گزارش نمایش «رگبار» در کانون فیلم خانه سینما

تهران (پانا) - کانون فیلم خانه سینما در تازه‌ترین برنامه‌ی خود که با مشارکت انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی برگزار شد نسخه‌ی ترمیم‌شده‌ی «رگبار» ساخته‌ی تحسین‌برانگیز بهرام بیضایی را به نمایش گذاشت.

کد مطلب: ۱۰۰۴۶۴۴
لینک کوتاه کپی شد
گزارش نمایش «رگبار» در کانون فیلم خانه سینما

در این برنامه که شامگاه یک‌شنبه بیست و دوم دی‌ماه برگزار شد دکتر مصطفی جلالی‌فخر (منتقد سینما) و جابر قاسمعلی (فیلم‌نامه‌نویس) حضور داشتند و این فیلم را از جنبه‌های مختلف مورد بررسی قرار دادند.

در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما ضمن ابراز تاسف و هم‌چنین تسلیت به خانواده‌های داغدار و بازماندگان سقوط هواپیمای اکراینی، به ضرورت فعالیت‌های فرهنگی در برابر اِعمال سکوت و انفعال اشاره کرد و افزود: «لغو کردن مراسمی نظیر جشن‌ها و برنامه‌های بزرگداشت، تنها کاری است که در شرایط فعلی و در ابراز همدردی با مردم کشورمان و خانواده‌های عزادار می‌توان انجام داد اما در همین وضعیت آن‌چه که از اهمیت به‌سزایی برخوردار است مقاومت در برابر تعطیلی پاتوق‌ها و مراکز فرهنگی، و از آن مهم‌تر، پیدا کردن راهی برای مبارزه با سکوت و خانه‌نشینی است.»

وی گفت: «کانون فیلم خانه سینما که خوش‌بختانه از ابتدای راه‌اندازی، از مساعدت و همکاری مدیریت خانه سینما برخوردار بوده، در این روزهای آکنده از سوگ و غم، ضمن پرهیز از برگزاری برنامه‌های طنز یا جشن می‌کوشد تا با برگزاری جلسات نمایش فیلم و نقد و بررسی، از تعطیل شدن- حتی موقتی- جلسه‌هایی با اهداف فرهنگی جلوگیری کند.»

صفاریان سپس در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به ترمیم و بازسازی «رگبار» در بنیاد سینمایی مارتین اسکورسیزی گفت: «مدیران این بنیاد برای انجام این کار از نسخه‌ی پزیتیو این فیلم که در اختیار آقای بیضایی بوده استفاده کردند و در نخستین نمایش این نسخه‌ در آمریکا، مارتین اسکورسیزی ضمن ابراز تاسف مدعی شد که ظاهراً این فیلم در داخل ایران نابود شده! در حالی که نسخه‌ی پزیتیو فیلم مورد بحث در آرشیو فیلمخانه‌ی ملی ایران موجود است و همین نکته،‌ ادعای این فیلمساز سرشناس آمریکایی درباره‌ی فیلم «رگبار» را نقض می‌کند.»

وی گفت: «آن‌چه که تماشای «رگبار» از پی سال‌های گذشته را به تجربه‌ای دریغ‌آلود تبدیل می‌کند، حسرت مواجهه با آدم‌ها و تجربه‌هایی است که قبلاً آن‌ها را داشته‌ایم و اینک آن‌ها را از دست داده‌ایم. حسرتی که مهاجرت استاد بهرام بیضایی و غیبت ایشان در سینمای امروز ایران، تنها یکی از آن‌هاست.»

دبیر کانون فیلم خانه سینما در ادامه‌ی جلسه با اشاره به این که «رگبار» به عنوان نخستین ساخته‌ی بهرام بیضایی در سال ۱۳۵۱ ساخته شده، ضمن اشاره به تحسین و دریافت جوایزی از جشنواره‌ی فیلم سپاس و هم‌چنین واکنش منفی برخی منتقدان مطبوعات) به برخی حاشیه‌های تولید آن (نظیر وقفه‌های طولانی مدت، بی‌نظمی و اختلاف سلیقه میان بهرام بیضایی و باربد طاهری) اشاره کرد و افزود: «می‌توان گفت مشکلات بهرام بیضایی با اغلب تهیه‌کنندگان فیلم‌هایش که متاسفانه تا آخرین ساخته‌اش ادامه داشت، از همین فیلم آغاز شده و این نکته در یادداشت گلایه‌آمیز او پس از پایان تولید این فیلم نیز انعکاس داشته است.»

بخش بعدی جلسه به صحبت‌های جابر قاسمعلی اختصاص داشت. این فیلم‌نامه‌نویس با اشاره به علاقه‌ی خود به اغلب آثار بهرام بیضایی، او را «یک استاد مسلم در زمینه‌ی هنر نمایش و سینما» دانست و گفت: «با این وجود در میان فیلم‌های بیضایی «رگبار» را چندان دوست ندارم و این‌بار که فیلم را دیدم اشکالات آن بیش‌تر برایم روشن شد.»

وی سپس با اشاره به تاثیر این فیلم در موج نو سینمای ایران گفت: «مهم‌ترین ویژگی این فیلم نسبت به جریان اصلی و رایج سینمای دهه‌ی پنجاه، تفاوت‌هایی در انتخاب داستان و چگونگی روایت آن است. به عبارتی دیگر در این فیلم نیز مثل خیلی از فیلمفارسی‌های آن دوران با یک مثلث عشقی روبه‌رو هستیم اما نخستین جسارتی که بیضایی می‌کند روایت این داستان بارها و بارها تکرار شده در زمانی بالغ بر صد و بیست دقیقه است. مدت زمانی که جزو استانداردهای اکران در زمان تولید این فیلم نبوده است.»

قاسمعلی گفت: «این فیلم نخستین اثر بلند و سینمایی بهرام بیضایی است و طبیعی است که نواقصی دارد. اما این نقص‌ها بیش‌تر از آن که از نحوه‌ی تولید ضعیف و غیر استاندارد چنین فیلمی ناشی شده باشد ریشه در پرداخت خام‌دستانه‌ی فیلم‌ساز نسبت به عناصر، نمادها و نشانه‌هایی نظیر آینه است که در فیلم‌های بعدی او شکل و قالب بهتری پیدا می‌کند.»

وی افزود: «به‌هرحال باید پذیرفت ذهنیت بیضایی در گذر زمان پخته‌تر شده و خود به عنصری از فیلم تبدیل شده است. اما نکته این‌جاست که اگر برخی نشانه‌ها در فیلم‌های بعدی و بهتر او به عنصری نمادین یا دراماتیک تبدیل شده، به‌خاطر نزدیکی لحن آن فیلم‌ها به اسطوره‌هاست. در حالی که در «رگبار» زبان، لحن و رویکرد فیلم، واقع‌گراست.»

این فیلم‌نامه‌نویس سپس به نقش و حضور قدرتمند زنان در سینمای بیضایی اشاره کرد و افزود: «زنان فیلم‌های بیضایی عموماً زنانی مقتدر، آرمان‌خواه و نسبت به مردان بسیار پیشروتر هستند. در حالی که شخصیت زن فیلم «رگبار» یک زن معمولی است که جایگاه و قداست زن آرمانی خصوصاً در فیلم‌های متاخر بیضایی را ندارد.»

در ادامه‌ی جلسه، دکتر مصطفی جلالی‌فخر در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان درباره‌ی نوع نگاه اسطوره‌ا‌ی در آثار بهرام بیضایی و تقابل آن با روزمرگی‌های مورد اشاره در «رگبار» گفت: «اگر این یافته‌ی روان‌شناسی را بپذیریم که تمام آدم‌ها یک معشوق خیالی دارند باید اشاره کرد که این فیلم به‌شدت به اسطوره نزدیک شده و عشق کاملی را به تصویر آورده که در آن، این معشوق خیالی با تمام ابعاد ظاهر می‌شود.»

وی گفت: «این فیلم چهل و هفت سال پس از تولید آن مورد نقد و بررسی قرار گرفته در حالی که آن را باید با مختصات زمان و زمانه‌ای که در آن ساخته شده سنجید.»

جلالی‌فخر افزود: «به نظرم «رگبار» فیلم گرمی است و آدم‌ها و شخصیت‌هایش هنوز هم تماشاگر را تحت تاثیر قرار می‌دهند. آن‌هم در مقایسه با سینمای امروز ایران که متاسفانه بخش عمده‌ای از تولیدات آن، توان شخصیت‌پردازی و روایت سر راست داستان را ندارند.»

این منتقد سینما سپس «رگبار» را «یکی از موفق‌ترین آثار در تلفیق‌ رئالیسم و سوررئالیسم» توصیف کرد و افزود: «بیضایی در این فیلم موفق شده هم یک فیلم واقع‌گرا بسازد و هم یک ملودرام درست و عاشقانه که از لحظه‌های حسی بسیار قوی و موفقی برخوردار است. به عنوان مثال ذات عاشقانه‌ی سکانس دیدار آقای حکمتی (زنده‌یاد پرویز فنی‌زاده) و عاطفه (پروانه معصومی) به‌قدری قوی است که حتی طنز الصاقی فیلم‌ساز نیز نمی‌تواند جوهره‌ی آن را کم‌رنگ کند. به این ترتیب زمانی که تماشاگر در پایان همین سکانس با یک لحظه‌ی سوررئال (نظیر پر شدن درخت‌ها از بچه‌هایی که نظاره‌گر ابراز علاقه‌ی آقای حکمتی به عاطفه هستند) مواجه می‌شود، درام صحنه اُفت نمی‌کند و هم‌چنان یک عاشقانه‌ی شاعرانه باقی می‌مانَد.»

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود «رگبار» را «یک تجربه‌ی عاشقانه» توصیف کرد و افزود: «این فیلم روایتی از یک تراژدی نیست و حتی غمگین هم نیست. شخصیت محوری این فیلم یک تجربه‌ی غنی و عاشقانه را با خود می‌بَرَد که شاید نتوان آن را پیروزی او دانست اما در عین حال شکست رقیب عشقی‌اش هم نیست. چون عشقی که در فیلم مورد پرورش قرار گرفته، در پایان نیز هم‌چنان خوب و کامل و تاثیرگذار باقی مانده است.»

در ادامه‌ی جلسه، دیگر منتقد مهمان برنامه نیز با اشاره به «لحن کودکانه و سرخوشانه‌ی فیلم‌‌» که به گفته‌ی او «هنوز هم در «رگبار» قابل ردیابی است» گفت: «اوج این لحن در ایده‌ی نابی که در سکانس دنبال کردن خط روی دیوار وجود دارد دیده می‌شود. لحنی که حتی به تدوین فیلم تسری پیدا کرده و در برش‌های بعضاً نادرست و کمبود نماهای معرف در فیلم نیز نمود یافته است.»

قاسمعلی ریشه‌ی این مسائل را در عدم برخورداری فیلم‌ساز از یک دکوپاژ دقیق دانست و افزود: «فراموش نکنیم که بیضایی در «رگبار» کاری می‌کند که نسبت به زمان خودش بسیار جلوتر است. به عنوان مثال شخصیت منفی این فیلم (رحیم با بازی منوچهر فرید) شبیه هیچ‌کدام از آدم بدهای جریان اصلی سینمای آن دوران نیست و در بخشی از فیلم به شغل او (قصابی) و ادبیاتی که استفاده می‌کند اشاره می‌شود که در سینمای فارسی دهه‌ی پنجاه کم‌تر سابقه داشته است.»

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به استفاده از خرده‌پیرنگ‌ها در روایت داستانی که به تعبیر او ساختار کلاسیک ندارد گفت: «در این فیلم با قهرمانی روبه‌رو هستیم که برخلاف رویه‌ی سینمای آن سال‌ها و هم‌چنین سال‌های بعد کتک می‌خورَد. موضوعی که حتی در سال‌های اخیر نیز پذیرفتنی نیست.»

در ادامه‌ی جلسه، دکتر جلالی‌فخر نیز «پرداخت شخصیت‌های خاکستری» و هم‌چنین «پرهیز از اشاره به آدم‌های سیاه و سفید» را از مهم‌ترین ویژگی‌های «رگبار» برشمرد و افزود: «شاید بدترین شخصیت این فیلم مدیر مدرسه است که بیضایی با نمایش فضای خانوادگی و حرکات مشمئزکننده‌‌ای که برای او طراحی کرده سعی داشته تا تصویر یک آدم مزاحم را از او ارائه دهد.»

وی سپس با اشاره به نقش عناصر نمادگرایانه در برخی لحظات فیلم گفت: «این عناصر در بعضی لحظه‌های فیلم بیش‌ از آن که کارکردی در جهت خود فیلم داشته باشند مختل‌کننده هستند. مثل حضور فردی با عینک دودی تیره که به نظر می‌رسد نمادی از نیروهای امنیتی است و در پایان فیلم شخصیت اصلی داستان را مجبور می‌کند که آن محل را ترک کند.»

در بخش پایانی این جلسه‌ی نقد و بررسی، جابر قاسمعلی گفت: «یکی از جالب‌ترین نکته‌های «رگبار» این است که چنین فیلمی با وجود عدم برخورداری از ساختمان کلاسیک داستانی، از عناصری وام گرفته که مربوط به ساختارهای داستانی است.»

وی گفت: «یکی دیگر از مختصات ساختارهای داستانی، حضور خرده‌پیرنگ‌ها در یک شاه‌پیرنگ اساسی است که در این فیلم در حضور نامرئی بعضی آدم‌های فرعی داستان تجلی پیدا کرده است. آدم‌هایی نظیر شخصیت خیالی مدیر خیاط‌خانه (زنده‌یاد مهری ودادیان) که فقط سایه‌ی او روی دیوار دیده می‌شود، زنی که صاحب‌خانه‌ی آقای حکمتی و هنوز منتظر آمدن فرزندش است؛ و مهم‌تر از همه، مادر عاطفه (زنده‌یاد عصمت صفوی) که پزشک معالجش در توصیف او به زیبایی می‌گوید در حال مرگ است اما فقط دست‌هایش کار می‌کند.»

قاسمعلی هم‌چنین گفت: «باید پذیرفت مهم‌ترین شخصیت فیلم «رگبار» آقای حکمتی است که همان‌طور که از اسمش هم برمی‌آید واجد حکمت خاصی است؛ و البته شکل تکامل‌یافته‌ی او در فیلم‌نامه‌ی درخشان «طومار شیخ شرزین» (نوشته‌ی استاد بیضایی) و شخصیت شرزینِ دبیر حضور دارد. نماینده‌‌ای از خِرَد ایرانی که متاسفانه به دست بی‌خِرَدان قربانی می‌شود.»

--

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار