محمدرضا دلیر*
آقای زالو؛ روایت تاریخ با طنزی استاندارد!
تهران (پانا) - فیلم داستان مردی را روایت میکند که به فراخور شرایط تغییر میکند و از انسانی طاغوتی به فردی دیندار یا بلعکس تبدیل میشود. همان چیزی که مهران احمدی در فیلم «مصادره» و کاراکتر «جلال خاوندی» به تصویر کشیده بود.
شخصیتی که در زمان محبوبیت مجاهدین خلق تبدیل به یکی از طرفداران آنها شده بود و در زمان انقلاب یکی از مدعیانش که بعدها به خاطر اختلاس سر از کانادا و آمریکا درآورد.
همانطور که در «مصادره»، رضا عطاران و هومن سیدی و در «سگبند» بهرام افشاری و امیر جعفری نقشهای اصلی را به عهده داشتند، مهران احمدی در «آقای زالو» نیز از همین فرمول بهره برده و از امین حیایی و مهران مدیری به عنوان بازیگران اصلی استفاده کرده تا شانس بالایی در جذب مخاطب داشته باشد.
نقطه قوت فیلم را میتوان بازی برخی از بازیگران آن به خصوص امین حیایی و مونا فرجاد دانست که ترکیبی متفاوت را به مخاطب نشان میدهند. با این حال مهران مدیری یک بازی کلیشهای از خود ارائه میدهد که مخاطب قبلا در «رحمان ۱۴۰۰» دیده بود.
برخلاف برخی از کمدیهای روی پرده که تلاش کردند با استفاده از دیالوگها و صحنههای سخیف مخاطب را بخنداند، «آقای زالو» کمی متفاوتتر عمل کرده و موقعیتهای خندهدار با تکیه بر دیالوگهای جذاب میسازد. با این حال از همان کلیشههای کمدی سالهای اخیر استفاده کرده تا مخاطب را به سینما بکشاند. منظور از کلیشه همان سکانسهای تکراری از دهه ۶۰ که بیننده در بسیاری از آثار کمدی سالهای اخیر دیده است و دیگر خندهدار نیستد. در واقع مخاطب در پایان فیلم از خود میپرسد چه زمانی نمایش کلیشههای نخنما دهه ۵۰ و ۶۰ در سینمای ایران به پایان میرسد؟
انتخابِ عنوان و موضوعیت فیلم دستکم به ظاهر هم دغدغهمند است، زالو بودن، بهشکل استعارهای از استثمار، قدرتطلبی یا موقعیت اجتماعی میآید، فیلم میکوشد رابطه میانِ طبقه متوسط، قدرت، روابط پشت پرده، شکاف عمیق و همچنین روان انسانهایی که در این چرخه قرار میگیرند را به نمایش بگذارد.
«آقای زالو» روایت انسانی گرفتار (منوچهر) در چرخهی طمع، فریب و قدرت که برای بقا، خونِ اخلاق و انسانیت را میمکد. به واقع تقابل ظاهر متمدن و درونِ آلودهی آدمها، هستهی اصلی نقد اجتماعی فیلم را میسازد، قصه، نمودار طنزی تلخی از زنده ماندن در مرداب را گواهی میدهد .
از آنجا که فیلم در ژانر کمدی است، نگاهش صرفاً انتقادی نیست؛ بلکه میخواهد با تلطیف طنز، مخاطب را به اندیشیدن وادارد که از نقاط قوت فیلم است.
حقیقتا بعد از مدتها که سینمای کمیک در دام داستانهای سخیف و هجویات ِ بیسروته و لودگی اسیر شده بود، اینبار شاهد یک اثر طنز آلودِ شسته رفته با فرمی استاندارد هستیم
حضور همزمان مهران مدیری و امین حیایی، دو بازیگر برجسته کشور که هر کدام به تنهایی وزنهای در سینما محسوب میشوند، کنجکاویها را به اوج میرساند ، مدیری با کارنامه درخشان در طنز تلویزیونی و سینمایی و امین حیایی با خلاقیت و انعطافپذیری بینظیرش در ایفای نقشهای کمدی و جدی، ترکیبی انفجاری را نوید میدهند. اما این تمام ماجرا نیست.
