برای دیدار با آقا سر از پا نمی‌شناختیم، چه انتظار قشنگی

شهریار (پانا) - انتظار برای دیدن چهره حضرت آقا جوری قشنگ بود که هیچ کلمه‌ای قادر به تحمل وزن این عشقی که از دل‌ ما نسل‌های امروزی شهید فهمیده می جوشید، نبود.

کد مطلب: ۱۶۲۹۲۹۹
لینک کوتاه کپی شد
 برای دیدار با آقا سر از پا نمی‌شناختیم، چه انتظار قشنگی

 حسینیه پر شده بود از نوجوانان و جوانان پیشتاز که برای دیدن آقا سر از پا نمیشناختن، آخ چه انتظار قشنگی؛

از شب قبل همه در حال جمع و جور کردن کوله پشتی ها بودن، از ذوق‌و شوق دیدار خوابمون نمیبرد، باور نمیکردیم قراره چشمامون به نوری بدرخشه که روشن کننده‌ی دل‌ خیلی هایی بود که حتی از پشت تلوزیون هم قلبشون تاپ‌تاپ میزد برای آقا.

نزدیک بامداد بود، همه جا غرق سکوت که ناگهان از خواب پریدم، نمی‌ دانم چی بود؛ استرس بود، ذوق بود یا عجله بود ولی هر چی بود حس خوبی بود تا اینکه همگی بیدار شدیم آماده‌ی رفتن به سمت حسینیه امام خمینی شدیم، خاک خستگی اردو از روی چادرها به دست باد سپرده شد و با ذوق و طراوت وارد حسینیه شدیم؛ انتظار برای دیدن چهره حضرت آقا جوری قشنگ بود که هیچ کلمه‌ای قادر به تحمل وزن این عشقی که از دل‌ ما نسل‌های امروزی شهید فهمیده می جوشید، نبود.

چشمم روشن شد، انگار یهو یه نور که از اعماق مهربونی می تابه به چشمم خورد. من که به سرعت اشک‌های شوق رو از روی چشمانم کنار میزدم تا آقا رو واضح  ببینم ولی دست خودم نبود، میخندیدم و اشک میریختم، اما نه اون قطره‌های اشک‌  و نه هیچ چیز دیگه‌ای نشد مانع روشن شدن چشمانم به جمال پر از مهر آقا سیدعلی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب، بابای خوبمون بشه.

دوستت دارم ای روشنی چشم و دل دانش‌آموزانی که خون شهید فهمیده در رگ هاشون جریان داره.

 

نویسنده : دانش‌آموز مائده قاضی‌خانلو

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار