گفتوگو به جای شمشیر؛
درخشش منطق حسینی در چهارم محرم
شهریار (پانا) - امام حسین(ع) در روز چهارم محرم با اقدامی هوشمندانه، مسیر خونریزی را از دل گفتوگو گشود و با دعوت عمر ابن سعد به دیداری خصوصی، تلاش تاریخی برای جلوگیری از جنگ را آغاز کرد. در همین روز، وفاداری خانواده حضرت زینب(س) با پیوستن عون و محمد به کاروان کربلا، جلوهای دیگر از فداکاری و ایمان را در تاریخ جاودانه ساخت.

در روز چهارم محرم و در حالی که سپاه دشمن هر لحظه گستردهتر میشد و فضای کربلا به شدت متشنج بود، امام حسین(ع) تصمیم گرفت از راه گفتوگو، آخرین تلاش خود را برای جلوگیری از خونریزی انجام دهد. او پیامی به عمر بن سعد فرستاد و خواستار دیداری خصوصی شد. این دیدار، که در حاشیه میدان کربلا و به دور از چشم سپاهیان انجام شد، یکی از انسانیترین و تأثیرگذارترین لحظات تاریخ عاشورا بود.
در این گفتوگو، امام حسین (ع) با آرامش و منطق، عمر بن سعد را به وجدانش رجوع داد و فرمود: «تو را چه میشود که میان بهشت و دوزخ ایستادهای؟ راه بهشت را برگزین، هرچند دنیایت را از دست بدهی.» این سخنان، چنان در دل عمر بن سعد اثر گذاشت که شبانه در خیمهاش قدم میزد و با خود میگفت: «بهشت را بر سر حکومت ری میفروشم؟!» هرچند او در نهایت تسلیم دنیا شد، اما این گفتوگو نشان داد که صدای حق، حتی در دل دشمن هم نفوذ میکند.
از سوی دیگر، در همین روز، عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب (س)، با شنیدن شرایط سخت کربلا، دو فرزند نوجوانش، عون و محمد را با نامهای محبتآمیز به خدمت امام فرستاد. در آن نامه نوشت: «اگر خودم نتوانستم بیایم، این دو یادگارم را بپذیر که جانشان را فدای تو کنند.» این حرکت، نمادی از ایمان، فداکاری و عشق خانوادگی بود که در دل تاریکی، نوری از وفاداری را روشن کرد.
و در نهایت، شب چهارم محرم، در خیمهگاه امام، مجلس دعا و مناجاتی برگزار شد. امام حسین (ع) با یارانش به راز و نیاز با خدا پرداختند و فرمودند: «خدایا! تو را شکر میگویم که یارانی چون اینان به من عطا کردی.» این شب، شب اشک و امید بود؛ شبی که در آن، دلها به آسمان گره خوردند و ایمان، از مرزهای ترس عبور کرد.
ارسال دیدگاه