بررسی جلوههای ادبیات پایداری در شعر قیصر امینپور
قیـصر؛ حماسهسرای مرثـیهخوان
تهران (پانا) - هنرمند بهعنوان بخشی تفکیکناپذیر از اجتماع، ناگزیر از روحیه غالب بر شرایط روزگار خود تأثیر میپذیرد و در جهت ادامه و تکامل آن روحیه گام بر میدارد. بدیهی است هر چه قدر این روحیه، انتشار بیشتری در لایههای اجتماعی پیدا کرده باشد، نسبت بیشتری با اثر هنری پیدا میکند و این انتساب، زمینه بازتاب جریانات اجتماعی را در هنر به شکلی کاملاً واقعی فراهم میآورد.
بهگزارش ایران، شعر از پیشروترین هنرهایی است که در وضعیتی مشابه با دیگر آفرینشهای هنری میتواند از روحیه غالب اجتماعی بیشترین تأثیر را بپذیرد و از همین رو است که میتوان حقیقتهای بازآفرینی شده را براحتی در شعر جستوجو کرد و اتفاقاً یکی از دلایل کارکردهای اجتماعی شعر از همین اصل نشأت میگیرد. بواقع از آنجا که هدف نهایی شعر، انتقال حقیقت است، ناگزیر شعر بیشترین توجه خود را به کنشهای حقیقی و بازتابهای ممکن آن معطوف میکند.
نظام نوپای ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز در کشاکش نیروهای انقلابی بود و به استقرار کامل حکومت خویش توفیق نیافته بود که گرفتار جنگ با عراق شد. وضعیت شعر فارسی در این سالها کمابیش به شعر انقلاب شبیه بود و با همان مشخصات. «آغاز شعر جنگ نیز مانند سایر بخشهای موضوعی شعر انقلاب، شعری است شعار زده، بیپروا و واجد موضوعاتی نظیر دفاع، حمله، ایثار، شهادت، جانبازی، رشادت و... که با ایدئولوژی و گفتمان دفاع شرافتمندانه تا سرجان، در پیوند نزدیک قرار دارد. از حیث قالب نیز، شعر جنگ تحولی نسبت به شعر انقلاب ندارد و تکرار همان قالبهای آغاز شده در شعر انقلاب (مثنوی، رباعی و دوبیتی، قصیده غزل و...) است و شعر نو سروده یا سپید سرودهای کمتر به چشم میآید.
جنگ در چند استان مرزی جنوبی و غربی اتفاق افتاده بود اما تجمع لشکری و مسیر اصلی حرکت ارتش عراق در جنوب کشور و استان خوزستان بود. ارتش عراق در کمترین زمان ممکن و در شرایطی کاملاً خارج از عرف قوانین بینالمللی، شهرها و ساکنان آنها را مورد هجوم و حمله خود قرار داد که نتیجه آن ویرانی شهرها و تعداد پرشمار شهیدان و آوارگی و بیخانمانی مردمانی شد که ناخواسته جنگ بر آنها تحمیل شده بود.
قیصر امینپور فرزند جنوب است و درست در سالهایی که شاکله شخصیتی او در هنگامه انقلاب رشد میکرد و قوام مییافت و در توسعه فرهنگ آن و پاسداری از ارزشهایش گام بر میداشت، جنگ در سرزمین مادری او آغاز شده بود. قیصر در چنین شرایطی با اولویت دادن به موضوع جنگ در شعر خود، گزارشگر واقعیتهای تکاندهنده جنگ شد. با مرور دو دفتر اول شعر قیصر میتوان این اولویت را در حجم غالب شعرهایی که در رابطه با جنگ منتشر کرده است، جستوجو کرد که بهعنوان نمونه در کتاب تنفس صبح از مجموع ۵۱ شعر منتشره، ۳۴ شعر در ارتباط با جنگ آمده است که نشان از تأثیرگذاری فوقالعاده این مقوله در شخصیت و شعر قیصر دارد. این موضوع را میتوان با حضور قیصر و دوستانش همچون سیدحسن حسینی، ساعد باقری و سلمان هراتی و شعرخوانی در جبههها و در جمع رزمندگان توأم کرد.
به هر شکل جنگ بهعنوان واقعیتی اجتماعی که در همه لایههای زندگی انسانها تأثیرگذار است و تغییراتی اساسی در آن ایجاد مینماید، در ایران به وقوع پیوست و ادبیات بهعنوان یکی از ارکان اجتماع، دگرگونی و تغییراتی را در شکل و محتوای خود پذیرفت که تقارن زمانی این پدیده با پیروزی انقلاب و شباهتهای ساختاری آنها، شباهتهایی ناگزیر را در رویکرد ادبی آن دو ایجاد کرد که از آن جمله میتوان به مضامین مشترک، واژگان مشترک، گزارش گونگی، فقر خلاقیت و شعارزدگی اشاره کرد.
با این توضیحات، بازتاب مسائل جنگ در شعر قیصر امینپور که بهعنوان یکی از چهرههای اصلی شعر جنگ محسوب میشود بسیار گسترده است، او در مقام شاعری که جنگ را از نزدیک و نه از روی گزارشهای خبری تلویزیون و رسانهها لمس کرده بود، تلاش خود را در جهت انعکاس و انتقال واقعیتهای جنگ که عموماً میتوان آن را ناشی از حس دینی، انقلابی و وطندوستی شاعر دانست متمرکز کرد. این تلاش، در شعر امینپور بازتابی قابل توجه و چندوجهی داشته است که در زیر به بخشهایی از آن خواهیم پرداخت.
ضرورت واقعنگری در شعر
آثار ادبی تاریـخ گویای رخدادهای اجتماعی هر جامعه محسوب میشود و شاید بتوان گفت دقیقترین و درستترین روایتهای اجتماعی و تاریخی را باید از متن آثار ادبی هر دوره نوشت. قیصر با درک درست رسالت تاریخی شعر، هم چنان که در هنگامه انقلاب ۵۷ و پیروزی آن هر چند به شکلی محدودتر، بازتاب دهنده واقعیتهای موجود بود، در آغاز جنگ و سالهای ادامه آن، در حوزه امکانی شعر خود به ثبت و ضبط واقعیتهای این پدیده فراگیر اجتماعی همت گماشت که بهطور خاص میتوان نتیجه این تلاش را در دو دفتر اول شعر او مطالعه کرد.
از عمدهترین تصاویر مشهود آن سالها میتوان به فضای جبههها و خط مقدم، شهادت رزمندگان، آوارگیهای مردم جنگزده، موشک بارانها، بمبارانهای هوای شهرها، تشییع جنازه شهدا و... اشاره کرد که از یک سو در تحریک اذهان عمومی و تشویق رزمندگان و افزایش روحیه مقاومت مؤثر واقع میشد و از دیگر سو امکان تحقیر و تضعیف دشمن را که مقاومت مذکور را غیرقابل باور میپنداشت، فراهم میآورد.
نوشیدن نور ناب، کاری است شگفت/ این پرسش را جواب، کاری است شگفت/ تو گونه یک شهید را بوسیدی؟/ بوسیدن آفتاب کاری است شگفت(در کوچه آفتاب/ ص۴۱)
و یا هیچ انگاری دشمن در این رباعی: بیداری و چشم تو به خوابی است شگفت/ آن نور که خوردهای شرابی است شگفت/ خفاش مگر خون تو بیند در خواب/ هر قطره خونت آفتابی است شگفت(همان/ص۴۲)
و نیز تصویری از جنگ شهرها: موسیقی شهر بانگ رودارود است/ رقاصه شهر آتش است و دود است/ بر خاک خرابهها بخوان قصه جنگ/ از چشم عروسکی که خون آلود است(همان/ ص۶۰)
و در مواقع تهدید دشمن و روحیه بخشی به رزمندگان: از گوشه چشم یک نظر اندازیم/ در خرمن دشمنان شرر اندازیم/ یا خصم، خود از دست سپر اندازد/ یا ما ز تنش، دست و سپر اندازیم(همان/ص۶۲)مهمترین گزارش عاطفی جنگ در شعر قیصر، در - شعری برای جنگ- متبلور میشود. بیگمان این شعر از بهترین نمونههای این مقوله است که شاعر در آن با استفاده از رویدادهای ملموس فضای جنگ، فضایی توصیفی از جنگ را به مخاطبان شعر خود گزارش میکند:اینجا/ وضعیت خطر گذرا نیست/ آژیر قرمز است که مینالد/ تنها میان ساکت شبها/ بر خواب ناتمام جسدها
خفاشهای وحشی دشمن/ حتی ز نور روزنهها بیزارند/ باید تمام پنجرهها را/ با پردههای کور بپوشانیم...(تنفس صبح/ص۲۲)
قیصر در این شعر، شهری را گزارش میکند که فاجعهای انسانی در آن اتفاق میافتد و شاعر خود را ناگزیر از توصیف و تجسم این شهر میداند. در حقیقت شاعر بهعنوان مرثیهگوی این واقعیت، با آفرینش این شعر، مخاطبان خود را به اشتراک در تلخی این واقعیت فرا میخواند.
هرچقدر توصیف صحنههای جنگ در فضایی که غلبه احساس مخاطبان شعر را ممکن سازد در هیجانبخشی به جنگآوران و ترغیب مؤثر واقع شود و مخاطب بیشتری در عرصه جنگ داشته باشد، گزارشهای برخاسته از حقیقتهای جنگ و توصیف مشاهدهای آنها در هنگامه مذکور از اقبال کمتری برخوردار است و ارزش این گزارشها درست از زمانی شروع میشود که جنگ تمام شده باشد اما این شعر امینپور از همان سالهای پیروزی بر سر زبانها افتاد و پس از خاتمه جنگ و فروکش کردن گزارشهای احساسی از آن نیز هم چنان مخاطبان خودش را حفظ میکند.
ورود مؤلفههای عرفانی وحماسی در شعر
در ریشهیابی این رویکرد میتوان با بهرهگیری از دیدگاههای روانشناسی، تأثیرگذاری واقعیت بیرونی جنگ و حقیقتهای پیرامونی آن بر شخصیت شاعر و شعور شعری او را عاملی تأثیرگذار در ابراز رفتار مذکور عنوان کرد. جنگ، عرصه تقابل مرگ و زندگی است و طبیعتاً انتخاب چنین شرایطی، فراهم کردن تمهیداتی روحی و روانی را ایجاب میکند. هرچند در ابتدای ظهور شعر جنگ، ناگزیری شاعران از توصیف مستقیم صحنهها که ناخودآگاه واقعیتهای ملموس جنگ مثل ابزار نظامی، اصطلاحات نظامی و رویدادهایی همچون شهید شدن رزمندگان، پیروزی بر دشمن، تصرف خاک کشور و... را در برمیگرفت موجبات تسری نوعی رفتار ابتدایی حماسی در شعر جنگ شد اما با سپری شدن سالهای ابتدایی جنگ این جریان، عمق پیدا کرد و مؤلفههای شاخصتری را برای انتقال مفاهیم مذکور کشف کرد.از دیگر سو هم چنان که شعر انقلاب محصول انقطاع شعر پیش از خود نبوده است، مقولهای هم چون نگرش عرفانی که طی چند قرن بهعنوان یکی از اصلیترین زمینههای شعر کلاسیک ما مطرح بوده است در شعر انقلاب و بخصوص جنگ وارد شد که مشخصههای ذاتی جنگ و رویکرد اعتقادی انقلاب، عملاً ورود این پیش زمینه را در شعر جنگ بیشتر
تقویت میکرد. مشخصههایی هم چون نبرد در راه خدا، توجه به آداب و آیینهای مذهبی از قبیل دعاها، نماز شب، ایثار، شهادت و لقاءالله میتوانستند نزدیکترین وجوه ممکن به عرفان باشند که شاعر با ناگزیری از توصیف آنها، پوششی عرفانی در شعر خود ایجاد کند.
زمان آگاهی شاعر و ضرورت غلبه هیجان در رویدادهای اجتماعی، شعر قیصر را ناگزیر از آمیختگی با عناصر حماسی مینماید و این ضرورت چنان از اهمیت برخوردار است که شاعر به مدد مؤلفههای عرفانی، حتی در وصف شهیـدان نیز از لحنی حمـاسی استفاده مینماید و مرگ را از چشماندازی حماسی عرفانی به تماشا مینشیند:
گفتم که چرا دشمنت افکند به مرگ/ گفتا که چو دوست بود خرسند به مرگ/ گفتم که وصیتی نداری؟ خندید/یعنی که همین بس است: لبخند به مرگ (در کوچه آفتاب/ص ۵۳)
دیدار تو را به شوق خواهم کوشید/ چون جامه تازهایت خواهم پوشید/ گر آتش صد هزار دوزخ باشی/ ای مرگ تو را چو آب خواهم نوشید(همان/ص۳۷)
هرچند رفتار حماسی شعر این دوره از انقلاب در شعر بسیاری از شاعران، منحصراً به استفاده از واژگانی هم چون: جوشن، سنگر، سمند، مصاف، رخش، پیکار، فنا، سپاهیان، کارزار، گل سرخ، خون، رویین تن، میدان، لاله و... خلاصه میشود اما در شعر قیصر روندی تکامل یافتهتربه چشم میخورد که برخوردار از تغییر آهنگ کلام و دایره وسیع و تازهتر واژگان است و این همه شعر او را متمایز میکند:شب عبور شما را شهاب لازم نیست/ که با حضور شما آفتاب لازم نیست/ در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است/ برای چیدن گل، انتخاب لازم نیست(همان/ص۲۷)
از دیگر سو قیصر با بهرهگیری از نظام عرفانی شعر فارسی و در پرتو بیانی هنری، آرمانهای اعتقادی جنگ را در شعر خود اعلام میکند. در این نظام است که قیصر، شهادت را بهانهای برای دیدار حق میداند و شهید را حقیقتی جاودانه عنوان میکند و اشتیاق به شهادت رزمندگان را از این جاودانگی میداند.
ای خوشا خروشیدن، جاودانه جوشیدن/ همچو رود ناآرام، زین کرانه کوچیدن/ ای خوشا ز خود رفتن، مست خلسهای خونین/ سرخوش از سماعی سرخ، عارفانه رقصیدن...(تنفس صبح/ص۴۲)خوشا رقص مردانی از آینه/ سواران میدانی از آینه/ خوشا رفتن از خود، رسیدن به خویش/ سفر در خیابانی از آینه/ همه غرق حیرت ز دیدار خویش/ در امواج طوفانی از آینه/ درآغاز آیینه بودیم و باز/ بیابیم پایانی از آینه(آینههای ناگهان/ص۱۴۷)
یکی از وجوه اصلی جنگ در شعر قیصر، ستایش شهادت اسـت و در بـسیاری از شعرهای او میتوان این رفتار معنوی و عارفانه را به روشنی به تماشا نشست. شدت بار عاطفی انتقال چنین درونمایههایی در شعر قیصر و سادگی و صمیمیت زبان این انتقال، شعر او را از جایگاهی ممتاز که در شعر دیگر شاعران کمتر مشاهده میشود، برخوردار میکند:
دیوار!/ دیوار سرد و سنگی سیار!/ آیا رواست مرده بمانی/ در بند آن که زنده بمانی؟/ نه!/ باید گلوی مادر خود را/ از بانگ رودرود بسوزانیم/ تا بانگ رود رود نخشکیده است/ باید سلاح تیزتری برداشت/ دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست...(تنفس صبح/ص۲۶)
شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم/ اگر چه وا نکند، دستکم دری بزنیم/ تمام حجم قفس را شناختیم، بس است/ بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم/ اگر چه نیت خوبی است زیستن اما/ خوشا که دست به تصمیم بهتری بزنیم(تنفس صبح/ص۴۳)
قیصر با وام گرفتن مصالح شعر عرفانی و کلاسیک و تدوین شاعرانه آنها، ستایش خود را از شهادت وانمود میکند:
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است/ ساحل بهانهای است، رفتن رسیدن است/ تا شعله در سریم، پروانه اخگریم/ شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است (آینههای ناگهان/ص۱۴۹)
ایجاد شباهت میان وقایع جنگ و فاجعه کربلا
زمینههای اعتقادی انقلاب و پیوند عمیق مذهب با ملیت در این برهه از تاریخ از یکسو و استفاده از ظرفیتهای حماسی و نوستالژیک فاجعه کربلا که موید آزادی خواهی و دین مداری شیعیان است و بالقوه میتواند دستمایه شاعران جنگ قرار گیرد، از سوی دیگر، واسطهای برای گسترش این پیوند در شعر گردید و شاعران با توجه به این سرمایه معنوی، الگویی سیاسی مذهبی را بهعنوان رویکردی کیـفی در شعـر تعریف کردند. قیصر امینپور این سرمایه تاریخی را که در آیین انقلاب، زمـینه ساز حـرکت و تأثیرگذاری فوقالعادهای شده بود، در شعر خود وارد کـرد و با تشبیه کردن برخی وقایع انقلاب و جنگ به فاجعه کربلا، تحولی کیفی در شعر خویش ایجاد کرد.
حرکت و توجه جدی قیصر به این پیام تاریخی، از اشاراتی مستقیم در شعرهای دفتر «در کوچه آفتاب» شروع میشود و شاعر با بهرهگیری از این ارزش تاریخی و عقیدتی، ارزشهای هنری آفرینشهای شعری خود را به نمایش میگذارد که البته در این سیر با پرهیز از سطحینگری و شعارزدگی، شعور شاعرانه خود را با مخاطبانش در میان میگذارد. مجموعه «در کوچه آفتاب» از حیث رویکرد او به مسأله کربلا شاخصترین اثر اوست.
خود را چو ز نسل نور مینامیدند/ رفتند و به کوی دوست آرامیدند/ سیراب شدند زانکه در اوج عطش/ آن حادثه را به شوق آشامیدند(در کوچه آفتاب/ص۲۲)
قلم از غم دلی بیتاب دارد/ که این تصویر از خون قاب دارد/ گلوی تشنه خون خدا را/ لب تیغی دریغا آب دارد(همان/ص ۹۱)
این تأثیر مستـقیم آرام آرام به استفادههای هنری تغییر ماهیت میدهد و ارزش دوچندانی پیدا میکند. مثلاً نمیتوان به تأثیرگذاری واقعه عاشورا در چند سطر ابتدایی این غزل بیتوجه بود:
باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد/ آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد/ گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت/ با رعد سرفههای گران، سینه صاف کرد...(تنفس صبح/ص۲۸)
در این خصوص میتوان جنبه محتوایی و زبانی شعر قیصر امینپور را بهعنوان نمونهای که در جهت معرفی و پیوند رکن حماسه در شعر جنگ و کربلا تلاش داشته است، معرفی کرد.
این خاک به خون عاشقان آذین است/ این است در این قبیله آیین، این است/ زین رو است که بیسوار برمیگردد/ اسب تو که زین و یال آن خونین است(در کوچه آفتاب/ص۲۲)
از شاعرانهترین شعرهای قیصر که با بهرهگیری از حماسه کربلا و در جهت توسعه هنری آن سروده شده است، میتوان به شعر «نی نامه» اشاره کرد که در فضایی بدیع و با استفادهای تازه از عنصر عرفانی «نی» آفریده شده است. «قیصر در مثنوی نی نامه خود، به ماجرای نی در عاشورا اشاره میکند، یعنی بر این باور است که عاشورا فریادی بود برای بازگشت انسانها به حقیقت خویش و یادآوری وطن اصلی خود و این نگاه ژرف به عاشورا، پیش از امینپور سابقه نداشته است».(۱۷)
برخی تصاویر «نینامه» در کمتر شعری با این موضوع سابقه داشته است:
خوشا از دل نم اشکی فشاندن/ به آبی آتش دل را نشاندن/ خوشا زان عشقبازان یاد کردن/ زبان را زخمه فریاد کردن... (آینههای ناگهان/ص ۱۶۲)
ستایش شاخصههای متعالی جنگ(دفاع، شهادت، پیروزی و...)
در نگاهی گذرا میتوان، تبلور وطن دوستی و شجاعـت هـر ملتی را در هنـگامه جنگ و صحنههای مخاطرهآمیز از دست دادن سرزمین مادری آن ملت، جستوجو کرد. تجلی این حس متعالی میتواند چهرههای متفاوتی را از خود بروز دهد که از آن جمله میتوان به مبارزه بـا دشمن در صحنههای گوناگون نبرد حقیقی و نبرد اعتقادی اشاره کرد. از یک سو میتوان به جنبه دفاع مسلحانه و صیانت از خاک سرزمینی اشاره نمود و از دیگر سو میتوان با الهام از صحنههای نبرد و با توسل به سلاح ادبیات در ترویج روحیه میهن دوستی و ترغیب ملت در پاسداشت سرزمین و اعتقادات خود تلاش کرد. طبیعتاً محصول چنین ادبیاتی، بازتاب اندیشهای است که خود را موظف به پاسداری و تحکیم مرزهای وطن میداند که گستره اعتقادی او در تقویت این وظیفه نقش مؤثری را بر عهده دارد.
شعر قیصر امینپور مولود چنین شرایطی است. قیصر جنگ را از نزدیک درک کرده است و در دفاع از سرزمین خود و پاسداشت ارزشهای اعتقادیاش هم با اسلحه نبرد به مبارزه برخاسته است و هم با سلاح فکر و اندیشه هنرمندانه خود. شعر قیصر مستندی از اتفاقات حقیقی و معنوی جنگ است. در چشمانداز شاعر، جنگ در محدوده تجاوز سرزمینی خلاصه نمی شود و ذهن و خیال شاعر، مرزهای فکری و عقیدتی را نیز در برمیگیرد و مفاهیمی هم چون دفاع، شهادت، پیروزی، ایثار، وصف رفتارهای معنوی رزمندگان و جان و جهانگریزی رزمندگان در هالهای از معنویت بیان میشود.
شعر قیصر مملو از شعرهایی است که درونمایههای آن را مفاهیمی از این دست تشکیل داده است. از این میان میتوان به نمونههای جدی آن اشاره کرد:
جهاد و دفاع
میدان به سپاه خصم تنگ است هنوز/ از خون شهید لاله رنگ است هنوز/ شمشیر مکن غلاف جز در تن خصم/«از دست منه سپر که جنگ است هنوز» (در کوچه آفتاب/ص۵۹)
جنگ است بیا که جانفشانی بکنیم/ کاری چو حماسه، جاودانی بکنیم/ آنسان به تن دشمن خود زخم زنیم/کز روزن زخم دیدهبانی بکنیم (همان ص۶۳)
شهید و شهادت
قیصر با وصف شهید و ستایش رویکرد شهادت و شهادتطلبی رزمندگان، اعتقادات مذهبی خود را به نمایش میگذارد و هم چنان که مفاهیمی از این دست در شعر آغازین سالهای جنگ به فراوانی یافت میشود در شعر قیصر امینپور نیز از بسامدی بالا برخوردار است:
در راه، دل این پاره گل باید داد/ سر در ره عشق مشتعل باید داد/ عشق است دلیل راه مردان خطر/سررشته کار دست دل باید داد(همان /ص۵۰)
دیدار تو را به شوق خواهم کوشید/ چون جامه تازه ایت خواهم پوشید/ گر آتش صدهزار دوزخ باشی/ای مرگ، تو را چو آب خواهم نوشید(همان /ص۳۷)
او را چنان که خواست/ با آن لباس سبز بکارید/ تا چون همیشه سبز بماند/ تا چون همیشه سبز بخواند/ او را/ وقتی که کاشتند/ هم سبز بود هم سرخ...(تنفس صبح/ ص۱۹)
ز بس فرشته به تشییع لاله آمد و رفت/ صدای مبهم برخورد بال میآید/ مپرس از دل خود «لالهها چرا رفتند» که بوی کافری از این سؤال میآید... (همان/ ص۳۳)
در نگاه قیصر آن چنان شهادت از ارزش و تقدسی برخوردار است که در شعر خود از شکیبایی خانوادههای شهدا و دلداری آنها نیز میسراید و در نهایت شهادت را «تصمیم بهتر» مینامد:
بیا به خانه آلالهها سری بزنیم/ ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم/ به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم/سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم/ اگر چه نیت خوبی است زیستن اما/ خوشا که دست به تصمیم بهتری بزنیم(همان/ص۴۳)
قیصر حتی تشییع جنازه شهیدان را، تشییع جنازه بدرقه کنندگان شهدا میداند و در فضایی شاعرانه و بدیع چنین مینویسد:
ای کعبههای کوچک چوبی!/ ما زایر شما هستیم/ اما شما/ این گونه در طواف که هستید؟/ آیا/ بر شانههای ما
این فوج پر شکسته شمایید؟/ ما/ بر شانههای شماییم/ بر شانه شما! (آینههای ناگهان/ص۱۰۸)
پیروزی
مرزهای مفهومی در شعر جنگ را نباید با معیار معمول بررسی کرد و رویکرد محتوایی شاعران این عصر بیشتر بر اساس نگاه نو و ارزشبخش به مفاهیم جنگ است. در شعر این دوره همه حالات و رفتارهای رزمندگان بنا به اعتقادات اسلامی و تمکین در برابر وجه دینی انقلاب، از قدسیتی خاص برخوردار است و از همین رو است که پیروزی و شکست، فتح محسوب میشود و شهادت در این صحنه بزرگترین پیروزی ممکن به حساب میآید. قیصر نیز با برخورداری از چنین آبشخوری ذهنی پیروزی و مصادیق پیروزی را در شعر خود به نمایش گذاشته است:
برخیز و بخوان سرود پیروزی خون/ هنگام بهار و فصل نوروزی خون/ با رویش لالههای خونین بنگر/ بر دامن سبز دشت گلدوزی خون (در کوچه آفتاب/ص۶۲)
او را/ وقتی که کاشتند/ هم سبز بود هم سرخ/ آنگاه/ آن یار بی قرار/ آرام در حضور خدا آسود/ هر چند سرخ سرخ به خاک افتاد/ اما/ این ابتدای سبزی او بود...(تنفس صبح/ص۱۹)
آغاز شد حماسه بیانتهای ما/ پیچید در زمانه طنین صدای ما/ آنک نگاه کن که ز خون نقش بسته است/ بر اوج قلههای خطر جای پای ما/ بنگر چگونه عاطفه از دست میرود/ ای وای اگر ز پای نشینیم، وای ما(همان/۳۹)
بـــــرش
بازتاب مسائل جنگ در شعر قیصر امین پور که به عنوان یکی از چهره های اصلی شعر جنگ محسوب می شود بسیار گسترده است، او در مقام شاعری که جنگ را از نزدیک و نه از روی گزارش های خبری تلویزیون و رسانه ها لمس کرده بود، تلاش خود را در جهت انعکاس و انتقال واقعیت های جنگ که عموماً میتوان آن را ناشی از حس دینی، انقلابی و وطندوستی شاعر دانست متمرکز کرد. این تلاش، در شعر امینپور بازتابی قابل توجه و چندوجهی داشته است
زمینههای اعتقادی انقلاب و پیوند عمیق مذهب با ملیت در این برهه از تاریخ از یکسو و استفاده از ظرفیتهای حماسی و نوستالژیک کربلا که موید آزادی خواهی و دین مداری شیعیان است و بالقوه میتواند دستمایه ی شاعران جنگ قرار گیرد، از سوی دیگر، واسطه ای برای گسترش این پیوند در شعر گردید و شاعران با توجه به این سرمایه ی معنوی، الگویی سیاسی مذهبی را به عنوان رویکردی کیـفی در شعـر تعریف کردند
قیصر جنگ را از نزدیک درک کرده است و در دفاع از سرزمین خود و پاسداشت ارزشهای اعتقادی اش هم با اسلحهی نبرد به مبارزه برخاسته است و هم با سلاح فکر و اندیشه هنرمندانه ی خود. شعر قیصر مستندی از اتفاقات حقیقی و معنوی جنگ است. در چشم انداز شاعر، جنگ در محدوده ی تجاوز سرزمینی خلاصه نمی شود و ذهن و خیال شاعر، مرزهای فکری و عقیدتی را نیز در برمی گیرد و مفاهیمی هم چون دفاع، شهادت، پیروزی، ایثار، وصف رفتارهای معنوی رزمندگان و جان و جهانگریزی رزمندگان در هاله ای از معنویت بیان می شود
ارسال دیدگاه