معلم دبستان پسرانهی هیأت امنایی فرهیختگان ؛
آموزش و پرورش، سرمایهگذاری برای ساختن جامعهای موفق و پایدار است
اصفهان (پانا) - معلم دبستان پسرانهی هیأت امنایی فرهیختگان گفت: دانشآموزانی که امروز علم میآموزند، فردا آیندهسازان ایران خواهند بود. آموزش و پرورش، سرمایهگذاری برای ساختن جامعهای موفق و پایدار است.

صبح زود به دبستان پسرانهی هیأت امنایی فرهیختگان نزدیک میشدم که چند دانشآموز کلاس چهارمی با شور و شوق از سرویس مدرسه پیاده شدند و با خنده به سمت حیاط دویدند. بوی عطر گلهای شمعدانی و فضای شاد مدرسه، حس دلنشینی در من ایجاد کرد.
با اجازه وارد اتاق مدیریت شدم. دیوارهای اتاق با عکسها، تقدیرنامهها و کاپهای قهرمانی پوشیده شده بود؛ نشانههایی از افتخار و تلاش دانشآموزان و کادر آموزشی. آقای مدیر، مردی خوشاخلاق و صبور، با روی خوش از من استقبال کرد. پس از معرفی خودم و ایدهی تهیه گزارش به مناسبت هفته معلم، او یکی از کلاسها را برای مصاحبه پیشنهاد کرد.
با هیجان به سمت کلاس رفتم. در کلاس را که باز کردم، نظم و تمیزی فضا توجه مرا جلب کرد. تخته وایتبرد در مقابل، میز معلم در گوشهی چپ و تابلوی دیتاشو بالای آن، نشانههایی از محیطی آموزشی و مدرن بود.
در حالی که محو زیبایی کلاس شده بودم، متوجه ورود معلم نشدم. خانم معلم کنار در ایستاده بود و با لبخند به من نگاه میکرد. با احترام سلام کردم، خودم را معرفی کردم .
خانم معلم که خود را معصومه زارع معرفی کرد، با مهربانی دعوت به همکاری را پذیرفت.
گفتوگو را شروع کردم .
زارع گفت:«۲۵ سال است که در آموزش و پرورش فعالیت میکنم و ۷ سال است در مدرسهی فرهیختگان پایهی چهارم را تدریس میکنم.»
او با لبخند ادامه داد:
«از کودکی به معلمی علاقه داشتم؛ بیشتر بازیهایم معلمبازی بود و مادرم اولین کسی بود که مرا در این مسیر تشویق کرد.»
زارع گفت:«دانشآموزانی که امروز علم میآموزند، فردا آیندهسازان ایران خواهند بود. آموزش و پرورش، سرمایهگذاری برای ساختن جامعهای موفق و پایدار است؛ نه تنها در علم و فرهنگ، بلکه در همهی بخشهای کشور.»
در پایان، با نگاهی پر از امید گفت: «دانشآموزان از معلمان خود الگوبرداری میکنند. بنابراین باید با رفتار، گفتار و حتی پوششمان چراغ راه آنها باشیم.»
مصاحبه به پایان رسید، اما دلم میخواست بیشتر در کنار این معلم پرانرژی بمانم و به حرفهای دلگرمکنندهاش گوش بدهم.
هنگام خروج از مدرسه، بچههایی را دیدم که با خنده و شادی در حیاط بازی میکردند. لبخندی زدم و یاد سالهایی افتادم که خودم در همین مدرسه درس میخواندم. با دلی سرشار از امید و ذهنی پر از ایدههای تازه، از مدرسه خارج شدم.
ارسال دیدگاه