کمبود تصاویر از جنگ ۱۲ روزه، خلأ بزرگ در ثبت تاریخ معاصر است
تهران (پانا) - مجید عسگریپور در هفتمین کارگاه «زندگی در جنگ» که پنجشنبه ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۴ در سالن مهر حوزه هنری برگزار شد گفت: ما کمترین تعداد عکس و تصویر را از جنگ ۱۲ روزه داریم و این خلأ، ثبت تاریخی ما را ناقص کرده است.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، هفتمین کارگاه «زندگی در جنگ» روز پنجشنبه ۲۲ آبانماه ۱۴۰۴ به همت خانه عکاسان حوزه هنری و با همکاری انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران، در سالن مهر حوزه هنری برگزار شد.این کارگاه به تبادل تجربه و نظر درباره عکاسی و روایتنویسی در شرایط سخت و بحرانهای جنگی اختصاص داشت و جمعی از اساتید و عکاسان برجسته کشور از جمله ساسان مؤیدی، گلستان جعفریان، امیر خلوصی، مجید عسگریپور، سعید فرجی، مجتبی کوچکی و علی رکاب در آن حضور داشتند.
از روز سوم جنگ، رسانهها بایکوت شدند
امیر خلوصی، عکاس و مدیر آژانس عکس ایسنا، با اشاره به دشواریهای عکاسی در شرایط جنگی گفت: وقتی از جنگ صحبت میکنیم ذهنها به سمت موشک و خاکستر میرود، اما عکاس جنگ دنبال نور است. در جنگ ۱۲ روزه فضای جنگ کاملاً نظامی بود و ما اجازه حضور مستقیم در میدان را نداشتیم. از روز سوم جنگ رسانهها بایکوت شدند و حتی حق خروج از خبرگزاری را هم نداشتیم. هیچ پروتکلی برای فعالیت رسانهای در زمان جنگ وجود نداشت و هرگونه تلاش برای مستندسازی با محدودیت مواجه بود.
وی افزود: بعدها متوجه شدم در سایر کشورها برای رسانهها در زمان جنگ مجموعهای از پروتکلها تدوین شده است، اما در کشور ما این موضوع نادیده گرفته شد. حتی گزارشها و عکسهای ما بهجای آنکه مورد حمایت قرار گیرد، موجب توبیخمان شد، چون گفته میشد عکسها باعث وحشت مردم شده است.
وی ادامه داد: قرار بود مجموعهای از این عکسها برای سفر رئیسجمهور به نیویورک به صورت کتاب منتشر شود، اما چون اجازه عکاسی داده نشد، این طرح هم نیمهتمام ماند.
جنگ تهران، قصه شخصی من شد
سعید فرجی، عکاس و مستندساز نیز با بیان تجربههای خود از عکاسی جنگ گفت: زندگی من سالهاست با عکاسی جنگ گره خورده است. از آفریقا تا سومالی و سپس جنگ ۳۳ روزه لبنان، همیشه سعی کردهام از دل تصویر، روایت بسازم. من به عکاسی مستند خبری علاقه دارم؛ جایی که عکسها بتوانند قصهای منسجم تعریف کنند.
وی درباره تجربه خود از جنگ اخیر در تهران گفت: من همیشه از بیرون به جنگ نگاه میکردم، اما وقتی جنگ به خانهام آمد، قصه شخصی من شروع شد. از آن زمان فهمیدم که باید آنچه را به دیگران یاد میدادم، زندگی کنم. در این مسیر یاد گرفتم که اگر میخواهم مردم به عکسهایم اعتماد کنند، باید با آنها زندگی کنم. من به عکسهایی که نگرفتم فکر نمیکنم؛ عاشق عکسهایی هستم که با سختی گرفتم. اگرچه هنوز رسانهای نداریم تا بتوانیم این روایتها را به مردم برسانیم.
روایت، مولود عکس است
گلستان جعفریان، روایتنویس، در این نشست از پیوند میان عکاسی و روایت سخن گفت: من عکاس نیستم، اما پیوندی عمیق میان عکس و روایت در زندگیام شکل گرفته است. مهمترین چیزی که به آن پایبندم، گوشدادن است؛ چون نویسندگی بدون گوشدادن ممکن نیست. به باور من، روایت، مولود عکس است. اگر برای یک عکس نتوان روایت نوشت، آن عکس میمیرد.
جعفریان با اشاره به تأثیر برادرش، محمدحسین جعفریان، در مسیر حرفهایاش گفت: برادرم با عشق به عکاسی زندگی کرد. تابستانها کار میکرد تا دوربین بخرد و بعدها با همان دوربین راهی جبهه شد. دیدن عکسهای او از جنگ برای من دریچهای تازه به جهان ادبیات و روایت گشود و باعث شد به مطالعه ادبیات جنگ در دنیا بپردازم.
پنجاه روز در تهران، دوازدههزار عکس از جنگ
ساسان مؤیدی، عکاس جنگ، با اشاره به نیمقرن فعالیت خود در حوزه عکاسی گفت: من از ۱۷ سالگی وارد عکاسی شدم و حالا نزدیک به پنجاه سال است که با دوربین زندگی میکنم. در دوران جنگ تهران، اجازه ندادند به جبهه بروم، اما در شهر ماندم و از همه چیز عکاسی کردم. در پنجاه روز، دوازده هزار و هفتصد و شصت عکس گرفتم. این کار سخت و فرساینده بود، اما هیچ اتفاقی در آن روزها نبود که از آن عکسی نگرفته باشم.
وی افزود: در میان خرابهها لحظات تلخ و در عین حال انسانی زیادی دیدم. بهیاد دارم کودکی را از زیر آوار زنده بیرون آوردند و من چند فریم از او گرفتم؛ این از زیباترین اتفاقاتی بود که در آن پنجاه روز رقم خورد. سالها بعد وقتی فیلم آن کودک را دیدم، دوباره گریه کردم. مجموعه عکسهای آن روزها بعدها در کتابهایی چون «تهران، پنجاه روز جنگ» منتشر شد.
ما چیزی برای ثبت در تاریخ نداریم
مجید عسگریپور، عکاس خبری، با بیان محدودیتهای شدید عکاسان در جنگ اخیر گفت: در این جنگ ۱۲ روزه، نسل جدید عکاسان خبری، تجربهای از عکاسی جنگی نداشتند، اما با شجاعت خود را به میدان رساندند. با این حال، ما بیش از آنکه نگران ثبت تصویر باشیم، نگران دستگیری یا توقیف دوربین بودیم. بارها شنیدم که میگفتند «دوربینت را میگیرم» و این برای ما دردناک است.
وی افزود: در شهرک شهید چمران، ۶۱ زن و کودک بیگناه شهید شدند، اما هیچ تصویری از آن نداریم. ما کمترین تعداد عکس و تصویر را از این جنگ داریم و این خلأ، ثبت تاریخی ما را ناقص کرده است. من بهعنوان یک عکاس دلم میسوزد که تنها توانستم ۱۰ درصد آنچه باید را ثبت کنم.
عکس، زبان ماندگار جنگ است
مجتبی کوچکی، عکاس و پژوهشگر، در پایان با تأکید بر اهمیت ترکیب روایت و تصویر گفت: برای کسانی که جنگ را ندیدند، تنها عکس است که میتواند آن را روایت کند. هیچ راهی جز تلفیق عکس و داستان وجود ندارد. تاریخ نشان داده که هرجا تصویر نبوده، روایت نیز ناقص مانده است.
ارسال دیدگاه