در گفتوگو با نویسنده و کارگردان «بایقوش» بررسی شد؛
«بایقوش» نگاهی به عمق جامعه با زبان ترکی
تبریز (پانا) - نمایش «بایقوش» به نویسندگی و کارگردانی بابک فرمند، این روزها در صحنه تئاتر تبریز با تلفیقی از درام، جنایت و مضامین اجتماعی، مخاطبان را به تفکر وامیدارد.

در فضای پرشور تئاتر تبریز، نمایشی به نام «بایقوش» از ۲۷ تیرماه ۱۴۰۴، در پلاتو مهر و ماه کتابشهر ایران، به روی صحنه رفته است. این اثر که به نویسندگی و کارگردانی بابک فرمند، با تهیهکنندگی محمد زارع و حمید عابدینی و ترجمه محمد جوادی اجرا میشود، داستانی در ژانر درام جنایی را به زبان ترکی روایت میکند. «بایقوش» با محوریت زندگی رئیس کلانتری که قصد فروش خانه خود را دارد و با وقوع قتلی ناگهانی، برنامههایش دگرگون میشود، در صدد است تا نگاهی به لایههای عمیقتر جامعه و مشکلات آن داشته باشد.
فرمند در گفتوگو با پانا از ایده اولیه اثر، انتخاب نام، تلفیق ژانرها و نگاه ویژه خود به انتخاب بازیگران سخن میگوید و بر دغدغههای اجتماعی نهفته در نمایش تأکید میکند.
از ایده تا اجرا؛ سفری خلاقانه با بابک فرمند
بابک فرمند، هنرمند کارگرانی که سابقه درخشانی در عرصه تئاتر دارد، در این مصاحبه اختصاصی، ما را به دنیای خلاقیت و دغدغههای خود در خلق نمایش «بایقوش» میبرد. او از انگیزههای شکلگیری این اثر، انتخاب نام، تلفیق ژانرها و رویکرد ویژهاش در انتخاب بازیگران سخن میگوید و پرده از لایههای اجتماعی نهفته در این نمایش برمیدارد.
ایده اولیه؛ از خاطرات خوش تا ادامه یک مسیر
فرمند، انگیزه اصلی خود برای خلق «بایقوش» را استقبال موفقیتآمیز مخاطبان از نمایش قبلیاش «منن بیر آز چوخ دانیش» عنوان میکند. او بیان میکند: «استقبال مخاطبان از آن نمایش، به واسطه داستان، بازیها و ارتباط قوی با زبان مادری، خاطره خوشی را برای من رقم زد. این ارتباط، چه از لحاظ مضمون و چه شخصیتها، مرا امیدوار کرد تا این داستان را ادامه دهم. این تجربه موفق، نه تنها تجربهای دلگرمکننده، بلکه محرکی قوی برای ادامه مسیر هنری او بوده است.»
شکلگیری شخصیتها و خط داستانی؛ الهام از محیط اطراف
ایده اولیه نمایشنامه «بایقوش» از خلق شخصیتها در ذهن فرمند آغاز شده است. او در این باره توضیح میدهد: «اول از همه، شخصیتها در ذهن من خلق شدند. این شخصیتها الهام گرفته از محیط اطراف من بودند و پس از خلق آنها، سعی کردم از طریق بخش درام، داستانها را به هم وصل کنم و اینگونه خط داستانی نمایشنامه ایجاد شد." این رویکرد، نشان از توجه عمیق کارگردان به واقعیتهای جامعه و بازتاب آنها در بستر هنر دارد.»
«بایقوش»؛ نامی با دو معنا و یک مفهوم عمیق
انتخاب نام «بایقوش» نیز داستانی شنیدنی دارد. فرمند ابتدا از دیالوگی در نمایشنامه برای نامگذاری استفاده کرده بود، اما در نهایت با توجه به مشکلات شخصیتها و شببیداریهایشان، نام «بایقوش» را انتخاب کرده است. او دلیل این انتخاب را در دو معنای کلمه جستجو میکند: «در زمان باستان، «بایقوش» یا جغد نماد خرد و دانایی بود، اما در حال حاضر نماد بدیمنی است و من به خاطر معنای دوم این نام را انتخاب کردم. این انتخاب، نشاندهنده ارتباط عمیق نمایش با دغدغههای اجتماعی و تلخیهای زندگی است، جایی که مردم به دلایل اقتصادی، سیاسی و نگرانی از آینده، شبها را بیدار میمانند.»
تلفیق درام و جنایت؛ هیجان، تعلیق و بازتابی از واقعیت
فرمند در مورد تلفیق فضای درام و جنایی در «بایقوش» میگوید: «من با در نظر گرفتن اتفاقات و رویدادهایی که در اطراف خود شنیدهام، این متن را نوشتهام؛ اتفاقاتی که در مرکز و پایین شهر دیده میشود. همچنین، من در ایجاد فضای جنایی استعداد و اشتیاق خاصی دارم و به همین دلیل، مغزم ناخودآگاه فضای جنایی را وارد فضای درام کرد.»
او هیجان، تعلیق و انرژی این ژانر را عاملی برای جذب مخاطب و جلوگیری از خستگی او در طول نمایش میداند.
رویکرد در انتخاب بازیگران؛ پرورش استعدادهای درخشان
در زمینه انتخاب بازیگران، فرمند رویکردی متمایز دارد: «من برخلاف برخی از همکاران که دوست دارند بازیگران را با توجه به تناسب شخصیت آنها با شخصیت نقش انتخاب کنند، سعی میکنم از بازیگرانی که آموزش دیدهاند اما به هر دلیلی شرایط کار کردن در تئاتر را نداشتهاند، استفاده کنم و با تمرین، آنها را به سمت شخصیت نقش سوق بدهم.» این دیدگاه، نشان از باور عمیق او به پتانسیل بازیگران و تلاش برای شکوفایی استعدادهای نهفته دارد.
نمادهای پنهان و زبان ساده در بیان پیچیدگیها:
بابک فرمند درباره نمادهای پنهان در نمایش «بایقوش» اظهار کرد: «دوست داشتم اتفاقات و رویدادهای پیچیدهای که در جامعه وجود دارد را به صورت ساده و به گونهای که مخاطب درک کند، بیان نمایم. برخلاف برخی همکاران که تمایل دارند آثارشان سنگین و پیچیده باشد، من ترجیح دادم متنی ساده بنویسم که همه بتوانند در سطح خود آن را درک کنند.»
وی همچنین به استفاده از نمادها و عباراتی که در جامعه تعریف شدهاند، اشاره کرد: «سعی کردم از نمادهایی استفاده کنم که ناخودآگاه ذهنیتی خاص را به مردم القا میکند، مانند «گلستان باغی» یا عباراتی چون «بازاردا ایشدیر، اعتباری وار».»
موضوعات اصلی نمایش، تنهایی و عدم درک متقابل در خانوادهها
فرمند، موضوعات اصلی که در ذهن داشته تا در نمایشنامه بگنجاند را اینگونه برشمرد: «موضوع تنهایی، عدم درک متقابل خانوادهها، به خصوص فرزندان، و این واقعیت که هر فرد گمان میکند حق با اوست. در نهایت، خانوادههایی که فقط با یکدیگر حرف میزنند، اما حتی مقصود حرفهای یکدیگر را درک نمیکنند.» این دغدغهها، نمایانگر نگاه انتقادی فرمند به روابط انسانی در دنیای امروز است.
مخاطبشناسی و انتظارات از اجرا:
فرمند در مورد مخاطبان نمایش گفت: «این کار از لحاظ مضمونی شاید برای برخی گروههای سنی مناسب نباشد، چون من سعی کردم برخی اتفاقاتی را که در زندگی روزمره به سادگی از کنارشان عبور میکنیم، در این کار بگنجانم تا مخاطب لحظهای درنگ کرده و درباره این موضوعات تأمل کند.»
وی همچنین ابراز امیدواری کرد که مخاطبان پس از تماشای اثر، سختیها و چالشهای کار گروه هنری را درک کنند و این نمایش تلنگری باشد تا به اشتباهات و کوتاهیهای خود در قبال اطرافیانشان پی برده و در صدد جبران باشند.
چالشهای تئاتر امروز،کمبود سالن و مشکلات زیرساختی
در پایان، بابک فرمند به چالش اصلی پیش روی تئاتر اشاره کرد: «چالش اصلی، کمبود سالن است و شرایط سالنها از لحاظ گرمایش و سرمایش به گونهای است که باعث نارضایتی مخاطبان میشود. با توجه به مشکلاتی که در تئاتر شهر به وجود آمده، در انتخاب سالن به مشکل برخوردهایم و بالاجبار از سالنهای دیگری استفاده میکنیم که این امر منجر به کاهش تعداد مخاطبان میشود.» این بیان، مشکلات ساختاری و زیربنایی را که هنرمندان با آن دست و پنجه نرم میکنند، روشن میسازد.
ارسال دیدگاه