محمد مهاجری*

اگر به هیچ آماری اعتماد نکنیم ...

چندی بعد از واقعه 8 شهریور 1360 یکی از دوستان که در نهادی انتظامی فعالیت می‌کرد، یک روز قبل از ساعت 7 صبح با من تماس گرفت و گفت دقایقی پیش آقای... در انفجار اتومبیلش، پودر (این اصطلاح را او به کار برد) شد.

کد مطلب: ۱۰۲۹۸۱۸
لینک کوتاه کپی شد

طبیعتاً در حال و هوای آن روزها شنیدن چنین خبری هولناک می‌نمود. ساعتی بعد که از خانه به محل کار رسیدم بلافاصله رادیو را روشن کردم. این جمله را شنیدم که «جلسه با حضور 180 نماینده رسمی است». کسی که این جمله را ادا کرد همان فردی بود که دوست سحرخیز من خبر از «پودر» شدنش داده بود.

در محله قدیمی ما مغازه‌داری بود که ویژگی شاخص‌اش رادیوی کوچکی بود که همیشه به همراه داشت و معمولاً صبح‌ها و شب‌ها آن را کنار گوشش قرار می‌داد. هنگامی که وارد مغازه‌اش می‌شدی متوجه حضورت نمی‌شد و برای اینکه کالای مورد نیازت را سفارش بدهی، باید دقایقی تحمل می‌کردی، رادیو را کنار می‌گذاشت، بخشی از خبرها و تحلیل‌هایی را که از بی‌بی‌سی شنیده بود بازگو می‌کرد و مجدداً وارد معامله می‌شد. موقع نقل خبر و تحلیل، عادتش تکان دادن سر به معنای وخیم بودن اوضاع بود. یک ترجیع بند هم داشت: «رادیو، تلویزیون مملکت که واقعیت‌ها را نمی‌گه».

این دو قصه را از آن جهت بیان کردم که نسل جوان امروزی ما بداند آنچه در فضای مجازی می‌بیند و مضمونش زیر سؤال بردن همه چیز است یا خبرهایی منتشر می‌شود که اصلاً واقعیت ندارد، مربوط به الان نیست. 30- 40 سال قبل هم چنین دنیایی وجود داشت. درست است که حجم اطلاعات و اخبار کمتر بود و سرعت کنونی را نداشت اما گستره آن خیلی کمتر از امروز نبود. ویروسی به‌نام کرونا وارد کشور شده و عده‌ای را بیمار کرده و متأسفانه گروهی از هموطنان ما را به کام مرگ برده است. نخستین قربانیان بیماری در سه شهر قم، رشت و تهران ساکن بودند. زمان ورود ویروس هم اواخر بهمن ماه است اما نشانه‌های بالینی آن از هفته اول اسفند خودنمایی کرده و در 18 روز اخیر خبر اول رسانه‌های ایرانی به این موضوع اختصاص یافته است.

با شروع بیماری که پزشکان آن را جدی و بحرانی تلقی کردند بخشی از لوازم مانند ماسک و مواد ضد عفونی پر تقاضا شد. طبیعت بازار این است که با افزایش تقاضا و ثبات عرضه، قیمت بالا می‌رود. البته احتکار و سوء‌استفاده نیز به‌عنوان طبایع نفسانی، میدان پیدا می‌کند. از طرفی برخی ضعف‌های مدیریتی که در چنین مواقعی فرصت بروز می‌یابد، بحران را فراگیر‌تر می‌کند. جنگ روانی همین جاست که جان می‌گیرد و بازار شایعه داغ می‌شود. در مورد کرونا شانس آوردیم که دامنه آن اروپا و امریکا را هم گرفت وگرنه با خبرسازی‌های محیر العقولی مواجهه می‌شدیم که گاهی برای محو تأثیر آنها باید زمان زیادی صرف می‌گردید. بلافاصله بعد از شایعه‌ها سیاه نمایی آغاز می‌شود.

برای این کار هر بهانه‌ای می‌تواند آغاز مناسبی باشد. مثلاً اینکه رئیس دولت اعلام می‌کند از شنبه شرایط عادی می‌شود اما در همان حال مثلاً فلان کانال تلگرامی نوشته که در بهمان شهر، چند نفر بر اثر کرونا جان باختند. گزاره‌ای که از این دو عبارت ساخته می‌شود اینکه: «عجب مملکت بی‌در و پیکری است.» دیروز یکی از همکاران خبرنگار خبر داد که می‌خواهد به بیمارستان اصلی شهر... برود و از اوضاع بیماران آنجا گزارش تهیه کند. روشی که مد نظرش بود مصاحبه با همراهان و بستگان بیماران بود.
از او پرسیدم آیا برای تهیه گزارش به منبعی غیر از بستگان دسترسی دارد؟ اگر پاسخ منفی است نیاز به تهیه گزارش وجود ندارد. می‌توان اظهارات نماینده محترم این شهر را که به احساس قومی هم آمیخته است بدون کم و کاست منتشر کرد و این همه زحمت و پذیرفتن خطر حضور در بیمارستان ضرورت ندارد.

برای تهیه گزارش تحقیقی، احساسات باید چند قدم عقب‌تر حرکت کند اما متأسفانه آنچه در فضای مجازی حتی به قلم برخی روزنامه نگاران حرفه‌ای انتشار می‌یابد از دالان احساسات می‌گذرد و احساسات، زمینه را برای پذیرش هر دروغ و شایعه و سیاه نمایی فراهم می‌کند.
گروهی از دوستان رسانه‌ای من مانند مغازه‌داری که ذکرش رفت، گوش خوابانده‌اند که تلویزیون اینترنشنال و شبکه من و تو چه می‌گوید بعد می‌خواهند اخبار آن رسانه‌ها را با مسئولان وزارت بهداشت چک کنند و چون مثلاً عدد تلفات با هم نمی‌خواند، سری تکان می‌دهند و قضاوت می‌کنند که دولت شفاف نیست و...
پرسش مهمتر اینکه اگر به هیچ آمار و اطلاعات و خبری اعتماد نکنیم و این بی‌اعتمادی را دستمایه سیاه نمایی قرار دهیم، کدام رسانه‌ای به درد زنده بودن می‌خورد پس تعطیل کنیم و برویم در خانه بمانیم!

*روزنامه‌نگار

منبع: ایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار