معلم کمبینایی که چراغ راه شاگردانش را روشن کرد
تهران (پانا) - دبیر مجتمع آموزشی استثنایی سروش با وجود چالشهای بینایی، همچنان روشناییبخش کلاس درس است؛ معلم کمبینایی که با ارادهای مثالزدنی، نشان داده ناتوانی پایان راه نیست بلکه آغاز مسیری متفاوت برای خدمت در عرصه تعلیم و تربیت است.

در مدارس گاهی روشنی راه از چشم نیست، از دل برمیخیزد. در دنیایی که بسیاری با کوچکترین مانعی از ادامه مسیر بازمیمانند، هستند انسانهایی که با وجود محدودیتهای جسمی، چراغی میشوند برای راه دیگران. یکی از این چهرههای الهامبخش، معلمی است که اگرچه چشمانش به روشنی نمیبیند اما بینشی روشن و قلبی بزرگ دارد؛ معلمی که نهتنها تسلیم کمبینایی نشده بلکه آن را به ابزاری برای درک عمیقتر زندگی و آموزش تبدیل کرده است. من خبرنگار پانا در این گفتوگوی صمیمانه با او همراه میشوم تا از مسیر دشوار اما پُرافتخار معلمیاش بگویم. از چالشها، امیدها و انگیزههایی که کلاس درس را برای شاگردانش به محلی برای درس زندگی بدل کرده است.
امیر اسماعیلی متولد ۲۷ تیرماه سال ۱۳۶۱ در گفتوگو با خبرنگار پانا گفت که در استان مازندران، شهرستان آمل و کنار رود همیشه خروشان هراز در مرکز شهر به دنیا آمدمه و از بدو تولد دچار نقص مادر زادی نیستاگموس یا همان حرکت چشم بوده است که از نظر پزشکی هیچ درمانی در آن زمان وجود نداشت و الان هم بعد از سالهای سال هنوز درمان کامل و دائمی برای آن وجود ندارد.
وقتی از او درباره نحوه گذراندن تحصیلاتش سؤال پرسیدم افزود که تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان شهید سوهانیان گذرانده و وارد مدرسه راهنمایی شهید سراجی شده است. پس از فراغت از این مدرسه برای مقطع دبیرستان وارد دبیرستان امام خمینی شهر آمل شده. همچنین برای گذراندن دوره پیش دانشگاهی وارد دبیرستان امام خامنهای «شهید رجایی سابق» شده و بدین ترتیب توانسته است مدرک دیپلم ریاضی فیزیک را دریافت کند.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا نیستاگموس زندگی او را با مشکل مواجه کرده است یا خیر پاسخ داد برای منی که دارای نقص نیستاگموس بودم با اینکه قد بلندی داشتم ولی همیشه در طول تحصیل مجبور بودم در ردیفهای جلویی کلاس بنشینم تا بتوانم به تخته کلاس تسلط بیشتری نسبت به سایر دانشجویان داشته باشم ولی حتی این جلو نشستن هم تأثیری چندانی نداشت و نقص بینایی سبب عدم تسلط به تخته و نوشتههای معلم بر روی آن میشد و درس خواندن را برای من بسیار سختتر میکرد و این عارضه در بسیاری از مواقع باعث فشار زیاد به عضلات چشم میشد که گاه و بیگاه با سردردهایی همراه بود اما همه این مسائل باعث نشد از تلاش و کوشش دست بردارم.
وی درباره علاقه دوران کودکیاش اضافه کرد که از کودکی علاقه داشتم خلبان شوم اما خیلی زود متوجه شدم به دلیل مشکل بینایی هرگز نمیتوانم خلبان بشوم اما کمی که بزرگتر شدم به رشته کامپیوتر علاقهمند شدم، به همین ترتیب پس از قبولی در کنکور سال ۱۳۸۱ برای انتخاب رشته، اولویتهای کامپیوتر را انتخاب کردم و در رشته کاردانی رشته کامپیوتر گرایش نرمافزار دانشگاه شمال آمل قبول شدم و با خوشحالی، علاقه و جدیت در این رشته فارغالتحصیل شدم، سپس وارد دنیای کار و معلمی شدم. ابتدا در یک آموزشگاه و مرکز خدمات کامپیوتری چند سالی مشغول به فعالیت شده و تجربیات زیادی را آموختم در همین آموزشگاه بود که از علاقه و استعداد خود به شغل معلمی آگاه شدم.
امیر اسماعیلی در ادامه این گفتوگوی صمیمانه گفت که پس از مدتی جهت پیشرفت و علماندوزی تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم و مجدد برای مقطع کاردانی به کارشناسی در سال ۱۳۸۶ در کنکور شرکت کردم و وارد همان دانشگاه شمال شدم و توانستم در سال ۱۳۸۸ مدرک کارشناسی را دریافت کنم و به اصطلاح عامیانه همان مهندس کامپیوتر بشوم.
وی درباره روند بالا بردن سطح آگاهی و ورود به عرصه تعلیم و تربیت افزود که یکسال پس از فارغالتحصیلی بنده وزارت آموزش و پرورش برای جذب معلم آگهی استخدام منتشر کرد و پس از سالها اقدام به برگزاری آزمون استخدامی و جذب معلم کرد که هنرآموز رشته کامپیوتر هم جزء لیست معلمهای مورد نیاز این وزارتخانه بود و من هم در این آزمون شرکت کردم. همچنین توانستم در مرحله کتبی با امتیاز خوبی قبول شوم اما متأسفانه در مرحله مصاحبه و چکاپ پزشکی به دلیل نقص عضو و نداشتن شرایط لازم معلمی مردود شدم؛ با اینکه از نامه سازمان بهزیستی که تازه در آن اسمنویسی کرده استفاده کرده بودیم اما آموزش و پرورش با قبول نکردن سهمیه ۳ درصد معلولین از پذیرش افراد دارای نقص و هرگونه معلولیتی امتناع کرد با این بهانه که برای معلمی به افراد کاملاً سالم نیاز داریم با اینکه امتیاز خوبی داشتم ولی در آزمون به همین علت مردود شدم.
وقتی از او پرسیدم پس چگونه وارد عرصه تعلیم و تربیت شدهای، تشریح کرد که من هرگز دست از تلاش برندانشم و دوباره برای ادامه تحصیل تلاش کردم و این بار در سال ۱۳۹۰ در کنکور ارشد شرکت کردم و در رشته مهندسی آیتی در دانشگاه صنعتیامیرکبیر مشغول به ادامه تحصیل شدم اما به موازات این ادامه تحصیل دوستانی که مانند من به دلیل داشتن معلولیت از آزمون استخدامی آموزش و پرورش جامانده بودند دست به اقدام شکایت به دیوان عدالت اداری بردند و به دلیل استفاده نکردن آموزش و پرورش از سهمیه معلولین از این وزارتخانه شکایت و در سال ۱۳۹۱موفق به رسیدن نتیجه در این دادگاه شدند و آموزش و پرورش مجبور به جذب سهمیه معلولین شد و در بهمن همان سال افرادی مثل من که نمره خوبی داشته و در مرحله آزمون کتبی موفق شده بودند مجدداً برای ارائه مدارک و مصاحبه دعوت شدیم و سرانجام با کش و قوس فراوان در آبان سال بعد مراحل اداری آن به پایان رسید و من به طور رسمی یک معلم شدم.
این معلم پُرتلاش و با استعداد اذعان کرد که چون از سهمیه معلولین استفاده کرده بودیم تصمیم گرفته شد که به آموزش و پرورش استثنایی منتقل بشویم و آنجا به فعالیت ادامه بدهیم. مدرسه دانشآموزان با نیازهای ویژه شهید هاشمی آمل اولین مدرسه من و محل تولد شغل آموزگاری و معلمی من بود. همچنین در این مرکز با راهنمایی اساتید بزرگی چون استاد مهدی عیسیپور، استاد عباس اسدی و استاد حسین آقابرازاده توانستم خودم را در قالب یک معلم پیدا کنم و با دانشآموزان با نیازهای ویژه این مرکز که در آن زمان ناشنوایان و دانشآموزان کمتوان ذهنی بودند ارتباط برقرار کنم.
وی درباره سوابق کاری درخشان خود به پانا میگوید که ابتدا هنرآموز رشته گرافیک کامپیوتری بچههای ناشنوا بوده و کمکم با دانشآموزان کم توان نیز ارتباط گرفته است. در این برهه زمانی نباید از تلاشها و کمکهای استاد مهدی عیسی پور بگذریم چرا که در مسیر پیشرفت کمکهای زیادی به من کردند و با دعوت استاد عیسیپور معاون اجرایی این مجتمع شدم و به فعالیت ادامه دادم اما بنا به دلایلی مجبور به مهاجرت به شهر تهران شدم و در شهر اسلامشهر و سپس به مجمتع آموزشی سروش منتقل شده و در این مجتمع با دانشآموزان جسمی حرکتی هم آشنا و با این دانشآموزان هم کار کردم.
اسماعیلی در بخش پایانی سخنان خود ضمن عرض تبریک و تهنیت بهمناسبت هفته معلم خاطرنشان کرد که امروز پس از ۱۳سال کار با این دانشآموزان به خودم افتخار میکنم که با دانشآموزان با نیازهای ویژه و دوستداشتنی آشنا شدم و به عنوان یک معلم در خدمت آنها هستم. همچنین همیشه سعی میکنم با دانشآموزان خودم دوست باشم و در جهت پیشرفت در جامعه به آنها کمک کنم.
ارسال دیدگاه