محمدرضا دلیر*
دایناسور ؛ همان همیشگی!
تهران (پانا) - فیلم «دایناسور» به کارگردانی مسعود اطیابی و تهیهکنندگی محمد شایسته، محصول سال ۱۴۰۳ است. این فیلم در ژانر کمدی قرار دارد و داستان فیلم حول محور دو دوست میچرخد که یکی از آنها به نام رضا دایناسور به کارهای خلاف مشغول است و مشکلاتی را ایجاد میکند که منجر به موقعیتهای کمدی میشود.

اثرات نبود پدر در خانواده با چاشنی طنز به نمایش درآمده است. شخصیتهای اثر متوجه میشوند که وقتی انگیزه باارزشی مثل خانواده داشته باشند باید برای تغییر تلاش کنند. اعتیاد و مصرف مواد شخصیتها همچنین برخی شوخیهای جنسی و فحشها باعث شده اثر برای زیر ۱۵ سال نامناسب باشد.
صحنههای درگیری با اراذل محل، استفاده از شوکر و صحنههای متعدد استفاده از اسلحه وجود دارد. در پایان اثر جلال تیر میخورد همچنین در صحنه دیگر افعی تلاش میکند جلال و رضا را از بالای برج پایین بیاندازد. تمام این صحنهها با طنز همراه بوده و ایجاد ترس نمیکند.
در طول اثر شخصیتهای معتاد زیادی نشان داده میشوند. فروش قلیون توسط شخصیتها و قلیون کشیدن نمایش داده میشود همچنین صحنههای استعمال مواد وجود دارد. رز، دختر رضا ساقی مواد مخدر است و پدرش در مراحلی او را همراهی میکند، هرچند در پایان فیلم رضا مواد را ترک میکند. شوخیهای جنسی نامشخص برای سنین پایین و فحشهایی مثل: اوزگل- الاغ- گور پدرت-زر نزن و....وجود دارد. صحنههایی از دیالوگهای اغواگرایانه جلال با افعی وجود دارد
دایناسور که فیلمنامه آن را امیر برادران نوشته، کاملا از دل کلیشههای آشنای سینمای کمدی بیرون آمده و روی آشنایی ذهنی تماشاگر با آن حساب ویژهای باز کرده است. با این تفاوت که قصه خود را ساده و سرراست روایت کرده و برای خنده گرفتن از تماشاگر کمتر به شوخیهای آنچنانی متوسل میشود! دایناسور خوب شروع شده، شخصیتهای اصلی خود (رضا و جلال) را معرفی کرده و شوخیهای بعضا بامزهای را خلق میکند که نمونه آن را در قلیان بردن رضا برای مهمانی لاکچری مشتریاش میبینیم. سپس قصه به نقطه عطف اول رسیده و پیچی به آن داده میشود. جایی که رضا به اجبار از طرف مدیر مجموعه مستر قلیان برای تست اعتیاد به آزمایشگاه فرستاده میشود.
نیمه میانی فیلم و شوخیهای آن بیشتر حول محور رابطه پدر و دختری رضا و رز میگذرد که موضوع قاچاق مواد مخدر نیز با محوریت پرویز و افعی به آن اضافه میشود. تلاش رضا برای نجات دخترش، موتور حرکت نیمه دوم دایناسور شده و شوخیهای زیادی هم حول محور آن شکل میگیرد که عموما کیفیت لازم را نداشته و تماشاگر را به ندرت میخنداند. جلال هم تیپ آشنا و تکراری وردست قهرمان به حساب میآید که گاه بده بستانهای خوبی با رضا داشته و محور تعدادی از شوخیهای نسبتا جذاب دایناسور است. فیلم هر چه به پایان نزدیک میشود، از بار کمدی آن کاسته و وارد فاز دیگری میشود. در این بین، تنها حضور مشاور املاک و زوج مسن است که سکانس فینال فیلم را نجات داده و لزوم تکرار در کمدی را به عنوان عنصری کلیدی یادآور میشود.
فیلمنامه ایرادات زیادی دارد و از انسجام لازم برخوردار نیست.شوخیها سطحی است و به خوبی پردازش نمیشوند. گاهی در «دایناسور» موقعیت به سمت کمدی پیش میرود، اما به دلیل دیالوگ ضعیف از مخاطب خنده نمیگیرد.
زوج امیر جعفری و پژمان جمشیدی یک ترکیب جدید است و کنار هم قرار گرفته تا از تکرار جمشیدی با سایر بازیگران جلوگیری شود و در عین حال مخاطب را به سینما بکشد. جعفری نقش تیپیکال یک رفیق را دارد که فقط به خود فکر می کنم، اما بازی او به مراتب از سایر بازیگران بهتر است. در عین حال حضور جمشیدی به فرمول ثابت در فیلمهای کمدی سطح پایین برای فروش و جذب تماشاگر شده است وگرنه همان نقش تکراری «تگزاس»، «هتل» و «دینامیت» در «دایناسور» نیز دیده میشود.
همچنین همان شوخیها که در سایر آثارمسعود اطیابی وجود داشته است در فیلم جدیدش نیز استفاده کرده، گویی دیالوگ و صحنههای کمدی تمام فیلم هایش یکی است و فقط کاراکترها تغییر میکند!
ارسال دیدگاه