شب یلدا آغاز چله امتداد گرما در سرمای جان افزا
مشهد(پانا)-گذرگاه زمان، هستند شبهایی که نه به خاطر طولانی بودنشان، بلکه به سبب سنگینیِ معناییشان در تاریخِ فرهنگ ثبت میشوند. شبی که خورشید برای بازگشت، لحظهای طولانیتر صبر میکند؛ شبی که گویی در آن، پرده میان دنیای زیسته ما و قلمرو اساطیر نازک میشود.
یلدا، نه صرفاً پایانِ روز، که آستانه ورود به خلوتِ زمستان است؛ لحظهای برای بازخوانی ریشهها و یافتن گرمای انسانی در برابر اولین خیزِ سرما. این شب، فرصتی است تا نه به تقویم، که به حکمتِ نیاکان بنگریم و دریابیم که چگونه سایه، همواره زمینهساز ظهور نور است.
شب یلدا، شبی است که تاریکی به بلندترین لحظه خود میرسد، اما درست در همان دم، نوید روشنایی تازه متولد میشود. این شب، گذر از طولانیترین سیاهی سال به سپیدهای امیدبخش است؛ نماد پیروزی نور بر ظلمت، و ماندگاری گرمای انسان در سرمای زمستان. ایرانیان از دیرباز، در آیینی سرشار از عشق، مهربانی و خرد، این شب را به یاد ماندگارترین جشن زمستان تبدیل کردهاند.
یلدا فقط یک سنت نیست؛ رویدادی است فرهنگی، فلسفی و معنوی. در گرمای کرسیها، در کنار انارهای شکوفا، هندوانههای سرخ و قصههای مادربزرگان، پیوند نسلها شکل میگیرد. این همنشینی آرام، درس ماندگاری و تداوم است؛ همان احساسی که در طول قرنها به ما آموخته: «حتی در تیرهترین شبها، امید صبحی تازه در راه است».
هر گوشه از آیین یلدا نماد معناست؛ انار، نشانه برکت و زایش است؛ هندوانه، یاد تابستان و شادی، که به سفر زمستان آمده؛ و حافظ، با غزلهای جاودانش، الهام دلهاست تا در این شب بلند، جان تازه گیرند.
اما در روزگار نو، هنگامی که فناوری و سرعت، مجال تأمل را از آدمی ربوده، پاسداشت چنین آیینهایی، ضرورتی فرهنگی و هویتی است. یلدا فرصتی است برای بازگشت به ریشهها، برای اندیشیدن به پیوند انسان با طبیعت، و برای یادآوری ارزش باهمبودن در میان غوغای تنهاییهای مدرن.
امروز رسالت ما آن است که همچون پدران و مادرانمان، چراغ این آیین را روشن نگه داریم؛ با شادی، مهر و خاطرهسازی. با روایتها، شعرها و تصویرهایی که نهتنها زمان را زنده میکنند، بلکه پیام جاودانهی یلدا را به فرداها میسپارند:
اینکه گرما در دلهاست، نه در فصلها، و تا زمانی که عشق و انسانیت در خانهها جریان دارد، زمستان هرگز سخت نخواهد بود.
ارسال دیدگاه