فیلم در بخشهایی دچار نوسان تدوین و سکانس بندی است و فلاشبکها و رفت و برگشتهای زمانی به شکلی دقیق ادیت نشده و اصولا تمایل مهران احمدی به نوستالژیک، او را در بعضی از شخصیتها دچار تکرار میکند .
در واقع مهران مدیری همان شخصیت «رحمان ۱۴۰۰» را با همان شکل و شمایل و استایل در این فیلم ایفا میکند که با توجه به توانمندی او انتظار بیشتری برای ایفای چنین نقشی میرفت.
طنزِ فیلم نه فقط برای خنده، بلکه برای نشان دادن تراژدیهای پنهان است؛ این ترکیب کمدی-تراژدی، اگرچه دشوار است اما ظرفیت بالایی دارد برای ایجاد تأثیرگذاری روی مخاطب . اما این ترکیب در این اثر به شکلی پایدار یا یکدست اجرا نشده ، بعضی لحظات کمدی به سادگی تبدیل به تراژدی میشود و آن شدت یا تأثیرگذاری مورد انتظار را ندارند.
با این حال، فیلم کیفیت نسبی و استانداردهای یک طنز را تا حدودی در بر دارد و مهمتر ترکیب بازیگران ستارهدار موجب شده تا فیلم از منظر تجاری و جذب مخاطب موفقتر عمل کند. و برای مخاطب عام سینمای ایران، «آقای زالو» اثری سرگرمکننده با رنگ و بوی اجتماعی، انتقادی است که میتواند تماشای نسبتاً دلپذیری برای بیننده فراهم کند و طبعا فیلمی باکس افیس خواهد بود .
سینمای کمدی در دو دهۀ اخیر در اکثریت قاطع فیلمهایش چیزی جز سودای بازار و دلخوشی و بیخیالی فروختن نبوده و به حق «سینمای گیشه» نام گرفته. هیچ فکر و ایدهای چه در فرم چه در معنا پشت اکثریت قابل توجه سینمای طنز این دو دهه نبود و نیست و به همین دلیل هم هرروز این سینما زردتر و ضعیفتر میشود و مدام خود را در شکلها و مضمونهای پیشینش تکرار میکند.
انگار چند مضمون تکراری، چند پیرنگ تکراری با چند بازیگر تکراری را هرسال در گردونه میاندازند، به اتفاق و شانس از تویش انتخاب میکنند و فیلمی را تولید میکنند که خط پیرنگ صفر تا صدش برای مخاطب معلوم است و مخاطب از ناچاری سعی میکند همین تکرار را بپسندد و اصلا به آن خو بگیرد، معتاد شود و از غیر آن وحشت کند. کاری که «مهران احمدی» با فیلمهایی مثل مصادره و آقای زالو کرد، بههم زدن این گردونه نبود. تعداد زیادی از کارگردانان مولف اجتماعی و فرهیخته معتقد به برهم زدن گردونه هستند و تلاش خود را هم میکنند؛ اما روش احمدی این بود که بالا سرِ همین گردونه آمد، دست به ترکیب مهرهها نزد، ولی سعی کرد فکر خودش را هم به گردونه اضافه کند و بعد آن را بچرخاند. یعنی در دل همین پیرنگها، مضمونها و بازیگرهای تکراری، خردهپیرنگهای نو و معانی و مضامین فکری خود را ایجاد کرد.
احمدی در آقای زالو هم باز سعی میکند با استفاده از زبان سینمای گیشه، در کنار خنداندن مخاطب و دادن حال خوب به او، برای او فرصتی برای فکرکردن به سیاست، اجتماع و مهمتراز همه اخلاق فراهم کند.
اما در فیلم این حرکتِ پارادوکسیکال بین عام خاص را یک حرکت پارادوکسیکال دیگر بین فضای شوخی و جدی دنبال میکند. این آمیختگی پیرنگها و فضاها است که کار را دشوار میکند، طبیعتا ممکن است در بعضی سکانسها این رفتوآمد به درستی انجام نشود و بالانس و تعادل به خوبی شکل نگیرد، کلا در سینمای ایران کمتر کسی مانند کارگردان بزرگی مثل «حمید نعمتاالله» میتواند این راه رفتن بر لبۀ تیغ را به تمام و کمال به سرانجام برساند. آقای زالو هم از این نظر در بخشهایی دچار مشکل است، اما فیلم در مجموع موفق است، وقتی در سالن سینما فیلم را میبینی هم صدای قهقهۀ مردم بارها بلند میشود، هم در لحظاتی از فیلم میبینی بعضی از مخاطبان اشک میریزند. جمع بین گریه و خنده، مهارت بالایی را میطلبد و کار بسیار دشواری است که مهران احمدی در آقای زالو تا حد زیادی توانسته بین این دو را جمع کند و همین ارزش هنریِ اثری است که ظاهرا هرگز ادعای پیروی از قواعد سینمای هنری را ندارد و طبیعتا مخاطب خاص سینما هم از تماشایش توقع یک فیلم هنری را ندارد.
نکتۀ دیگر اقتباسی است که در نام فیلم وجود دارد. نام فیلم طبیعتا ما را یاد یک فیلمفارسی قدیمی به نام «آقای هالو» میاندازد. شباهت خاصی بین قصه و پیرنگ این دو اثر نیست. ظاهرا کارگردان با نام فیلم فقط میخواسته نسبتش را با سینمای فیلم فارسی حفظ کند، اما در باطن یک شباهت ظریف وجود دارد، آقای هالو هم گرچه فیلم فارسی است، ولی آن را یک کارگردان نخبه و بسیار نخبه یعنی زندهیاد «داریوش مهرجویی» ساخته و در پس داستان ظاهراً کمدی، عوامانه و عوامپسندش یک نگرش و نقد اجتماعی و سیاسی دربارۀ آن روزگار وجود داشته است. از طرفی از پیرنگ و همچنین موسیقی استفاده شده در فیلم (همان آهنگ مرد تنهای فرهاد) باز یاد یک فیلم فارسی دیگر نیز میافتیم که باز هم اتفاقا کارگردان یک تجاریساز نیست، یعنی فیلم «رضا موتوری» ساختۀ «مسعود کیمیایی». پس این هم انگار یک روش و یک سبک است، که حتی در فیلم فارسیهای دهه چهل و پنجاه هم -ولو بسیار بسیار اندک و استثنا- وجود داشته. باید بگوییم در دوران اوج گرفتن و عصر طلایی سینمای هنری ایران در دهۀ هفتاد، این روش بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته است، یعنی روزگاری که کارگردانِ حتی کمدی هم بینگرش و اندیشه نبود و حرفی برای گفتن داشت.
اما آنچه در معنا، فیلم را ارزشمند و تماشایی میکند، رویکرد نمادین فیلم به روایت تاریخ پنجاه سال اخیر است. احمدی در آقای زالو یک خانواده را طراحی و شخصیتپردازی میکند که ظاهرا خیلی شبیه بخشی از خانوادههای ایرانی است، مادر خوب، با یک پسر خلف و یک پسر ناخلف و اطرافیانشان. ولی در لایههای زیرین شخصیت و پیرنگ، تمام شخصیتها ارزش نمادین دارند و این نمادها هم چندان تکراری و نمادین نیستند، مخصوصا در سینمای امروز.
در این بخش از متن ممکن است بخشی از داستان فیلم لو برود و توصیه میکنم از اینجای متن را پس از تماشای فیلم بخوانید: آنگونه مهران احمدی و نویسندۀ اثر با زیبایی وظرافت نمادپردازی کردهاند، برای ذهنهای دقیق اینگونه به نظر میرسد: مادرِ منوچهر، نماد ایران، وطن و سنت است. برادر منوچهر، نماد آدمهای نجیب و فداکار و شریف این چهل سال است. معشوق و همسر منوچهر (مونا فرجاد)، نماد امکانات و موقعیتهای موجود در ایران است
آقای زالو تلاشی برای سخنگفتن از دردهای اجتماعی و تلاشی برای روایت تاریخ است، اما در قالب و با زبان و بیان سینمای کمدی گیشه و سینمای فیلم فارسیِ جدید. تلاشی که با نوع قصهپردازی مولفان و بازیهای خوب بازیگران تا حد زیادی موفق بوده و نظر عموم مخاطبان را هم جلب کرده، اما فارغ از نتایج، خود این تلاش قابل تامل و بررسی و حتی قدردانی است.
امیدوارم این نوع از سینمای کمدی قابل تامل و قابل تحمل نیز، بیش از پیش جای خود را در فضای وحشتناک سینمای کمدیِ بیعمق و وقتتلفکنِ این سالها باز کند.
( منتقد سینما )
ارسال دیدگاه