یک قاب شیشه‌ای؛ مهمان ناخوانده و دائمی دورهمی‌هایمان

تبریز (پانا) - یک قاب شیشه‌ای کوچک و جادویی حالا بزرگ‌ترین مانع ارتباطات و پیوندهای خانوادگی‌هایمان شده است. این مهمان ناخوانده و دائمی با حضور خود، گرمای گفت‌وگوها را دزدیده و انگار یک لایه شیشه نامرئی بین آدم‌ها انداخته است.

کد مطلب: ۱۶۴۷۲۵۲
لینک کوتاه کپی شد
یک قاب شیشه‌ای؛ مهمان ناخوانده و دائمی دورهمی‌هایمان

هوای کوچه و دل‌ها سرد که می شود، دل آدم‌ها هوس یک جور دورهمی قدیمی را می‌کند. همان دورهمی‌های شلوغی که مادربزرگ‌ها، وسطش حکم کدخدا را داشتند و بچه‌ها پای تحویل یک بشقاب آجیل با هم چانه می‌زدند، اما این روزها انگار یک مهمان ناخوانده، جای همه را در این جمع‌ها تنگ کرده است. مهمانی که نه حرف می‌زند و نه آجیل می‌خورد اما خیلی ساده توانسته جای خود را در وسط دل آدم‌ها پیدا کند.

از دم در که وارد می‌شوی، اولین چیزی که می‌بینی، خمیدگی گردن‌ها است و انگار همه مشغول خواندن کتابی نامرئی روی زانوهایشان هستند. سلام و احوالپرسی‌ها مختصر و گذرا شده، انگار وقت تنگ است؛ وقت برای چه؟ برای اینکه زودتر برسند به همان صفحه نورانی که انگار همه جواب‌ها آنجا است. وسط تعریف مادربزرگ از خاطرات قدیم، صدای دینگ‌دینگ پیامک‌ها می‌آید و حواس‌ها در کسری از ثانیه پرت می‌شود. خنده‌ها هم گاهی مصنوعی به نظر می‌رسد، چون کسی حواسش به لبخند دیگران نیست.

حواس‌ها پرت است؛ پرت به دنیایی که پشت شیشه‌های کوچک قفل شده است. انگار یک لایه شیشه نامرئی بین آدم‌ها افتاده است. همه کنار هم هستند اما کسی آنجا نیست. فکر می‌کنی با آدم‌ها نشسته‌ای، ولی حس تنهایی عجیبی تمامت را می‌گیرد. مثل این است که در شلوغ‌ترین بازار دنیا، تنها ایستاده باشی و هیچ‌کس تو را نبیند. این صحنه، حالا به عادتی جدید در مناسبات خانوادگی ایرانی تبدیل شده است. پدیده‌ای که کارشناسان از آن به «تنهایی جمعی» یا «غیبت در عین حضور» تعبیر می‌کنند و هشدار می‌دهند که ادامه این روند، بنیان‌های پیوند عاطفی و شبکه حمایتی سنتی خانواده ایرانی را متزلزل خواهد کرد.

آمارها و واقعیت‌های یک گسست

بررسی‌های میدانی و گزارش‌های مراکز پژوهشی نشان می‌دهد متوسط زمان گفت‌وگوی غیررسمی و چهره به چهره اعضای خانواده در مهمانی‌ها نسبت به یک دهه پیش، کاهش چشمگیری داشته است. از سوی دیگر، زمان صرف‌‍شده در پیام‌رسان و شبکه‌های اجتماعی در همان بازه زمانی مهمانی‌ها، روندی صعودی دارد. حتی در مواردی، مکالمات مجازی همزمان بین افراد حاضر در یک مجلس، جایگزین صحبت مستقیم شده است.

روایت‌های سه نسل؛ از حسرت تا عادت

نسل گذشته: نوستالژی ارتباط بی‌واسطه

حاج علی اکبری مردی ۷۰ ساله است. می گوید: « قبلا در مهمانی‌ها از حال هم باخبر می‌شدیم. مشکلات را با هم درمیان می‌گذاشتیم و برایش چاره‌جویی می‌کردیم. شادی‌ها چند برابر و غصه‌ها نصف می‌شد. الان انگار هرکس در حباب خودش است. حتی نوه‌هایم که می‌آیند، بعد از سلام و احوالپرسی اولیه، سرگرم گوشی می‌شوند. می‌پرسم چی می‌بینید؟ می‌گویند چیز خاصی نیست بابا جان».او ادامه می دهد: « با خود می گویم که پس چرا به من نگاه نمی‌کنید؟ یعنی من خاص‌تر از آن صفحه نیستم؟»

نسل میانی: در میانه دوگانگی

لیلا محمدی، معلمی ۴۵ ساله است. می گوید: « من خودم را مقصر می‌دانم. هم از رفتار بچه‌ها گلایه دارم و هم گاهی در دام همان گوشی می‌افتم. زندگی شهری و فشار کاری آنقدر زیاد است که مغزمان حتی در اوقات فراغت هم نمی‌تواند آرام بگیرد. چک کردن شبکه‌های اجتماعی مثل یک عادت عصبی شده؛ انگار می‌ترسیم چیزی را از دست بدهیم.»ادامه می دهد: « در همان حال دقیقاً داریم اصلی‌ترین چیز را که حضور در لحظه و با عزیزانمان است، از دست می‌دهیم. یک دور باطل است.»

نسل جوان: عادت به زندگی دوگانه

نیما تقوی، ۲۵ ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد است. می‌گوید: «فضای مجازی بخش جدایی‌ناپذیر هویت و ارتباطات ماست. گاهی در جمع فامیل، احساس می‌کنیم حرف مشترکی برای گفتن نداریم. سلیقه‌ها، دغدغه‌ها و حتی طنزمان متفاوت شده است.»

او می افزاید: «گوشی، یک فرارگاه راحت از سکوت یا گفت‌وگوهای تکراری است. البته می‌دانم که این کار، همان شکاف را بیشتر می‌کند، اما گویا کسی بلد نیست راه بهتری پیش پای ما بگذارد.»

تحلیل کارشناسان؛ از «قحطی توجه» تا «فردیت خودخواسته»

دکتر محمود زارع‌زاده، جامعه‌شناس در این باره می گوید: «این پدیده را باید در چارچوب تحولات کلان‌تر جامعه مدرن فهمید. ما شاهد تقویت «فردیت رادیکال» هستیم؛ فردی که در عین زندگی در جمع، اولویت نهایی را به علایق و دنیای خصوصی خود می‌دهد. فضای مجازی، هم ابزار این فردیت است و هم تقویت‌کننده آن.»

او می افزاید: «خانواده، به عنوان نهادی که بر «جمع» و «مشارکت عاطفی» استوار است، دارد کارکرد سنتی خود را از دست می‌دهد.آیین‌های جمعی مانند یلدا، آخرین سنگرهای این مشارکت هستند که آن‌ها هم در حال محاصره هستند.»

دکتر فرح ناز دریانی، روان درمانگر خانواده نیز در این باره می گوید: « ما با یک «قحطی توجه» در روابط مواجهیم. توجه، بنیادی‌ترین نیاز عاطفی انسان است. وقتی در حضور فیزیکی دیگری، توجه خود را به شی دیگری معطوف می‌کنیم، پیام «تو کافی نیستی» یا «اولویت من چیز دیگری است» را منتقل می‌کنیم. این موضوع، به‌مرور حس تعلق و امنیت را در رابطه از بین می‌برد و می‌تواند به اضطراب، احساس تنهایی عمیق و کاهش رضایت از زندگی منجر شود.»

یلدا؛ آیینه تمام‌نمای یک تحول

و اینجاست که شب یلدا، این آیین کهن ایرانی، به صحنه نمادین این نبرد تبدیل می‌شود. یلدا ذاتاً آیین «حضور» است: حضور در کنار هم برای غلبه بر طولانی‌ترین و تاریک‌ترین شب، حضور برای گوش سپردن به قصه‌های کهن، حضور برای تقسیم شادی با خوردن میوه‌های تابستانی در دل زمستان. اما تجربه سال‌های پیشین حاکی از آن است که این آیین نیز تحت تأثیر همان جریان قرار گرفته است.تجمل‌گرایی به جای سادگی و صمیمیت نشسته است. تبریک‌های پیامکی کلیشه‌ای، جایگزین شادباش‌های چهره‌به‌چهره و شیرین شده است. دورهمی‌های بزرگ فامیلی به مهمانی‌های کوچک و محدود تقلیل یافته و حتی در همان جمع‌های کوچک، سایه گوشی‌های همراه بر سر سفره یلدا سنگینی می‌کند.

بازخوانی یلدا به مثابه یک الگوی عملی

شاید یلدا به عنوان یک راهکار و نقطه شروع بتواند مورد بازنگری قرار گیرد. این شب فرصتی است برای یک «تجربه زیسته مشترک» بدون مزاحمت دیجیتال. یلدا می‌تواند تمرینی باشد برای بازآموزی هنر«حضور داشتن». اگر بتوانیم در این شب طولانی، گرمای ارتباط واقعی را دوباره تجربه کنیم، شاید این الگو به دیگر مناسبت‌های خانوادگی نیز تسری یابد. آیین‌ها وقتی می‌میرند که ما دیگر نیازی به آن‌ها نبینیم اما حالا باید نیاز خود به همنشینی و پیوند خانوادگی را با احیای آیین‌هایی مانند یلدا، فریاد بزنیم.

خبرنگار : فائزه زنجانی

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار