گفت‌وگو با محمد حسین عماد، مجسمه‌ساز

بوم، اصلی‌ترین چشمه خلاقیت هنرمند است

تهران (پانا) - در دوران تعطیلی هنر به دلیل ویروس کرونا شاهد یک اتفاق خوب در حوزه تجسمی هستیم. 

کد مطلب: ۱۱۴۴۹۳۱
لینک کوتاه کپی شد
بوم، اصلی‌ترین چشمه خلاقیت هنرمند است

به‌گزارش ایران، نمایشگاه «حجم‌های محمد حسین عماد» با عنوان «شعاع» در گالری آریانا برگزار می‌شود. در این نمایشگاه 10 اثر از آثار این هنرمند نمایش داده می‌شود که به همت گالری آریاناپلاس به همراه گالری اثر، برپا شده است. «محمد حسین عماد» مجسمه ساز معاصر ایرانی است. اولین نمایشگاه انفرادی او در سال ۱۳۷۲ برپا شد. او در کارنامه هنری خود نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی در ایران و کشورهای خارجی را دارد. برگزیده دوسالانه چهارم مجسمه‌سازی معاصر ایران (۱۳۸۴)، مجسمه‌ساز برگزیده شد و تندیس دوسالانه چهارم مجسمه‌سازی معاصر ایران، دیپلم افتخار دوسالانه پنجم مجسمه‌سازی معاصربخشی از جوایز اوست.

محمدحسین عماد، یکی از اعضای انجمن مجسمه‌سازان ایران است. از مجسمه‌های شهری محمدحسین عماد، می‌توان به «یادمان بهشتی» نصب شده در میدان دانشگاه شهید بهشتی، تهران و همین‌طور مجسمه «وزیر» که در پارک گفت‌وگوی تهران نصب شده اشاره کرد. عماد همچنین ۳ سردیس از محمود حسابی در شهرهای تهران (میدان تجریش)، اراک و بوشهر ساخته و نصب کرده است. این نمایشگاه روز یک‌شنبه شانزدهم آذرماه تا دوازدهم دی‌ماه (به مدت یک ماه) در گالری آریاناپلاس برپاست. از ویژگی‌ کارهای این هنرمند خود‌‌ آموخته عمدتاً مینیمال و ذهنی بودن آثار اوست.

‌در مجسمه سازی و حجم چه مفاهیمی قابل گفتن و به نوعی قابل ارائه است که در نقاشی و مدیوم‌های دیگر هنری قابل ارائه نیست؟ می‌خواهم از زبان حجم و کارکردش بگویید؟
شاید فضای ملموس در مجسمه سازی خیلی بیشتر و قابل دستیابی باشد ؛ یعنی فضای واقعی که بتوان در آن و دور یک مجسمه حرکت کرد. این خیلی با نقاشی ومدیوم‌های دیگر حتی فرق دارد. فضای دو بعدی، سه بعدی یا حتی داخل و دور یک حجم رفتن امکانی است که مجسمه به ما می‌دهد. همین هست که یک مقدار مجسمه‌سازی را به معماری نزدیک می‌کند و فکر می‌کنم فرق شاخص آن با دیگر مدیوم‌های هنری همین باشد.

گفته بودید که نقاشی و بعد از آن مجسمه‌سازی را به شکل خود‌آموخته شروع کردید و با خواندن کتاب یارشاطر با عنوان نقاشی نوین و بعدها شیوه طراحی محسن وزیری مقدم با هنر غرب یا بهتر بگوییم مدرن هم‌روزگارتان آشنا شدید. آیا در اراک زادگاه شما فضا به نوعی نبود که آموزشگاه باشد و دوره‌ای نزد کسی بروید و حضوری به هنر بپردازید؟
در زادگاهم کلاس‌های آموزشی به آن صورت نبود. آن زمان در حد یک یا دو مغازه‌ای بود که نقاشی‌های تزئینی کار می‌کردند و همان جا به فروش می‌رساندند. اما کار هنری به صورت جدی اتفاق نمی‌افتاد حالا نه فقط در آنجا.خاطرم هست کتابی در زمینه هنرهای تجسمی به آن صورت هم در آن زمان نداشتیم. همانطور هم که قبلاً توضیح دادم حدود سال‌های ۶۰-۷۰ کتاب‌هایی را انتشارات بهار در مورد هنرهای تجسمی چاپ می‌کرد و عربعلی شروه ترجمه می‌کرد و کارگاه هنر هم چند جلدی در زمینه مجسمه‌سازی . البته همان مغازه‌ای که کار تزئینی انجام می‌داد خیلی خوب و جالب بود، خیلی موارد و تکنیک‌های نقاشی را آن موقع نمی‌دانستم و از آنجا به سمتش گرایش پیدا کردم. اما خیلی از مشاغلی که الان ازبین رفته در دوران کودکی عمیقاً در من تأثیر می‌گذاشت؛ مثلا آهنگری‌هایی که وسایل کشاورزی و دامداری می‌ساختند در اراک زیاد بود و در مسیر می‌دیدم. کم کم زمانی که مجسمه را شروع کردم این حجم‌ها و مسیر و روش ساختشان برایم جالب بود.

چقدر محیط زیست فرد و بوم یک هنرمند می‌تواند در جهت دهی به افکار و آثارش مؤثر باشد؟ آن فضای کودکی شما در اراک و همجواری‌تان با بازار اراک که می‌توانستید مشاغل مختلف و معماری ایرانی را ببینید و لمس کنید چقدر به شما ایده داد و در کارهایتان فکر می‌کنید اثرگذار بوده است؟
به نظرم اصل ماجرا بوم است و بسیار اثرگذار. این زادبوم است که اصلی ترین چشمه خلاقیت هنرمند است. البته که باید اذعان کرد تأثیرات فضای جهانی و حرکت جهانی هم بر روی انسان مهم است. اما بوم شاید تأثیر بیشتری دارد و چیزی که سال‌ها بعد برای من پیش آمد و ناخودآگاه کشیده شدم از سنت به مدرن همین تأثیر بوم بود و اهمیت پیدا کرد. چیزهایی که در محیطم بود و تطبیق این‌ها با اتفاقاتی که در جهان رخ می دهد. این ها به مطالعه و کارکردن احتیاج دارد. آن موقع متوجه شدم که احساس نیاز می‌کنم به چیزی که باید در محیط ما و در کار من اضافه شود؛ یعنی فهمیدن فضای مدرنی که در جهان در حال اتفاق افتادن بود.

‌آن موقع دریچه آشنایی شما با فضای مدرن همان کتاب‌ها و آموزش غیررسمی بود که از طریق مطالعه فرا می‌گرفتید یا مجراهای دیگری برای تأثیر گرفتن و آموختن بود؟
کتاب‌هایی که از موریس اشر ترجمه شده بود و البته معدود کتاب‌هایی از این دست و تمرین‌هایی که داشت. من تمرین‌ها را خیلی با دقت از کتاب‌ها انجام می‌دادم و شاید الان هم تمرین‌هایی که انجام می‌دادم را داشته باشم. فکر می کردم این‌ها را باید یاد بگیرم. علاوه بر این من سال‌های حدود 70-1360 مواقعی که به تهران می‌آمدم اولین جایی که می‌رفتم موزه معاصر بود تا کارها و آثار تجسمی را ببینم. بعد برای خرید کتاب نزدیک دانشگاه می‌رفتم و آن موقع آگاه نبودم به کتاب‌ها و اینکه چه چیزهایی باید بخرم اما از عنوان کتاب‌ها حس می‌کردم به آن نیاز دارم و منابعی که در کتاب معرفی می شد و سؤال برانگیز بود. مجموعاً همه این موارد باعث شد تا جهت‌گیری‌هایی داشته باشم و به نوعی دریچه‌ای برایم باز بشود تا با هنر زمانه آشنا شوم.‌

باید خلاقیت جان بگیرد‌
هنرمند نمی تواند بدون دانش و آگاهی باشد و مطالعه چه درون رشته و چه خارج از رشته تخصصی که بدان مشغول هستید، ضرورت است. اما زمانی تأثیرگذار است که انسان با خلاقیت خود، اثری را بوجود می‌آورد که محصول مستقیم دانش نیست، بلکه محصول کنار گذاشتن همه چیز هست، حتی کنار گذاشتن مبانی و تئوری است. یعنی د انش در جان آدمی رسوخ باید بکند و بعد خود کنار برود و بگذارد خلاقیت جان بگیرد و اثر را به وجود بیاورد. آنها باید غیرمستقیم بر اثر مؤثر باشند. چون اگر قرار باشد ما با یک مبانی بخواهیم اثر هنری بوجود بیاوریم و با آگاهی و مبانی عمداً بخواهیم کاری را انجام دهیم، یک کار تصنعی می‌شود. مبانی و آگاهی، اطلاعات و دانش بنظر من در هنرمند رسوب کرده و اینگونه نیست که استفاده مستقیم شود.‌

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار