محمد میلانی*

روز تداعی دردها و دغدغه‌ها

دانشجو- به معنای عام کلمه یا هر دانشجویی در هر کشور و قاره‌ای- روزی را که در تاریخ معاصر اغلب کشورهای جهان به نام خودش خلق کرده، این سعی را نیز بر مبنای همه شناخت‌ها و بنیان‌فرهنگی قومی- میهنی خودش داشته است که عنصر آگاهی را به عنوان پایه اصلی و اصیل این اتفاق بسیار مهم قرار بدهد.

کد مطلب: ۹۷۴۲۵۹
لینک کوتاه کپی شد

از این روی است که روز دانش‌آموز حساسیت‌های خاص روز دانشجویی را هیچ‌وقت نداشته و ندارد و از سوی دیگر همین دانشجویانی که برای نمونه در یک مقطع تاریخی وارثان اصلی این نوع از آگاهی پویا به نام روز دانشجو هستند، به محض گسست از محیط آکادمیک و تبدیل آنها به یک فعال حرفه‌ای در مشغله‌های زندگی روزمره، سعی می‌کنند هر چقدر بتوانند در مناسبات اقتصادی، ‌سیاسی، ‌فرهنگی و... اثرگذار باشند.

بر همین مبناست دانشجویانی که در کشور ما نیز فارغ‌التحصیل می‌شوند از این رهگذر تلاش می‌کنند تا پویایی و انرژی خاستگاه دانشجویی را بتوانند در محیط جدید متعالی خود بر مبنای تفکر ایرانی- اسلامی مستقر کنند. پس از این روی است که هرساله دانشجو و روزش به اندازه کل فرآیندهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی یک ملت در طول یک سال اهمیت صدچندان دارد.

اما دانشجوی امروز ما در خاستگاه ملی و ایرانی مختص ذات اجتماعی و فرهنگی ما با آنچنان بحران‌ها و انتقادهای تند و گزنده‌ای مواجه بوده و هست که بی‌هیچ تردید می‌توان گفت که با سختی بسیار فراوان، محال است که بتواند بر کلیه مشکلات و بحران‌های موجود جامعه ایرانی چیره شود یا بتواند دست‌کم از چکیده‌های تجربیات آن بحران‌های بزرگ چراغی برافروزد که در این کوره‌راه‌ها بار دیگر نوید رشد و توسعه و تعالی علمی- معرفتی مختص به وجود ایرانی را بتوانیم بشنویم؛

به بیان دیگر با اینچنین پرسش‌های جدی در آستانه روز دانشجو و در واپسین سال‌های قرن سیزدهم شمسی مواجه می‌شویم که چه وظایفی بر شانه‌های دانشجویی دردمند و دغددغه‌دار ایرانی، نماینده راستین و اصیل جامعه فرهنگی ایران در روزهایی اینچنین که هیچ قلمی نمی‌تواند توصیفش- یا مغز پرمدعای روشنفکری تحلیلش- کند، سنگینی می‌کند؟ الف) دانشجوی ایرانی همین حالا تاوان‌کش اجتماع بزرگ ایرانی است که سرانه مطالعه‌اش از مرز 18 دقیقه در روز تجاوز نکرده و نمی‌کند. اگر مطالعات و خوانش‌های همین قشر بزرگ در حال تحصیل ما نباشد معلوم نبود که از کجا بنا بود ثانیه و دقیقه بیرون می‌کشیدیم؟

در چنین جامعه‌ای است که هرگونه فکر سیاسی، ‌ادعای فرهنگی بودن یا شدن، به شوخی تاسف‌بار و تلخی شباهت دارد که گویی همه باهم یا هر دولتمردی با مردم چنین مزاح‌هایی را می‌کند.

ب) دانشجویی که هزینه‌های بس کلانی را از درآمد خودش، ‌پدرش به شرکت‌های تولیدکننده پایان‌نامه و مقاله و انواع و اقسام کارهای کلاسی و درسی پرداخت می‌کند دقیقا درحال شکل گرفتن در نسلی از کارشناسان و مدیران و... است که گاهی از ادای ساده‌ترین اسامی یا خواندن معمولی‌ترین اصطلاحات رشته مورد تحصیلش عاجز هستند واقعیتی که در کمال تاسف آنچنان سطحی و از جنس میان‌مایگی و روزمرّ‌گی است که حتی به عنوان معضلات دانشجویی و روز دانشجو آدمی از بیان‌شان تاسف می‌خورد.

ج) دانشجویی که از هم‌اکنون در درآوردن صدای ترسناک طبل بیکاری پیش‌قدم شده و منتظر آن است که در طرفه‌العینی همه مشکلات زندگی‌اش حل شود و میان پایان عمر دانشجویی و آغاز زندگی کاری‌اش هیچ فاصله‌ای نباشد، آنچنان سربار بزرگی برای اجتماع ایرانی خواهد بود و هست که حتی کوچک‌ترین جرقه‌های تعهد از برای کوشش و تلاش به منظور رشد و بالندگی ایران مجال به دنیا آمدن را نیز نخواهد داشت.

اینچنین است که چنین مسائلی ساده و حتی پیش افتاده که روزگاری نه‌چندان پیش و نیز همین روزها گفتنش در جمع دلواپسان و دل‌نگرانان دروغین خنده و تمسخرشان را به همراه داشت. این روزها از تاسف‌بارترین و لاعلاج‌ترین بیماری‌های اجتماعی و اقتصادی و امنیتی کشور محسوب می‌شود.

بگذریم؛ روز دانشجو نه خجسته است و نه روزی برای عزاداری و بر سر و سینه زدن. روز احترام به همه آن دانشجویان بزرگی است که در برابر ظلم و ستم حکومت پهلوی، با تکیه بر نیروی تعقل و آگاهی به پا خاستند تا به همه ایران و ایرانیان بگویند که دیرینه‌شناسی نهضت و سنت خودآگاهی در ایران، دوران رخوت و توقف تمدنی خود را می‌گذراند.

روز دانشجو روز تداعی همه دردها و دغدغه‌هایی است که در مجموع راز و قصه غم‌بار عقب‌افتادگی ما را سال‌ها و دهه‌ها است که به تصویر می‌کشد. در این راستا اگر این چند مثال و علت‌های بسیار ساده، گویا و درعین حال عجیب برای بیان انتخاب شد دقیقا مراد این بود که شأن عمومی دانشجویی در ایران تا به این حد تنزل یافته است و دردمندانی از جنس و رنگ دانشجو خون دل می‌خورند تا چراغ خانه دانشجویی را به سختی اما آبرودار روشن نگه دارند. به امید روزی که دانشجو به شأن و شوکت سابقش آنچنان برگردد که نماینده‌ای بزرگ و لایق از برای جامعه‌ای بزرگ و سلامت در مناسبات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و علمی ایران عزیزمان باشد.

*روزنامه‌نگار

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار