عشق معلمی فراتر از مرزهای مادی

معلمی که به دانش آموزانش ماهیگیری یاد می دهد

تبریز ( پانا ) - گاهی عشق معلمی فراتر از مرزهای مادی، در روستاهایی محروم و صعب العبور در دل مردی نقش می بندد. این مرد شغل پردآمد خود را به خاطر علاقه به معلمی رها کرده و معتقد است موهبت بزرگ الهی نصیبش شده است.

کد مطلب: ۹۱۵۷۷۰
لینک کوتاه کپی شد
عشق معلمی فراتر از مرزهای مادی

این بار معلم داستان ما مردی عاشق است که عشق را فراتر از مرزهای مادی در محروم‌ترین روستاها معنی کرده است. او علیرغم داشتن شغلی پردرآمد به واسطه‌ حرفه‌ای که در آن مشغول به کار بود، سال 82 به شغل معلمی روی می‌آورد و از همان ابتدا قدم در قریه‌های محروم و صعب‌العبور می‌گذارد و در آنجا زندگی می‌کند و در عصر تکنولوژی در روستایی که محرومیت بر چهره آن نقش بسته است، قهرمان کودکان معصوم می‌شود.

التماس اکبرنژاد، اهل شهرستان خدا آفرین، مصائب و مشکلات معلمی را به شیوه عاشقان، به جان خریده و به دفعات در گردنه‌های برفگیر روستاها با حیوانات دست و پنجه نرم کرده است.

او متولد سال 1359، دارای مدرک کارشناسی زبان انگلیسی است و 16 سال سابقه خدمت در مقطع ابتدایی را دارد.

معلم نمونه استانی از منطقه خداآفرین در خصوص خاطرات تلخ و شیرین دوران معلمی خود می‌گوید: معلمی سرشار از خاطرات تلخ و شیرین است. وقتی مواد خامی منتج به نتیجه و تبدیل به محصول می‌شود و لبخند رضایت در چهره‌های معصوم دانش‌آموزان نقش می‌بندد، شیرین‌ترین خاطره یک معلم محسوب می‌شود.

بنده مدت ۵ سال تدریس دو روستا را با فاصله ۲ ساعت از هم بر عهده داشتم و مجبور بودم به صورت رفت و برگشت ۸ ساعت با پای پیاده طی مسیر کنم. در فصل پاییز همیشه رفت و برگشتم به تاریکی بر می‌خورد. یک روز در یک هوای پاییزی و برفی موقع برگشت گرگ‌های درنده به سویم یورش آوردند، خیلی مرعوب و مخوف شدم. لاجرم به بالای درختی پناه بردم به زحمت و سختی به واسطه‌ تلفن همراه با اهالی روستا تماس گرفتم و از آنها استمداد و استعانت طلبیدم. رسیدن اهالی قریب به ۴ ساعت طول کشید. سرمای شدید از یکسو و رعب و وحشت از سوی دیگر بدنم را منجمد کرده بود به طوری که پس از پایین آمدن از درخت و روشن کردن آتش پس از چند ساعتی یخم آب شد هنوز که هنوز است با یاد آوری آن صحنه ترس بر من غلبه می‌کند.

وی در خصوص ابتکارات دوران معلمی خود توضیح داد و افزود: البته بنده خودم را یک محصل ساده تلقی می‌کنم اما می‌توانم بگویم معلمان و مدرسه باید خود را با سند تحول همسو کند. ارایه پاسخ‌های کهنه به سوالهای جدید دانش آموزان اجحاف بزرگی در حق آنهاست. ما به جای اینکه به آنها ماهی بدهیم باید ماهیگیری یاد بدهیم. بنده در درس‌پژوهی جشنواره‌های دانش‌آموزی طرح‌های کرامت، پروژه مهر و الگوهای برتر تدریس فعالیت و رتبه‌های برتر منطقه‌ای و استانی کسب کردم. ناگفته نماند که بنده یک قطعه پازل یا یک بازو و ضلع موفقیت هستم و افراد مختلفی از جمله اداره، مدرسه، همکاران و اولیا نیز در این امر سهیم و دخیل هستند. بنده معتقدم تنها و تنها ملاک ارزیابی کار معلم فراگیران او است وقتی دانش‌آموزان خود را در ابعاد مختلف و در قله‌های رفیع علم و دانش می‌بینم خوشحالی زاید الوصفی پیدا میکنم

وی در پاسخ به این سوال که «چه انگیزه برای انتخاب شغل معلمی داشتید»، گفت: از کودکی علاقه و اشتیاق زیادی به شغل شریف معلمی داشتم، علیرغم اینکه از شغل پر سودی نیز برخوردار بودم که در آن هزینه 1روز برابر با یک ماه حقوق معلمی بود، به خاطر علاقه‌ شدید بر همه‌ی آنها چشم بستم و این موهبت بزرگ الهی بود که نصیب اینجانب شد.

اکبرنژاد با بیان اینکه امیدوارم که نوع نگاه‌ها به آموزش و پرورش بالاخص معلمان عزیز تغییر یابد، افزود: در هزاره‌ سوم عظمت یک کشور به داشتن استحکامات مرزی، ذخایر و منابع زیر زمینی، کارخانه‌ها و بانک‌ها نیست سرمایه‌ ما همین آموزش و پرورش و دانش‌آموزان و فرهنگیان است. موتور محرکه‌ کشورمان معلمان هستند که سنگ بنای توسعه در ابعاد مختلف بر عهده‌ آنهاست و این امر محقق نخواهد شد مگر با تغییر نگاه به آنها. معلمان از نظر معیشت خیلی در رنجند غرورشان در جامعه در حال خدشه‌دار شدن است.

معلم نمونه آذربایجانی معتقد است، باید جایگاه معلمان به‌روز شود و این مستلزم عنایت و توجه و نگاه ویژه به این قشر زحمت‌کش است. امیدورام روزی برسد که فرهنگیان تنها دغدغه‌شان حضور در کلاس باشد و با فراغ بال و آسودگی خاطر به تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم بپردازند.

وی ادامه می‌دهد: یکی از رموز و شاخصه‌های معلمی این است که همیشه خود را یک محصل تلقی کند و خود را نیازمند یادگیری ببیند. یک معلم خوب باید از جنس همین دانش‌آموزان باشد و پابه‌پای آنها به یادگیری گام بردارد. ما حق نداریم به دانش‌آموزان به دید یک انباری نگاه کنیم و مطالب منسوخ و کهنه را به خورد آنها بدهیم. ما باید آنها را غرق تفکر کنیم و دریچه‌های تفکر، تعقل ، خلاقیت را در آنها باز کنیم تا خودشان حقایق را کشف کنند. معلمی که خود مطالعه نداشته باشد مسلما دانش‌آموزان آن همیشه دانش‌آموز خواهد ماند.

این معلم نمونه در پایان گفت‌و‌گو این شعر را می‌خواند:

هر شب از آینه ها می‌پرسم به کدامین شیوه وسعت نام خدا را بکشانم به کلاس

بچه‌ها را ببرم تا لب دریاچه عشق

غرق دریای تفکر بکنم

گفت‌و گو از رضا عبدزاده

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار