سرد و بی‌روح کرده بود. آن روزها، درست هم‌زمان با شهادت سردار قاسم سلیمانی، حال عمومی جامعه هم غم‌زده بود و این غم در فضای آموزش هم احساس می‌شد.»

ندا کیایی در پایان خاطرنشان کرد: «آن سال‌ها فقط یک تجربه شغلی نبود، بلکه لحظاتی از زندگی واقعی من بودند که در کنار بچه‌ها زیباتر شدند. باور دارم که آموزش، اگر با عشق و خلاقیت همراه شود، می‌تواند بزرگ‌ترین تأثیر را بر آینده کودکان بگذارد.»

آنچه ندا کیایی از آن دوران روایت می‌کند، صرفاً خاطره‌ی یک معلم نیست؛ روایتی‌ست از تأثیر عمیق رابطه انسانی در آموزش. تجربه‌ای که نشان می‌دهد کلاس درس، اگر به دست معلمی دلسوز و خلاق بیفتد، می‌تواند به صحنه‌ای از زندگی واقعی تبدیل شود؛ زندگی‌ای که در آن، کودکی با لبخند یاد می‌گیرد، و معلم، با عشق، آینده‌ ی روشن می‌سازد.

خبرنگار : حدیثه علی بیگی

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار