رازگشایی از قتل پسر 6 ماهه بعداز 32 سال

تهران (پانا) - مرد میانسال همراه همسرش با حضور در دادسرای جنایی تهران از خواهرش و همسر او به اتهام قتل پسر شش ماهه‌اش بعد از 32 سال از جنایت شکایت کردند.

کد مطلب: ۹۶۳۲۴۷
لینک کوتاه کپی شد
رازگشایی از قتل پسر 6 ماهه بعداز 32 سال

به‌گزارش جام‌جم، مرد 55 ساله‌ای با حضور در شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران از خواهرش و شوهر او به اتهام کشتن پسر شش ماهه‌اش به نام ابراهیم در خانه‌شان در محله یافت‌آباد تهران شکایت کرد.
همزمان با ثبت اظهارات این مرد، همسرش نیز در جریان تحقیقات قضایی گفت: من و همسرم پسر شش ماهه‌ای به نام ابراهیم داشتیم. 32 سال قبل و در اسفند 1366 ما در کرج زندگی می‌کردیم. برای چند روزی چون شوهرم در تهران کار داشت، ما نیز از کرج به تهران آمدیم و در خانه خواهرشوهرم مهمان شدیم. بعدازظهر یکی از روزهای اسفند همان سال پسرم در کنج اتاق خوابیده بود. خواهرشوهرم همراه همسرش با هم در اتاق حرف می‌زدند. من‌هم به آشپزخانه رفتم تا برای پسرمان شیرخشک درست کنم تا وقتی بیدار شد به او بدهم.

او افزود: حتی از آنها خواستم که مراقب فرزندم باشند. دو دقیقه‌ای نگذشته بود که ناگهان صدای جیغ فرزندم را شنیدم و سراسیمه از آشپزخانه به اتاقی که او خوابیده بود، رفتم. خواهرشوهرم پسر شش ماهه مرا بغل کرده و تکان می‌داد. شوهرش نیز کنار او ایستاده بود، هردوی آنها رنگ به رخسار نداشته و دستپاچه شده بودند. به آنها گفتم بچه‌ام را لگد زده‌اید که توجهی نکردند و گفتند نه بچه یکدفعه بیدار شد و گریه کرد. به من گفتند برو شیرش را بیاور و به فرزندت بده تا آرام بگیرد.

پسرم بعد از خوردن شیر، دچار حالت تهوع شد. مدام خواهرشوهرم می‌گفت، خوب می‌شود. چند ساعتی که گذشت شوهرم از سرکار به خانه آمد. موضوع بدحال شدن بچه را به او گفتم و ابراهیم را به بیمارستان بردیم که پزشک برایش شربت و دارو نوشت. به خانه بازگشتیم و شربت را به پسرم دادم. بچه آرام و قرار نداشت و گریه می‌کرد.

شاکی ادامه داد: ساعاتی بعد دیگر صدایش در اتاق نیامد و گمان کردم پسرم خوابیده است. من‌هم خوابم برد اما صبح که بیدار شدم، دیدم خواهرشوهرم و شوهرم صبحانه می‌خورند. سراغ پسرم رفتم که دیدم مگس روی پلکش رفته اما پلک او تکان نمی‌خورد. ترسیدم و سمتش رفتم. بدنش یخ شده و نفس نمی‌کشید و همان‌جا متوجه شدم او فوت شده است. در حیاط خانه خواهرشوهرم پسرم را غسل دادم و در گورستان یافت‌آباد او را دفن کردیم. بعداز مرگ پسرم حال و روز من و شوهرم بد بود.

یک هفته بعد از مرگ پسرم خواهرشوهرم به خانه‌مان در کرج آمد و مدعی شد که چون من شیرخشک به او داده‌ام حتما شیرخشک فاسد بوده و باعث مرگ پسرم شده است. در این سال‌ها هر چند فرزند‌های دیگر آوردم اما باز نبود ابراهیم را حس می‌کردم. 32سال از ماجرای مرگ پسر شش ماهه‌ام گذشته است تا این‌که چندی پیش زمانی‌که من و دخترم در روستا بودیم با خواهرشوهرم براثر اختلافی که با او بر سر ملک و زمین داشتیم، دعوایمان شد.

او در عصبانیت اعتراف کرد که 32 سال قبل پسرم را کشته است. او حتی قسم خورد که راست می‌گوید. با شنیدن این حرف‌ها شوکه شدم. او رفت و من ماجرا را به شوهرم و بقیه اعضای خانواده گفتم و اکنون از خواهرشوهرم و شوهر او بابت قتل عمد پسر شش ماهه‌ام شکایت دارم.
با دستور قضایی قرار شد از شاهدان ماجرا که موضوع جنایت را شنیده‌اند، تحقیقات قضایی لازم انجام گیرد. پرونده نیز برای تحقیقات تکمیلی در دستور کار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار