فلسطین؛ تداوم اشغال و شکوه مقاومت

تهران (پانا) - شاید اصلی‌ترین و پایه‌ای‌ترین علت تحولات این روزهای فلسطین مسئله بغرنج اشغالگری باشد چون رژیم صهیونیستی در ۷ دهه اشغال فلسطین مرتکب جنایات بسیاری شده که چون متأسفانه رسانه‌ها را در اختیار دارد اجازه نمی‌دهد به خیلی از آنها پرداخته شود.

کد مطلب: ۱۲۷۳۱۹۰
لینک کوتاه کپی شد
فلسطین؛ تداوم اشغال و شکوه مقاومت

به تعبیر برخی پژوهشگران مسائل غرب آسیا، بحران بین فلسطینیان ساکن سرزمین‌های اشغالی و رژیم غاصب صهیونیستی قدیمی‌ترین و پیچیده‌ترین بحران موجود در منطقه است. زیاده‌خواهی صهیونیست‌ها و حمایت بی‌دریغ دولت‌های غربی از آنها بحران مذکور را به خونین‌ترین کشمکش تاریخ منطقه تبدیل نموده است.

آنچه اما در این میان جالب توجه به نظر می‌رسد اینکه؛ تداوم اشغال چیزی از شکوه مقاومت نکاسته است، موضوعی که علاوه بر سردرگم کردن صهیونیست‌ها و حامیان آنها، خون جدیدی را در رگ‌های مقاومت فلسطینی تزریق کرده است.

برای درک بهتر ابعاد مختلف این موضوع گفتگویی داشتیم با مهدی شکیبایی، جانشین دبیرکل جمعیت دفاع از ملت فلسطین که به شرح زیر خواهد آمد:

به عنوان مقدمه، علل و عوامل تحولات تنش‌زای فلسطین را شامل چه مواردی می‌دانید؟

یکی از مهمترین علل این ماجرا هفت دهه اشغالگری در یک سرزمین و محروم کردن مردمان آن از بدیهی‌ترین حقوقشان است. این مسئله می‌تواند در دل هر فلسطینی خشمی ایجاد کند که با دیدن یکسری اتفاقات بخواهد آن خشم را بروز دهد.

بنابراین شاید اصلی‌ترین و پایه‌ای‌ترین علت تحولات این روزهای فلسطین چه در کرانه باختری، چه در قدس اشغالی و مسجدالاقصی یا اراضی ۱۹۴۸م همین مسئله بغرنج اشغالگری باشد چون به هر حال رژیم صهیونیستی در ۷ دهه اشغال سرزمین فلسطین مرتکب جنایات بسیاری شده که چون متأسفانه رسانه‌ها را در اختیار دارد اجازه نمی‌دهد به خیلی از آنها پرداخته شود. چنانچه هر کدام از اینها برجسته شود می‌تواند خوی وحشیگری این رژیم را نشان دهد. از جمله اینکه ۸۰۰۰۰۰ فلسطینی به وسیله اقدامات تروریستی گروهکهای صهیونیستی از خانه و کاشانه خودشان اخراج شده‌اند.

متأسفانه اجازه نمی‌دهند که رسانه‌های اصلی به این موضوع بپردازند که اگر به همین مسئله بپردازند و مردم این مسئله در بین خودشان تجسم کنند و به این فکر کنند که اگر این اتفاق برای سرزمین خودشان افتاده بود چه کار می‌کردند قطعاً قیام عظیمی علیه رژیم صهیونیستی و متحدانش صورت می‌گرفت.

علاوه بر این جنایاتی مثل دیر یاسین، کفر قاسم، قانا، جنین و جنایات بسیار دیگر و کشتار فلسطینیان توسط رژیم صهیونیستی افشاگری تک تک این جنایات می‌تواند در دل هر فلسطینی و هر آزاده‌ای در دنیا این اندیشه را به وجود آورد که روزی این خشم را علیه این رژیم فریاد بکشد. به هر‌حال این کشتار و جنایات صورت گرفته در مورد مسلمانان و مسیحیان فلسطینی و در کنار آنها مصادره زمینهای فلسطینیان پایه‌ها و علل اصلی هر گونه تحولی در سرزمین فلسطین است.

اما در مورد این که در این روزها چه چیزهایی باعث شده که مردم فلسطین به صحنه بیایند و ما شاهد برقراری تدابیر امنیتی توسط رژیم صهیونیستی در نقاط مختلف سرزمین فلسطین باشیم، بخش عمده آن به اتفاقاتی باز می‌گردد که در دو سوی قضیه فلسطین افتاده از سوی دیگر نیروهای مقاومت و از سوی دیگر سازش کاران هستند. موفقیت مقاومت طی چند سال اخیر باعث ایجاد بارقه امید در دل مردم فلسطین شده و آنها را به گزینه مقاومت امیدوار کرده چون مقاومت طی دو سه دهه اخیر توانسته به موفقیت‌های زیادی دست پیدا کند. همین مسئله باعث شده که جوانان فلسطینی امیدوار باشند که می‌توانند از طریق مقاومت به حقوق از دست رفته خود دست یابند.

یکی از بهترین شاهد مثال‌های این مسئله که موفقیت مقاومت را در طول این هفت دهه مبارزه علیه رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد آزادسازی نوار غزه است. مستحضرید که نوار غزه پس از سالها توسط مقاومت آزاد شد و همین گروههای مقاومت حاضر در نوار غزه رژیم صهیونیستی را وادار کردند که شهرک‌های صهیونیست نشین را در این منطقه از بین ببرند و کلاً هر صهیونیستی را که در آنجا زندگی می‌کرد را خارج کنند و برای اولین بار یک قطعه از سرزمین فلسطین را آزاد کنند، البته بعد از آزادسازی اولین قطعه توسط ایران، زیرا حداقل ما ایرانی‌ها معتقدیم که اولین قطعه از سرزمین فلسطین را ایرانی‌‌ها با آزادسازی سفارت رژیم صهیونیستی در ایران انجام دادند. مستحضرید که هر سفارت خانه‌ای در کشور دیگری قرار گیرد خاک آن کشور محسوب می‌شود بنابراین وقتی شما سفارت رژیم صهیونیستی در ایران را از این رژیم گرفته و به فلسطینیان می‌دهید، معنای آن این است که شما توانسته‌اید قسمتی از سرزمین فلسطین را آزاد کنید.

دومین قطعه آزاد شده از سرزمین فلسطین نوار غزه است که آزاد سازی آن بارقه امید را در دل جوانان فلسطینی ایجاد کرده است. موضوع بعدی وجود گروههای سازشکار چه در درون فلسطین چه سایر کشورهای عربی است. شما می‌دانید که بعد از زمزمه‌های خروج آمریکا از منطقه غرب آسیا همه کشورهای عربی که به نوعی نظامهای سیاسی آنها به آمریکا وابسته بود به دنبال جایگزینی برای حمایت از رژیمهای وابسته خود بود. بنابراین کسی جز رژیم صهیونیستی را ندیدند چون آنها هم با حکام کشورهای عربی هدفی مشترک دارند و آن هم این است که بتوانند سیستم و نظامهای خود را به نوعی از گزند مقاومت دور بدارند و لذا از ناحیه کشورهای عربی مثل امارات و عربستان سعودی نوک پیکان محور مقاومت ایران تعبیر شده و از سوی رژیم صهیونیستی گروههای فلسطینی و لبنانی‌ها. بنابراین رژیم صهیونیستی و جریان سازش کار یک هدف مشترک داشتند و همین هدف مشترک باعث شد که متأسفانه به مقاومت پشت کنند و با خیانت به آرمان ملت فلسطین به رژیم صهیونیستی روی بیاورند که این مسئله موجب ایجاد نوعی خشم در درون ملت فلسطین و ایجاد نوعی آگاهی و بیداری در درون فلسطینیان شد مبنی بر این که ابتکار عمل برای تعیین سرنوشتشان را خودشان باید به دست بگیرند.

بنابراین می‌بینیم که این دو موضوع یعنی موفقیت‌های محور مقاومت و خیانت‌های کشورهای عربی فلسطینی‌ها را به این صرافت رسانده که دست روی زانوی خودشان بگذارند و خودشان برای آزادسازی قدس وارد عمل شوند. آنچه که ما امروز می‌بینیم چه عملیات‌های استشهادی صورت گرفته و چه تجمعات و اعتراضات صورت گرفته در اراضی اشغالی ۱۹۴۸م، نوار غزه و کرانه باختری نشان می‌دهد که فلسطینیان پای این موضوع ایستاده‌اند.

با این اوصاف و با زبانه کشیدن آتش مقاومت در سرزمین‌های فلسطینی، از دید شما چرا در تحولات اخیر برخلاف دوره‌های پیشین کرانه باختری خط مقدم مبارزه است؟

دلایل این مسئله زیاد است؛ یک موضوع مربوط به طرف فلسطینی است و یک طرف مسئله مربوط به رژیم صهیونیستی می‌شود. از منظر رژیم صهیونیستی کرانه باختری که صهیونیست‌ها از آن با عنوان یهودا و سامره یاد می‌کنند برای این رژیم حائز اهمیت امنیتی است. دلیل آن هم این است که این منطقه از فلسطین به واسطه نزدیکی بسیار زیاد به اماکن حیاتی و پایتخت سیاسی، اقتصادی و هسته‌ای رژیم صهیونیستی برای این رژیم بسیار مهم است و لذا رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر منطقه کرانه باختری را تحت کنترل خود درآورده و هماهنگیهای امنیتی بسیار زیادی با تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان نماینده جریان طرفدار سازش در فلسطین باعث شده بود که نوعی خفقان در کرانه باختری ایجاد شود تا از این طریق بتوانند کرانه باختری را کنترل کنند.

طی اتفاقاتی که در دو سه سال اخیر به ویژه بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا اتفاق افتاد و آمریکایی‌ها حتی سازشکارهای فلسطینی را هم دور ریختند و دفاتر تشکیلات خودگردان را در آمریکا تعطیل کردند و عملاً آنها را از گردونه هر گونه اقدامی خارج کردند، آرام آرام محدود کردن تشکیلات خودگردان به دست خودش منجر به ظهور و بروز جریانهای وابسته به مقاومت در کرانه باختری شد. می‌بینیم که در دل کرانه باختری و به ویژه جنین هسته‌های مقاومت در حال شکل‌گیری است. ما این را در ادیبهشت ماه سال گذشته و نبرد سیف القدس و چه پس از آن در خصوص قضیه فرار شش اسیر فلسطینی از زندان امنیتی جلبوب و چه اتفاقاتی که در دو سه هفته اخیر افتاد و عملیاتهایی که صورت گرفت شاهد بودیم.

چه زمانی که چند اسیر فلسطینی از زندان جلبوب فرار کردند و چه زمانی که برخی از نیروهای مقاومت عملیات استشهادی انجام دادند، چند نفر از این نیروها اهل کرانه باختری خصوصاً منطقه جنین بودند. همه اینها باعث شد که خشم فلسطینی‌ها آرام آرام بروز و ظهور پیدا کند و این خشم را الان متوجه رژیم صهیونیستی کنند. از این منظر هم می‌بینیم که کرانه باختری خط اصلی مبارزه است. امروزه شاید ما کمتر شاهد نقش آفرینی مقاومت باشیم اما شاهد تحولات تند کرانه باختری هستیم که دلیل آن همین ایجاد خفقان و محاصره آنجا توسط رژیم صهیونیستی بوده است. مهمتر از همه این است که کرانه باختری منطقه‌ای پرجمعیت و دارای مردمان معتقدی است و اساساً یک روزی قبل از این هماهنگی های امنیتی اردوگاه اصلی گروههای مقاومت و مجاهدین فلسطینی هم کرانه باختری بود اما با این همکاریهای امنیتی متأسفانه بسیاری از مجاهدین فلسطینی دستگیر، زندانی و تبعید شدند و یا خانواده‌های آنها تحت کنترل و در محدودیت هستند. با این حساب اجازه هیچ گونه نقش آفرینی را به آنها نمی‌دادند اما اکنون می‌بینیم که این نقش آفرینی صورت گرفته است و مجاهدان فلسطینی وارد صحنه شده و شرایط و زمان بسیار خوبی را هم برای این کار تدارک دیده‌اند.

بخش دوم نگاه فلسطینی به کرانه باختری هست. سال‌ها بین غزه و کرانه باختری نوعی انفصال جغرافیایی وجود داشت و گروههای مقاومت به نوعی همه به نوار غزه رفته بودند و کرانه باختری هم جدا افتاده بود و در اختیار تشکیلات خودگردان قرار گرفته بود. اما اتفاقاتی که افتاد باعث شد که موقعیت گروههای مقاومت در کرانه باختری بعد از ۱۵ سال تقویت شود. همان طور که مخاطبان شما هم مستحضر هستند ۱۵ سال پیش انتخاباتی در فلسطین برگزار شد که بیشترین رأی را مردم کرانه باختری به مقاومت دادند. در آن سال نمایندگان جریان مقاومت در انتخابات پیروز شدند که با خشم و غضب آمریکایی‌ها و صهیونیستها مواجه شدند و سپس منطقه نوار غزه را محاصره کردند و مجاهدین حاضر در کرانه باختری دستگیر یا روانه غزه نموده یا آنها را به نوار غزه و کشورهای پیرامونی تبعید کردند.

الان به واسطه این که نبرد مجاهدین و مبارزین فلسطینی در حال نزدیک شدن به روزهای حساس خود است وجود کرانه باختری برای مقاومت در نوار غزه بسیار حائز اهمیت هست از این منظر که کرانه باختری مسافت بسیار نزدیکی با مراکز حساس رژیم صهیونیستی دارد مثل تل آویو که پایتخت سیاسی محسوب می‌شود. مثل حیفا که پایتخت اقتصادی این رژیم تلقی می‌شود و مثل بئر السبع که پایتخت هسته‌ای رژیم صهیونیستی محسوب می‌گردد و دیمونا در آنجا قرار دارد و عملیاتهای چهارگانه‌ای که انجام شد دقیقاً در همین نقاط صورت گرفت. بنابراین مقاومت در نوار غزه به جغرافیای کرانه باختری بسیار نیاز دارد و اساساً از همین منظر بود که مقام معظم رهبری در جریان جنگ ۵۱ روزه که در سال ۲۰۱۴م رخ داد اعلام ‌کردند که کرانه باختری باید تسلیح شود یعنی بعد از نوار غزه اگر فلسطینی‌ها نیاز به اسیتفای حقوق خود و آزاد سازی سرزمین خود از چنگال رژیم اشغالگر قدس دارند به تجهیز و تسلیح کرانه باختری نیاز مبرم دارند. این که شما امروز می‌بینید که کرانه باختری در خط مقدم مبارزه حضور دارد به نوعی تحقق پیش‌بینی‌های مقام معظم رهبری در ۱۰ سال پیش است که این پیام را به ملت فلسطین مخابره کردند.

با توجه به سرعت تحولات فلسطین به نظر شما سرنوشت مسجدالاقصی، قدس اشغالی و محله شیخ جراح چه خواهد شد؟

ببینید نقشه اصلی رژیم صهیونیستی آن طور که آنها خودشان اعلام کردند اشغال کل سرزمین فلسطین است. نه تنها کل سرزمین فلسطین بلکه تصرف منطقه نیل تا فرات مد نظر صهیونیستها است. اما هیچ کس هنوز نمی‌داند که منظور از نیل تا فرات چیست آیا منظور عراق و مصر است یا سایر مناطق را هم شامل می‌شود اما آنچه که مشخص هست آن است که بخشهای عمده‌ای از سرزمینهای آفریقایی شامل این موضوع می‌شوند اگر به دو خط آبی پرچم رژیم صهیونیستی دقت کنید آن طور که صهیونیستها می‌گویند یکی از این دو خط آبی رود نیل و دیگری رود دجله است.

من می‌خواهم بدانم منظور از رود دجله شریعه این رود در نزدیکی بغداد است یا نه سرچشمه‌های رود دجله که از ترکیه شروع شده و به خلیج فارس می‌ریزد؟ یا نه کدام رود نیل؟ آیا منظور همان رود نیلی است که ما در مصر مد نظر داریم یا سرچشمه رود نیل که این رود سرچشمه می‌گیرد و سرتاسر آمریکا را می‌گیرد؟ به هر حال این تصویری است که رژیم صهیونیستی از اشغال سرزمین فلسطین دارد اما به دلیل مقاومت فلسطینی‌ها در طول این سه دهه و کمک ملتهای مسلمان به آنها در حال حاضر توان رژیم صهیونیستی فقط به اشغال بخشی از سرزمین فلسطین محدود شده است که قسمتی از آن مربوط به اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸م می‌شود یک بخشی هم مناطق اشغالی سال ۱۹۶۷م است.

این است که رژیم صهیونیستی به دلیل مقاومت گروههای فلسطینی حتی در بخشهایی به دور خود دیوار هم کشیده است. در خصوص محله شیخ جراح هم همین طور است. اینها از سال ۱۹۵۰م یعنی اندکی بعد از تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی به دنبال این بودند که این منطقه را بگیرند اما با مقاومت مردم فلسطین این منطقه باقی ماند و در چند سال اخیر با قوانینی که صهیونیستها در پارلمان خود موسوم به کنست تصویب کرده‌اند از جمله قانون زمینهای خالی که طبق آن اگر صاحب یک زمین به مدت یک سال اجازه کار بر روی زمبن خود را نداشته باشد بر اساس این قانون آنجا را مصادره نموده و به صهیونیستهای شهرک نشین می‌دهند.

صهیونیستها قصد دارند که شیخ جراح را هم با همین عنوان متصرف شوند. چون فلسطینی‌هایی که در شیخ جراح زندگی می‌کنند همان کسانی هستند که در سال ۱۹۴۸م از خانه و کاشانه خود آواره شدند و در محله شیخ جراح پناه گرفتند. در همان موقع که اداره مدنی قدس در دست اردنی‌ها بود به اینها یک سندی داد که ظاهراً مدت‌دار بوده الان صهیونیستها می‌گویند مدت زمان آن سندها تمام شده و فلسطینیان باید این خانه‌ها را به صهیونیستها بدهند. اساساً همین منطقه شیخ جراح بود که باعث شد نبرد سیف القدس آغاز شود و مقاومت مردم فلسطین در این منطقه منجر به جنگ مسلحانه نیروهای مقاومت با رژیم صهیونیستی در حمایت از محله شیخ جراح شد.

بنابراین تا زمانی که مقاومت هست شیخ جراح می‌تواند سر جای خودش باشد و شما شک نکنید اگر سال گذشته در اردیبهشت ماه مقاومت فلسطینی در نوار غزه وارد جنگ نمی‌شد حتماً رژیم صهیونیستی آنجا را مصادره و اهالی فلسطینی آنجا را بیرون می‌کرد. اما در مورد مسجدالاقصی باید گفت این مکان مقدس قلب تپنده نه تنها فلسطینی‌ها بلکه تمام مسلمانان است. اینها چندین بار سعی کردند که فلسطینی‎ها و تمام مردم مسلمان دنیا را تست کنند و می‌دانند که اگر بخواهند تعرضی به مسجد الاقصی بکنند چه بر سر آنها می‌آید حتی همین الان که با چند کشور عربی هم یک قرار دادی را ببندند آنها به خوبی می‌دانند که اگر چه توانسته‎اند حکام برخی کشورهای عربی را با خود همراه کنند اما هرگز نخواهند توانست ملتهای عربی-اسلامی را با خود همراه کنند.

شاهد مثال این قصیه را ما در اردن و مصر می‌بینیم. بیش از ۳۰ سال است که اینها با رژیم صهیونیستی وارد فرایند سازش شده‌اند اما هیچ یک از سفرای رژیم صهیونیستی در این کشورها جرأت پیاده روی ندارند برای این که می‌دانند مردم کاملاً با آنها مخالف هستند. لذا تا زمانی که مسجدالاقصی هست به خاطر حمایتی که ملتهای اسلامی از ملت فلسطین می‌کنند انتفاضه ادامه دارد و هر بار که بخواهند جسارتی به مسجدالاقصی بکنند شما شاهد قیام بوده‌اید و هیچ بعید نیست که اگر اینها بخواهند به جسارت خود ادامه دهند فلسطینی‎ها وارد یک انتفاضه جدیدتر و گسترده‎تر شوند. این را بهتر از همه خود صهیونیستها می‎دانند بنابراین این فشارهایی که الان رژیم صهیونیستی به فلسطینیها می‌آورد بیشتر تاکتیکی است برای این که بتواند اوضاع را بیشتر کنترل کند یعنی کرانه باختری و قدس را با امنیتی کردن فضا و گسیل سرباز کنترل کند تا مانع از یک قیام جدید در فلسطین شود.

با توجه به اقدامات اخیر اردن نقش فعلی این کشور را در جریان تحولات قدس چگونه می‌بینید؟

ببینید طی قطعنامه تقسیمی که در سال ۱۹۴۷م از سوی سازمان ملل صادر شد و براساس آن رژیم صهیونیستی تأسیس شد و به فلسطینی‌ها هم فقط ۴۲ درصد از خاک خودشان را دادند تا حکومت تشکیل دهند. بر اساس همین قطعنامه تقسیم اداره مدنی ۲ درصد استان قدس در اختیار کشور اردن قرار دارد. اما رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۶۷م همان ۲ درصد را هم اشغال کرد و الان فقط اداره منطقه مستطیل شکل مسجدالاقصی در اختیار اردن قرار دارد. عملاً اردن هیچ کار دیگری هم نمی‌تواند انجام دهد ولی تا همین اندازه هم اردنی‌ها با مذاکرات و به نوعی باج دادن به رژیم صهیونیستی توانسته‌اند مسجدالاقصی را در اختیار خودشان بگیرند.

متأسفانه باید عرض کنم که اردن اگر به همین منوال پیش برود چه بسا مسجدالاقصی را وجه المعامله خود قرار دهد. منظورم نظام سیاسی این کشور است نه مردم آن چه بسا مردم نظام آن را هم ساقط کنند. اگر اردنی‌ها عرضه داشتند واقعاً آن ۲ درصد منطقه قدس را که قطعنامه به آنها واگذار نموده بود را در دست خود نگاه می‌داشتند. اما رژیم صهیونیستی به راحتی این را از دست آنها گرفته و فقط منطقه مستطیل شکل را به اردن داده است. شما می‌دانید که اردن هم در داخل دسته‌بندیها در کنار مصر و امارات، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی قرار می‌گیرد و از جانب این کشور هم هیچ امیدی برای حمایت از مسجدالاقصی نیست.

با عنایت به موارد فوق چقدر احتمال می‌دهید که تنشهای فلسطینیان با رژیم صهیونیستی به انتفاضه دیگری ختم شود؟

من در عرایض قبلی خود هم گفتم صهیونیستها دو انتفاضه را به چشم خود دیده‌اند یکی در سال ۱۹۸۷م بوده و دومی هم در سال ۲۰۰۰م رخ داده است و اتفاقاً دومی سر همین مسئله قدس و مسجدالاقصی و اهانتی که آریل شارون نخست وزیر ملعون و منفور رژیم صهیونیستی علیه مسجدالاقصی انجام داد که در نهایت شراره بزرگ انتفاضه مسجدالاقصی را رغم زد در حالی که مدعی شده بود من با ورود به مسجدالاقصی می‌خواهم کاری کنم که ۱۰۰ روزه پرونده فلسطین را مختومه اعلام کنم اما نه تنها در تمام عمر خود نتوانست این کار را بکند بلکه انتفاضه فلسطین کاری با آنها کرد که دو سال بعد از همان انتفاضه رئیس وقت بانک مرکزی رژیم صهیونیستی به خاطر هزینه‌های امنیتی که مقاومت و انتفاضه فلسطینی‌ها به این رژیم تحمیل نمود استعفا داد.

این مقاومت سرمایه‌های خارجی رژیم صهیونیستی را فراری داد و باعث شد ایشان که یک صهیونیست آمریکایی تبار هم بود و آمده بود که اقتصاد رژیم صهیونیستی را نجات دهد دست به استعفا بزند و در همان کنفرانسی که برای استعفای خود تدارک دیده بود اذعان نمود که اگر جلوی انتفاضه فلسطین گرفته نشود اقتصاد رژیم صهیونیستی که مبتنی بر سرمایه گذاری خارجی هست فرو خواهد پاشید چیزی که ما الان داریم می‌بینیم. تجمعاتی که اقشار مختلف صهیونیستها در درون مرزهای اشغالی این رژیم انجام می‌دهند شاهد خوبی بر این مدعا است که انتفاضه فلسطینی‌ها خسارات جبران ناپذیری بر حوزه امنیتی و اقتصادی رژیم صهیونیستی گذاشته است.

بنابراین صهیونیستها این تجربه را دارند که اگر بخواهند ادامه بدهند در شرایطی که متحدان اصلی این رژیم یعنی آمریکا و اروپا درگیر جنگ دیگری در اوکراین هستند چه بسا انتفاضه دیگری صورت بگیرد و بنیان این رژیم را از بیخ و بن نابود کند و پیش بینی حضرت امام(ره) که فرمودند: « اسرائیل یک غده سرطانی است و باید از پیکره دنیای اسلام خارج شود» و پیش بینی امام خامنه ای که فرمودند: «انشاء الله ما به زودی نماز پیروزی و نصر را اقامه خواهیم کرد» محقق شود. این را بهتر از همه ما خود صهیونیستها می‌دانند چون این رژیم دیگر آن حلقه حمایتی و امنیتی را در پشت خود ندارد و لذا من بعید می‌دانم که رژیم بخواهد فضا را به سمت تنش بیشتر پیش ببرد.

به نظر من به طور محدود و با هدف کنترل و مهار فلسطینی‌ها تنشها را اداره خواهند کرد. من بعید می دانم که کار به جریانی مانند انتفاضه دوم برسد هر چند که این نیاز ضروری امروز فلسطینی‌ها هست و آنها نباید در مقام واکنش قرار بگیرند و هر بار که صهیونیستها حمله و کشتار می‌کنند دست به قیام بزنند. آنها امروز با توجه به وضعیت بسیار شکننده‌ای که رژیم صهیونیستی دارد نیازمند یک کنش هستند نه این رژیم صهیونیستی باشد که در مقابل آنها واکنش نشان دهد.

روابط رژیم صهیونیستی و روسیه را با توجه به احضار سفیر این رژیم در مسکو از سوی کرملین تحلیل کنید؟

ما هر چه به تحقق پیش بینی حضرت امام و مقام معظم رهبری مبنی بر نابودی این رژیم نزدیک‌تر می‌شویم نقاب از چهره این رژیم بیشتر می‌افتد. دست کم نسبت این رسوایی رژیم صهیونیستی را نسبت به اروپایی‌ها دیدیم چون اروپایی‌ها معتقد بودند که شهرک‌های غیر قانونی صهیونیست نشین باید برچیده شود. فقط به خاطر همین نکته کوچک رژیم صهیونیستی در همین سالها با اروپایی‌ها روابط بسیار تیره‌ای داشت و بیشتر وابسته به آمریکایی‌ها بود شما دیدید که در رابطه میان رژیم صهیونیستی و آمریکایی‌ها هم ما شاهد اختلالاتی هستیم چه در دوران اوباما و چه در دوره بایدن یعنی اینها به خودشان جسارت می‌دهند که رهبر آمریکا را هم تحویل نگیرند آن هم آمریکایی‌ها که تمام مالیتهای ملت خود را صرف حمایت از صهیونیستها می‌کنند یعنی اگر لازم باشد رزیم صهیونیستی از آمریکا هم عبور می‌کند. البته منظورم صهیونیسم بین الملل است.

رژیم صهیونیستی یک ابزار است که توسط صهیونیسم بین الملل در قلب دنیای اسلام ایجاد شد و از طریق آن می‌خواهند که بر دنیای اسلام و نهایتاً بر تمام دنیا استیلا یابند. بنابراین اگر می‌بینید ما این روزها رابطه میان روسیه و اسرائیل تیره می‌شود و فراخواندن سفرای دو طرف را شاهد هستیم، این مسئله به نوعی چهره اصلی رژیم صهیونیستی را که معتقد نیست باید زیر بلیط آمریکا یا روسها بماند نشان می‌دهد و هرگاه بخواهد اقدام کند هم از آمریکا و هم از روسها عبور می‌کند.

در قصه اوکراین نه تنها ما بلکه روس‌ها و البته کل دنیا متوجه این چرخش مواضع صهیونیستها شدند. این چرخش مواضع نه از سوی رژیم صهیونیستی بلکه از سوی صهیونیسم بین الملل صورت گرفت که می‌خواست قدرت روسیه را تضعیف کند. کما این که صهیونیسم بین‌الملل توان آمریکایی‌ها را هم کاهش داده است. در واقع توان اروپایی‌ها را هم کاهش داده و اگر توانش را داشته باشند به دنبال کاهش توانمندی‌های چین هم خواهند بود. اینکه ما امروز می‌بینیم روابط روسیه و رژیم صهیونیستی به تیرگی گراییده بخش عمده‌ای از آن به سیاستهای تلمودی صهیونیستها و اعتقاد آنها مبنی بر لزوم استیلا بر کل جهان باز می‌گردد.

منبع: نورنیوز

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار